خلافكاران آسوده خاطر؟!

کد خبر: ۱۳۵۷۷
|
۱۹ تير ۱۳۸۷ - ۱۵:۱۵ 09 July 2008
|
10725 بازدید
يكي از بينندگان «تابناك» در پيامي آورده است: من هميشه از خدا مي‌خواستم كارم به دوا و درمان و بيمارستان نيفتد، چون مي‌دانستم كسي كه بيمارستان برود، ممكن است كه از بهشت زهرا سر دربياورد، ولي امروز فهميدم اگر كسي كارش به كلانتري و دادگاه بيفتد، ممكن است سر از دارالمجانين درآورد، اگر باو نداريد، داستان واقعي امروز من را بخوانيد:

ساعتم رو نگاه مي‌كنم؛ 10.45 را نشان مي‌‌دهد و در انتهاي خيابان مالك اشتر، در حال دور زدن ميدان هستم. اتوبوسي را مي‌بينم كه مي‌خواهد از من رد شود و من نيز با كمال احترام، ترمز كرده و اجازه مي‌دهم كه جناب اتوبوس به مقصود خودش برسد اما ناگهان همراه با صداي مهيبي من به جلو پرت مي‌شوم و نمي‌دانم چرا در اين لحظه، فكر من متمركز به اين شده بود كه آيا واقعا كمربند ايمني پرايد من عمل مي‌كند يا نه.

وقتي به خودم مي‌ايم، يادم مي‌افتد كه بايد از ماشين پياده بشوم. دور و برم پر از آدم‌هايي شده كه هر كدام چيزي مي‌گويند. سرم را كه برمي‌گرانم، مي‌بينم راننده نيسان وانتي كه خودرو نو من را به اين روز انداخته، با چالاكي يه دنده عقب و سپس الفرار و من مات و مبهوت به دور شدن نيسان وانت مي‌نگرم. نكته اخلاقي داستان برگشت ماشين‌ها و موتورهايي بود كه شماره نيسان را برايم مي‌اوردند؛ هرچند من خودم شماره‌اش را ديده بودم.
ساعت يازده با مركز فوريت‌هاي پليسي تماس گرفتم و خانمي با كمال طمأنينه، مشخصات من و خودرو و موقعيت جغرافيايي محل تصادف را از من پرسيد و گفت تا دقايقي ديگر، مأمور به محل اعزام خواهد شد.

اما ساعت دوازده ظهر را نشان مي‌دهد و تا اين لحظه، من هفت بار با 110 تماس گرفتم و هر سري آدرس دادم و بقيه چيزها. ديگه داشتم داغ مي‌كرم توي اين هواي آلوده و گرم تهران.
ساعت 12.30 دقيقه پس از تماس‌هاي پي‌درپي من، بالاخره افسر راهنمايي و رانندگي را مي‌بينم و احساس مي‌كنم كه بالاخره تموم شده، ولي نه انگار، تازه اولشه. جناب سروان پس از رسيدن به محل و ملاحظه اين كه ضارب متواري شده به شخص بنده اطلاع مي‌دهد كه از حيطه اختيارات ايشان خارج بوده و مسئول پيگري مسئله همكاران محترمشان در كلانتري منطقه هستند. پس از گذشت دقايقي، چند افسر گشت كلانتري مي‌رسند و من كل ماجرا را براي ايشان تعريف كرده و ايشان با خطي بسيار زيبا مرقوم فرموده و در پايان امضا مي‌كنند و يك نسخه را در اختيار بنده مي‌گذارند و به من مي‌گويند بايد به كلانتري بروي و تشكيل پرونده دهي.

ساعت 1.15 پانزده دقيقه ظهر را نشون مي‌دهد و من پس از تحويل تلفن همراه خود، وارد كلانتري مي‌شوم و يك راست سراغ دفتر افسر نگهبان را مي‌گيرم. وارد اتاق كه مي‌شوم، يك ستوان وظيفه را مي‌بينم و با كمال احترام ماجرا را براي ايشان توضيح مي‌دهم و ايشان هم از من مي‌خواهند كه برگه شكواييه را پر كنم و از تمام مدارك يك نسخه كپي گرفته و به ايشان تحويل دهم. من نيز پس از گذراندن همه مراحل دوباره وارد اتاق مي‌شوم كه مدارك را تحويل بدهم، اما اين بار افسر نگهبان را مي‌بينم كه در حال بحث با شاكي و متشاكي محترم است و حدود پانزده دقيقه صبر مي‌كنم تا آن دو نفر از اتاق خارج شوند و نوبت به من برسد، اما وقتي كه افسر نگهبان شكواييه من را ديد، آن را با كمال احترام از وسط به دو نيم كرده و به من گفت: جزو حيطه وظايف ما نيست و شما بايد به دادسرا رفته و از ضارب شكايت كنيد. من هم با كمال احترام مي‌پذيرم.

