مدتي پس از انتشار يادداشتي با عنوان «قاره سياه و اين سه دولت» به قلم دکتر «جاويد قربان اوغلي»، «تابناک» مطلبي را با امضاي فرجالله حسنلو ـ کارشناس آفريقا ـ از وزارت امور خارجه دريافت کرد که اين مطلب به همراه پاسخ تکميلي نويسنده ميآيد:
سايت خبري ـ تحليلي تابناك
احتراما در پاسخ به خبر مندرج در آن سايت به شماره كد خبري 13040 مورخ نهم تير ماه 1387 با عنوان «قاره سياه و اين سه دولت» به قلم آقاي جاويد قربان اوغلي، مديركل سابق آفريقاي وزارت امور خارجه، نقطهنظرات ذيل جهت شفاف شدن موضوع ايفاد ميگردد.
قاره سياه و نوشتههايي نه چندان سپيد... مقدمتا بايد اذعان داشت كه نقد منصفانه به سان صيقلدهندهاي بيبديل روح و جان آدمي را صيقل ميدهد و هر كه از آن روي بتاباند، خود را محاق محروميت از اكسير نابي قرار داده است كه شايد جبران آن محروميت به سادگي امكانپذير نباشد. از اين رو به فرموده امام علي(ع) بايد كه منتقدي در اطراف حكمران باشد تا وي را به راه صواب رهنمون باشد اما در اين ميان اگر نقدي آغشته به حب و بغض گرديد، البته جفايي است كه در وهله اول، نقاد به خود نموده و رگهاي از آلودگي و تيرگي را وارد رود مصفاي حقيقت نموده است و به شعاع آن تيرگي، ديگران را نيز از نوشيدن آب زلال واقعيتها محروم ساخته است.
اولين سؤالي كه پس از خواندن اين مقاله به ذهن متبادر ميگردد، آن است كه مخاطب نوشته مذكور كيست؟ اگر مخاطب اين نوشته مسئولان دست اندر كار ـ آنچنان كه در آخرين سطر نوشته آمده است ـ ميباشد، موضوع كمي شگفتآور ميگردد؛ چراكه نويسنده تا روزهايي قبل از نگارش آن، خود جزو يكي از مسئولان و از اركان تصميمگيري در خصوص آفريقا در دولت فعلي بوده و به مدت دو سال و هشت ماه، خود يكي از مديران همان مجموعهاي بوده كه امروز بر آن تاخته است؟! و بر ما مباد كه تصور نماييم قوه محركه قلم در تاختن بر روي كاغذ، وجود يا عدم وجود پستهاي مديريتي براي يك مدير در يك مجموعه دولتي است ... پس سؤال اساسي ما به قوت خود باقي است و آن اين است كه آيا اگر تغيير و تحول مديريتي مذكور رخ نميداد شاهد اين نوشته بوديم؟
جواب مطمئن ما به اين سؤال منفي است و بر اساس شناخت جامعي كه از پيرامون خود داريم، انتظار شنيدن نقدي منصفانه بر مبناي مفروض بالا به شدت كاهش مييابد.
دوم آنكه اگر هيچكس نداند مديركل سابق آفريقاي وزارت امور خارجه، خود بيش از هر كس ديگري بر اين امر واقف است كه كار سازنده با آفريقاي سياه، بيش از آنكه متوقف بر خواستههاي اين دولت و آن دولت باشد، معطوف به حركت سيال بخش خصوصي و نظارت عاليه دولتي بوده و هست و دولت نهم در اين رابطه از دولتهاي گذشته و آينده خود مستثني نبوده و نخواهد بود.
آنچه دولت سابق و اسبق و فعلي در كار با آفريقا نيازمند آن بوده و هستند، جداي از آمال و آرزوها، در تحرك بخش خصوصي و سرمايهگذار داخلي تعريف ميگردد كه نظارت عاليه دولتي را به عنوان مكمل خود احساس نمايد و اگر در ذهن نويسنده مقاله مذكور اين موضوع مهم جلوه نمايد كه معيار بسط و گسترش روابط با آفريقا معطوف به انجام سفرهاي رسمي دوجانبه است، بايد گفت كه اين موضوع خود يكي از موانع كار جدي با آفريقا طي سالها مديريت با اين نوع تفكر بوده است. ايشان به خوبي ميدانند كه وعدههاي اغراقآميز و عملنشده مسئولان در گذشته مشكلاتي را فراهم ساخته كه يكي بعد از ديگري بايد حل بشوند.
