«مقتول تا چندي قبل دفتر كاري داشت و يكي از دوستان من هم كارمندش بود. يك بار كه براي ديدن دوستم رفته بودم با مقتول آشنا شدم. بعد از جلب اعتمادش و ريختن طرح دوستي، چندينبار به خانهاش رفتم. از آنجا كه ميدانستم او با دخترش تنها زندگي ميكند و طلا و جواهرات زيادي هم دارد، سرانجام نقشه سرقت از خانهاش را طراحي كردم.