تصاوير ديدني از ايران ما: دماوند
کد خبر: ۱۴۱۵۷
| | 25717 بازدید
خبرگزاري ميراثفرهنگي ـ گردشگري: داستانهاي كهن، حماسهها و اسطورهها، از آن رو ماندگارند كه در هر زمانهاي، بنا به وضع روزگار و نياز آدميان، نمودي نو مييابند و ظرف آنها چنان است كه مظروف و خيالهايي ديگر بدان راه مييابد.
در تاريخ طبري، درباره تيرانداختن آرش آمده است كه «پس منوچهر بر وي با قوت بنگريست كه او آرش بود و اندر همه روي زمين از او تيراندازتر نبود. او را بفرمود بر سر كوه دماوند رود؛ آن يكي كوه است كه به روي زمين هيچ كوه از آن بلندتر نيست و يكي تير با همه قوت خود بيندازد تا خود كجا افتد. آرش از سر كوه تيري بينداخت به همه قوت خويش، و تير از همه زمين طبرستان و زمين گرگان و زمين نيشابور و از سرخس و مرو و همه بيابان مرو بگذشت و افراسياب را سخت اندوه آمد.»
تيشتر، به ياري هرمزد برخاست و پس از چند نبرد سخت سرانجام بر اپوش چيره شد، و باران باريدن گرفت و پس از آن، تيشتر بانگ شادي برآورد كه «خوشا بر من اي هرمزد، خوشا بر شما اي گياهان و آبهاي روي زمين، خوشا بر شما اي سرزمينهاي آريايي. اكنون جويها پر آب خواهد شد و به سوي كشتزارها و چمنها روان خواهد گشت.»
چه داستاني بهتر از اين، ميتواند ارج آب را در نظر ما كه امروز، بيشتر اوقات آن را به راحتي (و حتي ولنگاري) با چرخاندن يك شير مصرف ميكنيم، بنماياند؟!
ميتوان در ظرف داستاني تيرگان، بسي مفاهيم پرارج و امروزين ديگر ريخت و در نوشته اين پندارهاي شيرين راهي براي زيست بهتر و هماهنگ با سپهر زيستي جست...



جشن تيرگان، بزرگداشت پيروزي ستاره تشتر ـ فرشته باران ـ بر اپوش ديو خشكي است، چرا كه هيچ كس بدون «آشيان زيستي» (اصطلاحي كه ادوار ويلسون، زيست بومشناس بزرگ به كار ميبرد) يعني بدون مجموعه محيط و مهارتهاي سازگار يافته با آن، نميتواند زنده بماند.

نهايت اين كه امروزه كمتر فرد انساني همچون آرش، جان خود را پيشكش ديگران و يا همچون ملخهاي دريايي، جسم خود را جزيره استراحت ديگر همگونهها براي گذر از درياي سرنوشت ميكند، اما به هر حال، تن دادن به قيد و بندهاي اجتماع و بازي كردن نقش يك مهره در ماشين سترگ جامعه، همان فنا شدن فرد براي گونه (اما به شكل تدريجي) يا ايفاي نقش يك حلقه در «زنجيره حيات» (شاه بيت گفتههاي بومگرايان) است. اسطوره آرش، ترجمان اين واقعيت ازلي است.



در تاريخ طبري، درباره تيرانداختن آرش آمده است كه «پس منوچهر بر وي با قوت بنگريست كه او آرش بود و اندر همه روي زمين از او تيراندازتر نبود. او را بفرمود بر سر كوه دماوند رود؛ آن يكي كوه است كه به روي زمين هيچ كوه از آن بلندتر نيست و يكي تير با همه قوت خود بيندازد تا خود كجا افتد. آرش از سر كوه تيري بينداخت به همه قوت خويش، و تير از همه زمين طبرستان و زمين گرگان و زمين نيشابور و از سرخس و مرو و همه بيابان مرو بگذشت و افراسياب را سخت اندوه آمد.»