در نوشته مذكور، حضور رياست محترم جمهور در گامبيا و سنگال و ديگر كشورهاي آفريقايي، حضور در اجلاسهاي بينالمللي و نه دوجانبه ناميده شده است. ايشان خود بهتر از هر فرد ديگري ميداند كه در گذشته خود مشوق چنين سفرهايي بوده است كه حضور در چنين اجلاسهايي توانسته به ملاقات بخش مهمي از رؤساي جمهور و وزراي خارجه حول مسائل دوجانبه بينجامد كه با حداقل هزينه و بيشترين بهرهبرداري صورت ميپذيرد. نگاهي به سفرهاي پربازده و در عين حال كمخرج داخلي و بينالمللي رئيسجمهور، خود گواه روشن اين ادعاست.
در عين حال جاي تعجب است چگونه ديدار دوجانبه رئيسجمهور از كشورهاي سودان و الجزاير كه از كشورهاي مهم و تأثيرگذار قاره آفريقا هستند از نظر ايشان مغفول مانده است.
به هر حال، محور كار دولت نهم با آفريقا، كار راهبردي با آفريقا و پرهيز از درغلتيدن در سياه آمارهايي بوده است كه به شكل سنتي از جانب مديريت مياني به مقامات ارشد گزارش ميشده است و در اين ميان با توجه بيشتر به بخش كارشناسي و تشكل معاونت آفريقا و اخلاقمحوري، سعي در ترميم روحيه آسيبديده بخش كارشناسي نيز شده است. موضوعي كه به همان اندازه حضور ما در آفريقا براي يك مسئول در جمهوري اسلامي ايران بايد مهم تلقي ميگرديده است، اما از آن غفلت شده بود.
اجراي پروژههاي صنعتي ـ اقتصادي در چند كشور آفريقايي و تصويب برگزاري همايش ايران با آفريقا در آخرين نشست وزراي خارجه و سران آفريقا در شرمالشيخ مصر موفقيت ديگري در سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران در آفريقا محسوب ميگردد. براي درك ميزان اهميت اين موفقيت، نويسنده محترم كافي است نيم نگاهي به مقالات و تحليلهاي برخي جرايد غربي و منطقهاي كه به طور شيطنتآميزي از نفوذ و حضور فعال ايران در آفريقا سخنپراكني ميكنند، داشته باشند.
خداوند به همه ما توفيق ثبات رأي و نظر و عمل خالص جهت خدمت به اسلام و جمهوري اسلامي ايران عطا فرمايد.
والسلام
فرجالله حسنلو ـ كارشناس آفريقا
﷼ ﷼ ﷼
سايت محترم تابناك
با سلام ضمن تشكر از درج مطلب اينجانب با عنوان انتخابي خودتان «قاره سياه و اين سه دولت» در پاسخ به اظهار نظر يكي از خوانندگان محترم در خصوص اين مقاله مطالب زير جهت تنوير افكار عمومي ارسال ميگردد.
با احترام: جاويد قربان اوغلي
29/04/1387
گفت من تيغ از پي حق ميزنم
بنده حقم نه معبود تنم
1)حقير مقاله مورد اشاره را به نام خود نوشته و در سايت محترم تابناك در معرض ديد و قضاوت عموم قرار دادهام.ا ز هر نقد منصفانه استقبال كرده و آن را مصداقي بر كلام حق تعالي مي دانم كه فرمود: فبشر عبادي الذين يستمعون القول و يتبعون احسنه. انتظار هم دارم كه افراد نقد را تحت نام خود مطرح كرده و از پنهان شدن در پشت اسامي جعلي خوداري نمايند. ممنون خواهم شد اگر چنانچه آن سايت محترم ضمن تماس با آقاي «فرج الله حسنلو» ترتيب بحثي مستوفي را در اين موضوع بين اينجانب و ايشان ترتيب داده و در صورت امكان آن را در همان سايت منتشر نمايد.