ساعت 1.45 دقيقه من وارد دادسراي ... مي‌شوم و يكراست به سراغ عريضه‌نويس مي روم، اما وي هم به آگاهي شخص بنده مي‌رساند كه به اينجا مربوط نمي‌شود و از آنجا كه مسأله خسارت و تصادف است، شما بايد به هيأت حل اختلاف برويد و در ادامه آدرس شوراي حل اختلاف شماره 10 را به من مي‌دهد و به اطلاع من مي‌رساند كه ساعت كار اين اداره محترم، از ساعت 3 الي 7 بعداز ظهر است.
ساعت سه را نشان مي‌دهد، ولي از باز بودن شوراي حل اختلاف خبري نيست و من همچنان جلوي در شورا متفكرانه نشسته‌ام.
ساعت 3.45 دقيقه تقريبا بيست نفري پشت سر من رديف شدن، ولي شورا هنوز باز نشده!
ساعت 4.30 دقيقه بالاخره در شورا باز شد و مردمي را مي‌بينم كه هجوم مي‌آورند براي دادخواهي خويش.

از صبح چيزي نخوردم. از بس تو ترافيك اينور و اون ور رفتم، دچار حالت تهوع شدم، كاملا فردي غير قابل احترام شدم، عصبي و به هم ريخته؛ از طرفي هم كه امروز كلا از كارم موندم.
پشت ميزي مي‌روم كه همه ميرن و آقايي از من مي‌پرسد مشكل شما چيه و من هم براي ايشون توضيح مي‌دهم، راهنمايي ايشون در نوع خودش واقعا جالب و شنيدني بود:
شما دو راه داريد؛ نخست اين‌كه از شكايت خود صرف‌نظر كنيد و در صورتي كه بيمه داريد، از بيمه خودتان استفاده كنيد. در اين صورت، بايد عريضه‌اي به اين مضمون نوشته و درخواست كارشناس نموده و پس از پرداخت بيست هزار تومان هزينه كارشناسي، ما شما را به بيمه معرفي مي‌نماييم. راه دوم آن كه شما شكواييه خودتان را ادامه مي‌دهيد و عريضه‌اي به اين شكل نوشته و ما در اين مرحله نيز پس از دريافت مبلغ بيست هزار تومان هزينه كارشناسي، شماره خودرو ضارب را استعلام مي‌كنيم و الباقي ماجرا و در انتها نيز به من سفارش مي‌كند كه راهكار دوم به نتيجه نمي‌رسد و چه و چه و چه.

من با قاطعيت راه نخست را انتخاب مي‌كنم و پس از پرداخت هزار تومان هزينه عريضه‌نويسي، دو هزار تومان هم هزينه ابطال تمبر را پرداخت مي‌كنم و پس از گذراندن مراحلي چند كه از اين اتاق به آن اتاق رفتن باشد، در نهايت به سمت ميز خانمي پرتاب مي‌شوم و ايشان پس از دريافت پرونده من، از من مي‌خواهند كه بيرون اتاق منتظر بمانم.

ساعت 6.30 بعد از ظهر را نشان مي‌دهد و من ديگه طاقت بيرون ماندن را ندارم و وارد اتاق مي‌شوم و آن خانم را مي‌بينم كه در حال صحبت همكارشان هستند و وقتي از ايشان درباره سرنوشت پرونده‌ام مي‌پرسم. من را به آقايي كه تازه وارد اتاق شده و همكارشان هست، حواله مي‌دهد. از اينجا به بعد ديگه دارم كاملا كنترل خودم را از دست مي‌دهم؛ ماشينم داغون شده، از كارم ماندم، از اينجا به اونجا پرتاب شدم، به عنوان يك ارباب رجوع حسابي مورد تكريم و احترام قرار گرفتم، مخارجي را هم پرداخت كردم، ولي اين آخري را ديگر نمي‌تانم تحمل كنم، چون آن آقا با كمال بي‌اعتنايي و بي‌تفاوتي به من مي‌گويد كه ما ديگر در اين حوزه استعلام شماره پلاك خودرو نمي‌كنيم و اگر دوست داريد فقط مي‌توانيم برايتان كارشناس تعيين خسارت بفرستيم و اگر هم نمي‌خواهيد، مي‌توانيد به شوراي حل اختلاف 9 يا 11 مراجعه كنيد و در آنجا براي شما استعلام آدرس ضارب صورت خواهد گرفت و ديگر هيچ!
پرونده‌ام را از روي ميز برمي‌دارم و به هوا پرتاب مي‌كنم، اطرافيان سعي مي‌كنند من را كنترل كنند، احساس مي‌كنم بايد يكراست برم پيش روانپزشك.

