20 سال قبل كه ساكن روستا بودم، با دختري آشنا شدم. از آنجا كه ميدانستم در صورت افشاي رابطه پنهانيمان، برادران دختر مورد علاقهام هر دو نفر ما را خواهند كشت، بشدت نگران بوديم تا اينكه بالاخره يك روز «مريم» - مقتول - ما را با هم ديد و تهديد كرد موضوع را به اهالي روستا خواهد گفت.