2) هدف اصلي مقاله فراتر از قاره سياه و نقد عملكرد دولتها بود كه اين مهم در عهده يك كتاب است و نه يك مقاله. شروع سخن نيز با ذكر قسمتي از مقاله سناتور دموكرات «راس فينگلد» نيز به همين دليل پس از سه سال و اندي از آرشيو آن روزنامه از طريق اينترنت استخراج و در شروع مقاله آورده شد. بگذريم كه با كم لطفي مسولين محترم سايت تابناك مقاله مذكور بدليل نگرانيهاي كاملا موجه، از تيغ سانسور گذشته و به زيور طبع آراسته شد. گفته بودم «... ولي هنگامي كه خاتمي پس از يك سفر 10 روزه به كشور بازگشت، نه از هاله نوري سخن گفت كه به خاطر آن مردم به استقبالش آمده باشند و نه از طرح ربودنش در كشورهايي كه از حداقل امكانات امنيتي نيز برخوردار نيستند...». غرض اين بود كه استقبال از رئيس جمهور ايران فقط به خاطر اسم او و يا شعارهايش نيست (هرچند اين هم موثر است). نام و آوازه انقلاب اسلامي و رهبر كبير و جاودانه آْن است كه شعله بر دلها ميافكند. ملتها روساي جمهور ايران را تبلوري از او ميدانند كه به قول رهبر معظم «اين انقلاب در هيچ جاي دنيا بي نام خميني شناخته شده نيست» اشاره به استقبال از خاتمي و هاشمي در كشورهاي آفريقايي مورد بازديد نيز به همين دليل بود.
3)اما در خصوص نقد نويسنده محترم در خصوص مطلب حقير ذكر نكاتي را ضروري ميدانم.
1-3)تصدي دو سال و هشت ماهه بنده در اداره كل آفريقا در ادامه انتصابي بود كه در دولت قبل انجام شده بود.حقير با اعتقاد به «كار براي كشور و نه دولتها» از تمام تجربه خود براي پيشبرد اهداف نظام در مورد اين قاره استفاده كردم. از جمله اقدامات قابل ذكر ميتوان به موارد ذيل اشاره كرد:
*احياي ستاد آفريقا و برگزاري جلسه توجيهي با دكتر داوودي رياست اوليه ستاد كه متعاقبا به معاونت اجرايي واگذار شد و پس از چند جلسه به دلايل نامعلومي در ستاد ديگري به نام «ستاد همكاريهاي توسعهاي» ادغام شده و عملا از حيز انتفاع خارج شد.
*طرح سفر جناب آقاي رئيسجمهور به آفريقا از طريق اعزام معاون وقت عربي و آفريقا به گامبيا و اخذ دعوتنامه كشوري براي حضور ايشان در اجلاس سران اتحاديه.
*طرح برگزاري اجلاس سران ايران و آفريقا و ارسال آن به دفتر رياست جمهوري كه نهايتا با سفر هيات اتحاديه به تهران در زمستان سال قبل جنبه اجرايي به خود گرفت كه اميدواريم پيگيري و انجام شود.
*طرح هاي اقتصادي كه راهاندازي خط مونتاژ سمند در سنگال، سد كنيه در كشور مالي، خط مونتاژ تراكتور در اوگاندا و... از جمله آنهاست. ذكر اين نكته را ضروري ميدانم كه همه اين طرحها در زمان دولت قبل آغاز شده و در دولت نهم ادامه يافت.
كساني كه با حقير آشنايي دارند و از جمله جناب آقاي متكي، وزير محترم خارجه كه از سال 1363 با آمدن ايشان به وزارت خارجه همكاري ما آغاز شد و وزراي پيش از او يعني دكتر ولايتي و خرازي ميدانند كه هرگز تصدي در يك پست مانع از انتقاد اينجانب از طريق نگارش مقالات در جرايد نشد و كارنامه مطبوعاتي بنده گواه اين مدعاست. نميخواهم بگويم در زمان وزارت آقاي متكي مسلوب اليد بودم كه واقعا اينطور نبود. آنچه كه مربوط به وزارت امور خارجه و به ويژه وزير محترم بود، اعتماد بود و تكيه بر تجربه و استفاده از آن براي پيشبرد اهداف نظام. اشكال در جاي ديگري بود كه فكر ميكنم نيازي به ذكر آن نيست و همگان بر آن واقفند. اشاره حقير به «مسئولان دست اندر كار» همان آنانند كه در جايي غير از وزارت خارجه نشسته و در مورد مسائلي كه كمترين ورودي به آن ندارند تصميم گيري ميكنند.
