جامعه‌شناسی بهائیان آمریکا پس از انحلال محفل لس‌آنجلس

کول فاش می‌کند مقاله تحقیقی او درباره بحران لس‌آنجلس به دستور مستقیم رابرت هندرسن از انتشار در نشریه دیالوگ منع شد. هندرسن در نامه‌ای به تاریخ ۳۰ ژوئن ۱۹۸۷ دلیل این سانسور را نه ضعف تحقیقی مقاله، بلکه "ملاحظات سازمانی و تشکیلاتی" و احتمال "لطمه زدن به اشخاص تشکیلات بهائی" عنوان کرد.
کد خبر: ۱۳۲۷۰۸۳
| |
2476 بازدید

جامعه‌شناسی بهائیان آمریکا پس از انحلال محفل لس‌آنجلس

به گزارش سرویس فرهنگی تابناک، دکتر خوان کول، استاد تاریخ دانشگاه شیکاگو در مقاله‌ای به بررسی جامعه‌شناختی جامعه بهائی آمریکا پس از انحلال محفل محلی لس‌آنجلس توسط محفل ملی آمریکا در سال ۱۹۸۶ پرداخته است.

این‌مقاله پاسخی به انتقاداتی است که بهائیان محافظه‌کار به تحلیل اولیه او از این بحران وارد کرده بودند. کول با تکیه بر اسناد معتبر (شامل مصاحبه‌ها و متن کامل سخنرانی‌های مقامات بهائی) و تجربه شخصی خود به‌عنوان یک بهائی روشنفکر در آن دوران، تحلیلی انتقادی از ساختار قدرت، فرهنگ سیاسی، و شکاف‌های ایدئولوژیک در جامعه بهائی آمریکا ارائه می‌دهد.

در ادامه مروری بر چکیده این‌مقاله داریم؛

فرهنگ، آرمان و واقعیت در جامعه بهائی

فرهنگ بهائی یک فرهنگ اتوپیایی است که در آن، جامعه و به‌ویژه تشکیلات بهائی، کامل و بی‌عیب و جایگزینی مقدس برای نظام‌های سیاسی فاسدکنونی جهان تلقی می‌شود. این دیدگاه آرمانی باعث ایجاد یک فرهنگ سیاسی فرقه گرا،بسته و غیرشفاف شده است.

ویژگی‌های این فرهنگ عبارتند از:

کنترل شدید اطلاعات: هیئت حاکمه بهائی تلاش می‌کند تا اطلاعات خارج از کانال‌های رسمی منتشر نشود. بهائیان تشویق می‌شوند با احتیاط درباره حاکمیت بهائی صحبت کنند و انتشار هرگونه مقاله عمومی درباره امور بهائی توسط منشی محفل ملی ممنوع اعلام شده است.

سرکوب مخالفت: مقامات بهائی با ایجاد هاله‌ای از هدایت الهی برای خود، افراد را به "وحدت" دعوت می‌کنند. عدم پیروی از این دعوت با تهدید ضمنی یا صریح، با طرد اداری و روحانی (تکفیر) همراه است.

عدم شفافیت: جلسات کلیدی مانند ضیافت ۱۹ روزه و کانونشن ملی سالانه به روی غیربهائیان و رسانه‌ها بسته است. این امر جمع‌آوری اطلاعات بی‌طرفانه را تقریباً غیرممکن می‌سازد. کول برای مثال به مجازات دو بهائی اشاره می‌کند که صرفاً به دلیل گفتگو درباره نامزدهای انتخاباتی، حق رأی خود را از دست دادند.

طبقه کنترل‌کننده

کول ادعای بهائیان مبنی بر عدم وجود طبقه روحانی را قاطعانه رد می‌کند. او معتقد است که یک طبقه قدرتمند و کنترل‌کننده وجود دارد که خود را نه هم‌سطح سایر اعضا،بلکه بالاتر از آنها می‌داند.

