در اين شرايط پدرم به يکي از دوستانش زنگ زد و با دادن نشاني خانه خواستگارم از او خواست تا تحقيقاتي انجام بدهد. دوست پدرم پس از ۲۴ ساعت نتيجه خوبي از تحقيقات محلي خود داد و من با ميثم محرم شدم. ما چند ساعت پس از بازگشت به مشهد مراسم عقدکنان را برگزار کرديم و از اين بابت خيلي خوشحال بوديم.