امروز با عدد و رقم ميتوان گفت كه بلندترين قله بر زمين ما (ايران) سرزمينهاي نزديك به آن، دماوند است، و اين كوه نه تنها تا شعاع دهها كيلومتر را پيرامون خود از بركت آب و چمنزار برخوردار ميكند، بلكه براي همه كشور، چشمانداز برجسته و نماد طبيعي و ملي و نمونه ارزشمندي كوه براي چرخه حيات است.
به اين دليل، ميتوان داستانهاي كهن را كه با محوريت دماوند و آرش ساخته شدهاند، در تفسيرهاي امروزين، دستمايه تأكيد بر نقش بيبديل كوهستان در شكلگيري تمدن دانست، چرا كه نخستين تمدنها، در كنار رودهايي كه از كوهستان سرچشمه ميگيرند، پديد آمدند و در سرزمينهاي خشك (مانند ايران) همچنان تمامي زندگي و تمدن وابسته به كوههاست.
به اين دليل، ميتوان داستانهاي كهن را كه با محوريت دماوند و آرش ساخته شدهاند، در تفسيرهاي امروزين، دستمايه تأكيد بر نقش بيبديل كوهستان در شكلگيري تمدن دانست، چرا كه نخستين تمدنها، در كنار رودهايي كه از كوهستان سرچشمه ميگيرند، پديد آمدند و در سرزمينهاي خشك (مانند ايران) همچنان تمامي زندگي و تمدن وابسته به كوههاست.

تيشتر، به ياري هرمزد برخاست و پس از چند نبرد سخت سرانجام بر اپوش چيره شد، و باران باريدن گرفت و پس از آن، تيشتر بانگ شادي برآورد كه «خوشا بر من اي هرمزد، خوشا بر شما اي گياهان و آبهاي روي زمين، خوشا بر شما اي سرزمينهاي آريايي. اكنون جويها پر آب خواهد شد و به سوي كشتزارها و چمنها روان خواهد گشت.»
چه داستاني بهتر از اين، ميتواند ارج آب را در نظر ما كه امروز، بيشتر اوقات آن را به راحتي (و حتي ولنگاري) با چرخاندن يك شير مصرف ميكنيم، بنماياند؟!

ميتوان در ظرف داستاني تيرگان، بسي مفاهيم پرارج و امروزين ديگر ريخت و در نوشته اين پندارهاي شيرين راهي براي زيست بهتر و هماهنگ با سپهر زيستي جست...

تصاوير از: نسيم اعتماد
گزارش خطا
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۰
ای گنبد گیتی ای دماوند
از سیم به سر یکی کله خود
زآهن به میان یکی کمر بند
تا چشم بشر نبیندت روی
بنهفته به ابر چهر دلبند
تو مشت درشت روزگاری
از گردش قرن ها پس افکند
زنده یاد ملک الشعراء بهار
اي قامت بآسمان رسيده
اي فخر زمين آريايي
روحيه ايستادگي دميده
تو آيه قدرت خدايي
تو مظهر ملت شجاعي
تو مادر شير سرزميني
برملک ادب نماد شاهي
اي نام قشنگ تو دماوند
همقافيه گشته با خداوند
البرز به ناز رفته تا عرش
"اي ديو سپيد پاي در بند"
شعر از علي الياسي گرجي
شايسته است سازمان گردشگري در مراسم بعدي از شاعران دعوت کند که در وصف دماوند شعرسرايي کنندو بخوانند و تلوزيون هم پخش کند. من خودم هم به عنوان يک عضو کوچک مي آيم و شعر ميخوانم.
هم باعث تقويت روحيه ملي و ايجاد نشاط ميگردد و هم اينکه گنجينه شهر دماوند غني تر ميگردد و موجب زايش ايده هاي بديع و تحول بر انگيز در ابعاد گوناگون فرهنگي و ملي ايران ميشود.
نظرسنجی
آیا به عنوان زن حاضرید با مهریه 14 سکه «بله» را بگویید؟