2-3) بنده هم بر نقش بخش خصوصي در اقدامات اقتصادي در آفريقا موافقم و اتفافا هم و غم ما هم در سالهاي مديريت در زمان آقاي هاشمي و خاتمي همين بود كه ذكر آن مثنوي هفتاد من كاغذ خواهد شد. ولي نويسنده محترم بهتر از حقير از وضعيت بخش خصوصي در خارج و به ويژه در قارهاي مانند آفريقا آگاهند. طبيعي است در اين شرايط و به اميد روزي كه بخش خصوصي در كشور به وضع مطلوبي برسد كه بدون دغدغه و پذيرش ريسكهاي متصور وارد آفريقا شود، نميتوان كار را معطل گذاشت. طرحهاي شركتهاي «خصولتي»! در آفريقا نوعا با همين هدف و با طراحي و پشتيباني دولت در گذشته آغاز شد كه اكنون نيز بايد ادامه يابد. فكر مي كنم بايد سپاسگزار دولتهاي پيشين بود كه اين كار را آغاز كردند ولي تا رسيدن به هدف راه درازي در پيش است.
4) حقير در آذر ماه سال 1373 توسط آقاي ولايتي به سمت مدير كل آفريقا منصوب شدم. در تابستان 1375 آقاي هاشمي به شش كشور آفريقاي سفر كردند. 9 سال بعد در بهمن 1382 در زمان آقاي خرازي، باز اين مسئوليت به حقير واگذار شد و آقاي خاتمي در ديماه سال بعد به آفريقا سفر كردند. دلايل اينكه چرا اين سفرها در آخرين سال رياست هر دو مقام انجام شد چه بود را ديگران بايد پاسخ گويند؛ نكته مهم اين بود كه هر دو رئيس جمهور به تاخير خود در شروع كار با آفريقا اعتراف كردند. سوالي كه بنده در مقاله مذكور طرح كردهام اين است كه با وجودي كه رئيس دولت نهم در اولين سال (شروع دومين سال به طور دقيق) به گامبيا سفر كرده و پس از بازگشت مصوباتي را در هيات محترم دولت براي ساماندهي كار با آفريقا از تصويب گذراندند، چرا كاري انجام نشد و خود ايشان نيز سفري به آفريقا انجام ندادند؟ از 42 كشوري كه ايشان در مصاحبه اخير ديدار از آنها را ذكر كردند، چند كشور در حوزه آفريقاست؟ بنده نيز از اهميت سفر چندجانبه كه براي شركت در اجلاسهاي بينالمللي انجام ميشود، آگاهم؛ ولي بر اهل فن پوشيده نيست كه سفرهاي دوجانبه نمايانگر سطح روابط كشورهاست و نه سفرهاي بينالمللي چندجانبه. حضور در اجلاس اتحاديه آفريقا با همه اهميت آن، در حد همان حضور در اجلاس مجمع عمومي در نيويورك است و يا اجلاس غير متعهدها و قس عليهذا. عدم ذكر سودان و الجزاير در فهرست سفرهاي ايشان نيز نه سهوا بود و نه تغافل آن. وقتي از قاره آفريقا صحبت ميكنيم، بيشتر معطوف به آفريقاي سياه و يا به اصطلاح افريقاي زير خط صحراست. البته قصد بنده ذكر جزييات اين سفرها نبوده و نيست كه فكر ميكنم مصلحت در اين باشد كه با سكوت از كنار آن بگذريم و اگر نگارنده مطلب كارشناس آفريقاست، خود بهتر از حقير بر آن واقف است.
جاويد قربان اوغلي