ساعت دوازده شب است و من الان به حالت اول خودم برگشتم و دارم به نتايج جالبي مي‌رسم، الان مي‌فهمم كه چرا اون راننده فرار كرد، چون مي‌دانست كسي نميتونه براش دردسر درست كنه، تازه اگه گير هم بيفته، حتما براي خودش هزار راه فرار داره. بعد اينه كه چرا هر روز به تعداد جنايت‌ها افزوده مي‌شه، شايد يك دليلش اين باشد كه افراد احساس مي‌كنند جايي نيست، در صورتي كه داد عرضه كنند، دادخواهي صورت بگيرد و در اين حالت، احتمالا خودشان دست به اعمالي مي‌زنند كه بيشتر آنها نابخردانه بوده و عواقب بسيار بدي را برايشان رقم مي‌زند و در پايان، بايد بگويم اين گونه برخورد با متخلفي كه از صحنه متواري مي‌شود، عاقبتش چيزي نيست، جز شجاعت بخشيدن به خلافكاراني كه ممكن است به جاي ماشين من، به عابري زده و سپس بي‌تفاوت از عاقبت كار از صحنه متواري شوند و اين پرسش من از شما مسئولان است كه آيا اين عابر ممكن نيست از خانواده و عزيزان خود شما باشد و آيا نبايد علاج واقعه را پيش از وقوع كرد و آيا نبايد با تعيين قوانيني، عرصه را بر اين گونه خلافكاران تنگ كرد تا شاهد اين همه تصادفات جاده‌اي و غير جاده‌اي و تلف شدن هموطنانمان نباشيم؟
كاري كه مي‌شد با يك بي‌سيم و استعلام آدرس ضارب و توقيف خودرو ظرف حداكثر نيم ساعت به انجام رساند، بي هيچ نتيجه پايان يافت و تنها استهلاك اعصاب و روان و جسم و مال من باقي ماند و يك خلافكار آسوده از قانون.
اشتراک گذاری
تور پاییز ۱۴۰۳ صفحه خبر
بلیط هواپیما
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۰
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۵:۳۱ - ۱۳۸۷/۰۴/۱۹
با سلام
حالا خوش به حال شما که حداقل اینجا شانس به شما روی آورده و ماجرایتان را بازتاب داده است.
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۵:۴۱ - ۱۳۸۷/۰۴/۱۹
آخ خدا از دهنت بشنوه! ماجرای من را هم بشنوی همه چیز دستت میاد.
ماشین به یکی از اقوام نزدیک من زد بنده خدا شانس آورد که فقط چند جا شکستگی داشت.
شماره ماشین رو مردم برداشته بودند. من از همون روز اول گفتم بی خیالش شوید که چیزی جز اعصاب خردی دستتون رو نمی گیره. گوش ندادن. مادرش یک مدت کارش شده بود بره کلانتری و دادسرا و کپی گرفتن. تقریبا مثل داستان شما از اون هم پول خواستند ولی آخرش به حرف من رسید و بی خیال شد. به قول نویسنده حتما راننده اون ماشین می دونسته کسی نمی تونه گیرش بندازه.
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۵:۴۸ - ۱۳۸۷/۰۴/۱۹
کاملا موافقم، البته من قبلا مشابه همچین چیزی رو برایتان ارسال کردم که لطف کردید مثل همیشه تو ساین نیاوردید. حالا دیدید راست میگم...
ناشناس
|
United Arab Emirates
|
۱۵:۵۰ - ۱۳۸۷/۰۴/۱۹
بنىده الان داخل كشور نيستم ولي اين اتفاق براي من بارها رخ داده حال نويسنده را درك مي كنم (دقيقا مسيري كه در مقاله أمده طي كرده ام)
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۵:۵۹ - ۱۳۸۷/۰۴/۱۹
