بازدید 23691

چرا حاج همت در پوتين بسيجي آب خورد؟

کد خبر: ۱۵۲۸۳۵
تاریخ انتشار: ۱۹ اسفند ۱۳۸۹ - ۱۱:۱۲ 10 March 2011
سرويس دفاع مقدس «تابناک» ـ حاج ابراهيم همت همان ژنرالی است که روزگاری در سپاه 11 قدر بیش از ده هزار نیروی بسیجی و پاسدار تحت امر او بودند. اينكه فرمانده‌اي در اين جايگاه بگويد: «من در پوتين بسيجي‌ها آب مي‌خورم» چه نكته‌اي مي‌تواند داشته باشد؟

اول بار هر كس از خودش ممكن است بپرسد چرا؟ وقتي ليوان هست اين كار غير بهداشتي را انجام داد؟ آيا مي‌خواست خودش را جلوي ديگران عزيز كند؟ آيا مي‌خواست بر نفس خود غلبه كند؟

به طور قطع دليل ديگر اين كار مي‌تواند اين باشد كه بسيجي‌ها عشق من هستند و نبايد كسي آنها را تنبيه كند. به هر حال اين كار ايشان در يك زمان و مکان خاص تاثير بسيار بالايي در روحيه بسيجيان داشته است.

اصل ماجرا چه بود؟

راوي كه خود يك بسيجي است، مي‌گويد: محو سخنان حاج همت بودم که در صبحگاه لشگر با شور و هیجان و حرکات خاص سر و دستش مشغول سخنرانی بود. مثل همیشه آنقدر صحبت‌های حاجی گیرا بود که کسی به کار دیگری نپردازد. سکوت همه جا را فرا گرفته بود و صدا فقط طنین صدای حاج همت بود و صلوات گاه به گاه بچه‌ها. تو همین اوضاع پچ پچی توجه‌ها را به خود جلب کرد. صدای یکی از بسیجی‌های کم سن و سال لشگر بود که داشت با یکی از دوستاش صحبت می‌کرد.

فرمانده دسته هرچی به این بسیجی تذکر می‌داد که ساکت شود و به صحبت‌های فرمانده لشگر گوش کند، توجهی نمی‌کرد. شیطنتش گل کرده بود و مثلاً می‌خواست نشان بدهد که بچه بسیجی از فرمانده لشگرش نمی‌ترسد. خلاصه فرمانده دسته یک، برخوردی با این بسیجی کرد و همهمه‌ای اطراف آنها ایجاد شد.

سرو صداها که بالا گرفت، بالاخره حاج همت متوجه شد و صحبت‌هایش را قطع کرد و پرسید: «برادر! اون جا چه خبره؟ یک کم تحمل کنید زحمت رو کم می‌کنیم».

کسی از میان صفوف به طرف حاجی رفت و چیزی در گوشش گفت. حاجی سری تکان داد و رو به جمعیت کرد و خیلی محکم و قاطع گفت: «آن برادری که باهاش برخورد شده بیاد جلو.»

سکوتی سنگین همه میدان صبحگاه را فرا گرفت و لحظاتی بعد بسیجی کم سن و سال شروع کرد سلانه سلانه به سمت جایگاه حرکت کردن.

حاجی صدایش را بلندتر کرد: «بدو برادر! بجنب»

بسیجی جلوی جایگاه که رسید، حاجی محکم گفت: «بشمار سه پوتین هات را دربیار» و بعد شروع کرد به شمردن.
بسیجی کمی جا خورد و سرش را به علامت تعجب به پهلو چرخاند.

حاجی کمی تن صدایش را بلندتر کرد و گفت: «بجنب برادر! پوتین هات»

بسیجی خیلی آرام به باز کردن بند پوتین هایش [مشغول شد]، همه شاهد صحنه بودند. بسیجی پوتین پای راستش را که از پا بیرون کشید، حاجی خم شد و دستش را دراز کرد و گفت: «بده به من برادر!» بسیجی یکه‌ای خورد و بی اختیار پوتین را به دست حاجی سپرد. حاجی لنگه پوتین را روی تریبون گذاشت و دست به کمرش برد و قمقمه‌اش را درآورد. در آن را باز کرد و آب آن را درون پوتین خالی کرد. همه هاج و واج مانده بودند که این دیگر چه جور تنبیهی است؟


 
حاجی انگار که حواسش به هیچ کجا نباشد، مشغول کار خودش بود و یکدفعه پوتین را بلند کرد و لبه آن را به دهان گذاشت و آب داخلش را نوشید و آن را دراز کرد به طرف بسیجی و خیلی آرام گفت: «برو سرجایت برادر!» بسیجی که مثل آدم آهنی سرجایش خشکش زد بود پوتین را گرفت و حاجی هم بلند و طوری که همه بشنوند گفت: «ابراهیم همت! خاک پای همه شما بسیجی‌هاست. ابراهیم همت توی پوتین شما بسیجی‌ها آب می‌خوره».

جوان بسیجی یکدفعه مثل برق گرفته‌ها دستش را بالا برد و فریاد زد: برای سلامتی فرمانده لشگر حق صلوات و انفجار صلوات، محوطه صبحگاه را لرزاند.
تور تابستان ۱۴۰۳
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۱
در انتظار بررسی: ۴
انتشار یافته: ۱۳
راستی از خوانواده اش چه خبر؟
ازخواندن خاطره اشک درچشانم حلقه زد درودخداوند برتمامی مردان مرد این مملکت خواهشمند است اینگونه خاطرات بازگوگردد
روحش شاد.آقازاده ها یاد بگیرند.
هلا حاج همت دلم مست تواست!
غیر از معصومین هر کسی امکان لغزش دارد.
مقایسه اعمال افراد عادی با اعمال معصومین نشان می دهد که کار دیگران درست است یا خیر
حاشا به غیرت ما . ما ایرانیها همیشه نشان دادیم قدرنشناس ها خوبی هستیم . متاسفم. میدونم این نظر روی خط نمیره ولی خوب شاید بالاخره یه جرقه ای باشه
خدا ما را با حاج همتان محشور کن
خداوند او و تمام شهدای ایران عزیز را بیامرزد.انشاء...
برچسب منتخب
# حمله به کنسولگری ایران در سوریه # جهش تولید با مشارکت مردم # اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل
آخرین اخبار