در گذشته: این طبقه شامل ایادیان امرالله بود که در دهه ۱۹۶۰ گروهی از بهائیان را به اتهام تفرقه طرد کردند.

در حال حاضر: این قدرت در دست مشاوران قاره‌ای و دارالتبلیغ بین‌المللی در حیفا متمرکز است. این نهادها ادعا می‌کنند که اختیار انحصاری تفسیر "عهد و میثاق" را دارند و هرکس دیدگاه متفاوتی ارائه دهد با خطر طرد مواجه می‌شود. از آنجا که این دو نهاد به بیت‌العدل در مورد طرد افراد مشاوره می‌دهند، قدرت فوق‌العاده‌ای دارند و بهائیان لیبرال و آزاداندیش غالباً در ترس از آنها زندگی می‌کنند.

شکاف عمیق: بهائیان لیبرال در برابر محافظه‌کاران

کول تأکید می‌کند که انکار وجود دو جریان فکری لیبرال و محافظه‌کار در جامعه بهائی، نادیده گرفتن واقعیت است. این دو گروه تفاوت‌های بنیادینی در دیدگاه‌های خود دارند:

بهائیان محافظه‌کار:

• اطاعت مطلق: انتقاد علنی از نهادهای بهائی را برنمی‌تابند و از اختیارات نامحدود محافل ملی حمایت می‌کنند.
• سانسور: از کنترل و بازبینی (سانسور) کلیه نوشته‌های بهائیان درباره آیین خود دفاع می‌کنند.
• عصمت بیت‌العدل: معتقدند بیت‌العدل در تمام اقدامات خود مصون از خطاست!
• مخالفت با حضور زنان در بیت‌العدل: با عضویت زنان در این نهاد مخالف‌اند.
• تئوکراسی (حکومت دینی): براین باورند که تمام حکومت‌های فعلی جهان سرانجام نابود،و جای خود را به نهادهای حاکمیت بهائی خواهند داد.
• طرد و ضدیت با روشنفکری: طرد افراد روشنفکر،با برچسبِ"ناقض عهد" را اصلی اساسی می‌دانند و روشنفکران مستقل را تهدیدی برای "عهد و میثاق" تلقی می‌کنند.
• ظاهرگرایی: به‌شدت به ظاهر کلمات در متون بهائی پایبند هستند.

بهائیان لیبرال (روشنفکر):

• نقد سازنده: نهادهای بهائی را در مرحله "جنینی" می‌دانند که عملکردی کودکانه دارند و سزاوار نقد، به خاطر استفاده خودسرانه از قدرت، هستند.
• آزادی بیان: با سانسور مخالف‌اند و خواهان آزادی اندیشه هستند.
• محدود سازی اختیارات: معتقدند حوزه اختیارات بیت‌العدل باید به قانون‌گذاری محدود شود، و با توجه به شعار تساوی رجال و نساء دربهائیت، زنان  حق عضویت در بیت العدل را داشته باشند.
• جدایی دین از سیاست: نهادهای بهائی را مکمل جامعه مدنی می‌دانند و با ایده تئوکراسی مخالف‌اند.
• مخالفت با طرد: از ابزار طرد و تکفیر ناخشنود هستند.
• علم‌گرایی: معتقدند بنابرادعای عبدالبهاء، در صورت تضاد بین علم و متون دینی، باید از یافته‌های علمی پیروی کرد.

کول معتقد است که موضع‌گیری بهائیان روشنفکر لس‌آنجلس در بحران اخلاقی ۱۹۸۶جامعه بهائی امریکا، ممکن است تندروها در محفل ملی و بیت العدل جهانی را به این نتیجه رسانده باشد که باید اقدامی هماهنگ برای حذف و اخراج روشنفکران از جامعه بهائی انجام دهند.