البته امیدوارم خسارت این آقا زیاد نباشد ولی برای من هم جنین اتفاقی افتاد ولی چون خسارت کم بود زیاد پیگیری نکردم ، فقط به این دلیل که میدانستم که مثل توپ فوتبال به اینطرف و آنطرف می روم و نتیجه نمیگیرم ، البته جاهایی که شما مراجعه کردید بصورت طبیعی فرقی نمیکند همه افراد را با یک چشم میبینند ( همه مجرمند ) وبه همین دلیل شما نتیجه نگرفتید . البته همه ادارات ما به نحوی برخورد مشابه دارند من با آموزش وپرورش مشکل داشتم همه آنها از کارمند و مدیر وبازرس آموزش و پرورش به عنوان فردی بیسواد با من برخورد میکردند و همه چیز را میگفتند مقررات اینطور است و فلانی فردی متعهد و متدینی است ، فلانی آدم با سابفه ایست چنین اشتباهی نمیکند ، فلانی با تجربه است ،کم کم به این نتیجه رسیدم که حتما تمام مشکلات بوجود آمده باید دست عوامل خارجی در کار باشد!!!!!
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۶:۰۵ - ۱۳۸۷/۰۴/۱۹
با سلام
همين مشكل براي اينجانب در اذرماه سال قبل اتفاق افتاد و خانمي با ماشين خود به ماشين من كه در كنار خيابن پارك شده بود تصادف كرده و بلافاصله هم فرار كرد و فقط شماره ايشان موجود بود ، كه پس از تماس با كلانتري شهرك غرب براي من گزارش تهيه شده و قرار شد كه من براي تشكيل پرونده به كلانتري بروم و در انجا بعد از كلي معطلي بهمن گفته شد كه در ساعت 3 بعدازظهر بايد پرونده من به شوراي حل اختلاف فرستاده شود و فقط بايد تاسف خورد به حال اين مردم كه اين پليس خدوم هيچ راهنمايي به انها نمي دهد و وقتي من در كلانتري به يكي از مامورين ميگويم كه در گزارش ارسالي دوشماره كه احتمالي يكي از انها مربوط به ضارب مي باشد به من مي گويد كه فقط يك شماره را مي نويسم و خدا را شكر كه يكي از بستگان اينجانب كاملا به اين امور اشنا بود ومن توانستم از طريق ايشان ادرس ضارب را به دست بياورم و خودم حق و خسارتم را بگيرم.
ناشناس
|
United Kingdom
|
۱۷:۲۵ - ۱۳۸۷/۰۴/۱۹
چند ایراد: 1. تصادف شما چه فوریتی داشت که به مرکز فوریتهای 110 زنگ زدید و بیجهت وقتشان را گرفتید.
2. شما فکر میکنید در پیشرفته ترین کشورها هم میشود بجز گزارش به بیمه کار دیگری کرد؟
اگرچه من منکر مشکلات اداری در ایران نیستم.
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۸:۵۰ - ۱۳۸۷/۰۴/۲۰
من هم كاملا موافقم و عين اين حادثه براي من اتفاق افتاد با اين تفاوت كه مقصر حادثه هم فرار نكرد ولي تا زمان تعيين مقصر به مدت 20 روز ماشين من توقيف شد و كلي بدبختي كشيدم تا آن را از پاركينگ خارج كنم . هيچ خسارتي هم نگرفتم و 20 روز از كار افتادم.شوراهاي حل اختلاف فقط باعث سرگرداني بيشتر مردم اند.
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۹:۰۵ - ۱۳۸۷/۰۴/۲۰
كاملا موافقم . چنين مساله اي براي من اتفاق افتاده و پس از دوندگي بسيار و اخذ استعلام از شماره اتومبيل،‌گفتند كه 2 آدرس از اين شماره موجود است ! و شما خودت ببين مي توني بري و از طرف پولت رو بگيري و اگه نتونستي بيا بقيه كارها رو انجام بديم . واقعا متاسفم براي خودمون
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۸:۴۴ - ۱۳۸۷/۰۴/۲۲
4 سال پیش یک موتوری به مادر 70 سال من زد واهالی منطقه ایشان را فراری دادند از آن روز مادر من فلج شده و فقط روی تخت هستند دچار افسردگی هم شده و هزینه درمان کلانی روی دست من ماند مجرم هم راحت به زندگی خود ادامه می دهد
برچسب منتخب
# مهاجران افغان # حمله ایران به اسرائیل # قیمت دلار # سوریه # دمشق # الجولانی
الی گشت
قیمت امروز آهن آلات
نظرسنجی
تحولات اخیر سوریه و سقوط بشار اسد چه پیامدهایی دارد؟