بحران لس‌آنجلس: یک رویداد استثنایی نبود

کول با استناد به سخنان رابرت هندرسن، منشی وقت محفل ملی، ادعای محافظه‌کاران مبنی بر استثنایی بودن انحلال محفل لس‌آنجلس را رد می‌کند. هندرسن خود اعتراف کرده بود که محفل ملی در دوره چهار ساله عضویت او، محافل محلی دیگری را نیز منحل کرده است! کول به موارد دیگری در پنسیلوانیا و آرکانزاس نیز اشاره می‌کند. او انتخاب خود هندرسن به سمت منشی محفل ملی در سال ۱۹۸۴ را "عجیب و مشکوک" می‌داند، زیرا او پیش از آن چهره شناخته‌شده‌ای نبود و شهرت اصلی‌اش به دلیل وابستگی به خانواده‌های قدرتمند در تشکیلات بهائی (مادرش ویلما الیس و ناپدری‌اش فیروز کاظم‌زاده) بود.

سانسور و سرکوب

کول فاش می‌کند مقاله تحقیقی او درباره بحران لس‌آنجلس به دستور مستقیم رابرت هندرسن از انتشار در نشریه دیالوگ منع شد. هندرسن در نامه‌ای به تاریخ ۳۰ ژوئن ۱۹۸۷ دلیل این سانسور را نه ضعف تحقیقی مقاله، بلکه "ملاحظات سازمانی و تشکیلاتی" و احتمال "لطمه زدن به اشخاص تشکیلات بهائی" عنوان کرد.

مولف مقاله هم این اقدام را نمونه سیاست رسمی جامعه بهائی برای سرکوب دیدگاه اقلیت و حذف آن از اسناد رسمی می‌داند.

انتخابات بهائی: انتخاب یا انتصاب؟

دکترکول سیستم انتخاباتی بهائی (بدون کاندیداتوری،رقابت آزاد و تبلیغات) را در جوامع بزرگ شهری ناکارآمد می‌داند، زیرا در عمل منجر به انتخاب مکرر اعضای قبلی می‌شود. او استدلال می‌کند که اگرچه نامزدی رسمی وجود ندارد، اما کاندیداهای غیررسمی وجود دارند. انتصاب افراد در کمیته‌های سطح بالا و پوشش رسانه‌ای گسترده از آنها در نشریات رسمی بهائی، عملاً به معنای تأثیرگذاری تشکیلات بر نتایج انتخابات است.

او همچنین به انتصاب یک "شورای ۱۹ نفره" توسط محفل ملی برای انتخاب مجدد محفل لس‌آنجلس اشاره می‌کند و این کار را چیزی شبیه به انتصاب مستقیم یک محفل می‌داند.

مسائل مالی

کول به شکل تلویحی به عدم شفافیت مالی در تشکیلات اشاره می‌کند و می‌گوید که دریافتی بالا و مزایای جانبی مقامات بلندپایه تشکیلات بهائی، مانند هندرسن، از دید عموم بهائیان پنهان نگه داشته می‌شود. این امر باعث می‌گردد منافع مالی رهبران با حفظ جریان تبرعات گره بخورد و این موضوع می‌تواند بر تصمیم‌گیری‌های آنها تأثیر بگذارد.

کول در نهایت نتیجه می‌گیرد کاهش شدید حضور بهائیان در جلسات با اعضای محفل ملی پس از این بحران، نشان‌دهنده بی‌اعتمادی عمیق جامعه محلی به رهبری ملی است.

اشتراک گذاری
برچسب ها
سلام پرواز
سفرمارکت
برچسب منتخب
# خروج از ان پی تی # مرگ ترامپ # مکانیسم ماشه # جنگ ایران و اسرائیل # عملیات وعده صادق 3 # مذاکره ایران و آمریکا # آژانس بین المللی انرژی اتمی # پل ترامپ # حمله آمریکا به ایران
نظرسنجی
ایران و آمریکا در مذاکرات به توافق می‌رسند؟
الی گشت