شامگاه بیستم دی ماه سال 1400 درگیری خونین در باغ اشرفی واقع در فیروزآباد ورامین منجر به قتل جوانی به نام امین شد. مرد جوانی در بحبوحه درگیری با ماموران اورژانس تماس گرفت و خبر از مجروح شدن امین داد که بعدا مشخص شد این فرد همان کسی بوده که این ضربه کاری را بر سینه امین وارد کرده بود.
به گزارش تابناک به نقل از هفت صبح؛ بعد از تماس عامل جنایت به نام داود با اورژانس بلافاصله امدادگران از راه رسیدند و امین را به بیمارستان منتقل کردند. اقدامات درمانی برای نجات جان امین 37 ساله کلید خورد اما به دلیل شدت جراحت وارد شده به رغم تلاش کادر درمان امین جان خودش را از دست داد و به این ترتیب رسیدگی به موضوع وارد فاز جنایی شد.
تیم جنایی به همراه کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی تهران بالای سر جسد مقتول در سردخانه بیمارستان حاضر شدند و تیم تشخیص هویت پلیس آگاهی تهران در نظریه ابتدایی تن پیمایی وارد شدن ضربه عمیق با جسم تیز و برنده مثل چاقو بر بدن امین را تائید کردند. با این حال مطابق روال قضایی معمول جسد با دستور بازپرس مجید باقری برای انجام معاینات و آزمایشهای لازم به سردخانه پزشکی قانونی منتقل شد.
اولین تحقیقات
در حالی که تحقیقات کارآگاهان مطابق دستورات قضایی خیلی سریع کلید خورده بود تا ابعاد پنهان راز جنایت افشا شود؛ مشخص شد که ساعت دوازده نیمه شب حادثه مقابل چشم چند نفر از آشنایان مقتول رقم خورده بود که آنها تک به تک شناسایی شده و هدف تحقیقات جنایی قرار گرفتند.
در ابتدا یکی از این افراد به نام لادن که یک معتاد متجاهر بود به ماموران گفت:«شب حادثه کمی دورتر از محل حادثه بودم که صدای عربده کشی و درگیری شنیدم. باغی که درگیری در آن رخ داده بود دیوار نداشت و من از دور میدیدم که داود دور یک آتش دنبال امین میدوید. من هر دوی آنها را میشناختم چون از اهالی همین محل هستند. اما فاصله دور بود و درست متوجه نشدم چه اتفاقی افتاد.
کم کم به آنها نزدیک شدم و وقتی به آن محل رسیدم در نزدیکی ورودی باغ داود را دیدم که با سر و وضع خونین داشت تلفنی با اورژانس حرف میزد.به او گفتم داود چه اتفاقی افتاده؟چه کسی تو را زده؟چون به خاطر خون آلود بودنش تصور کردم کتک خورده باشد.اما داود که سراسیمه و پریشان بود با همان حالت مضطربش گفت کسی من را نزده من خودم به امین ضربه زدم و او را کشتم.»
لادن ادامه داد:«داود مرتب به چپ و راست میرفت.چند قدم به چپ و چند قدم به راست.کاملا واضح بود که آرام و قرار ندارد.تند تند دو دستش را داخل موهایش میکشید و وقتی داخل باغ رفتم تا ببینم ماجرا از چه قرار است یکدفعه او غیبش زد.داخل باغ یکی از دوستانم به نام فریبا را دیدم.سرش را میان دستانش گرفته بود و چمباتمه زده روی زمین نشسته؛ و به یک درخت تکیه داده بود.به او گفتم برای تو این وسط چه اتفاقی افتاد که او گفت داود خیلی خشمگین بود و در جریان درگیری با امین با مشت ضربه محکمی هم به سر من زد که از سرراهش کنار بروم.»
اظهارات شهود
با اطلاعاتی که لادن در اختیار ماموران گذاشت، نفر بعدی که هدف تحقیقات جنایی قرار گرفت فریبا بود که مشخص شد از شاهدان عینی جنایت بوده است.فریبا در توضیح آنچه دیده بود به ماموران گفت:«شب حادثه به همراه یک دختر و سه پسر که از دوستان من بودند در حال مصرف موادمخدر بودیم.همگی دور آتشی که برپا کرده بودیم نشسته بودیم که دیدم امین وارد باغ شد.او هم مصرف کننده بود و با ما سلام و علیک داشت.
وقتی نزدیک شد سمت من آمد و از من درخواست کرد به او یک پایپ بدهم. من هم سرگرم پیدا کردن پایپ ازمیان وسایلم بودم که نفهمیدم سر و کله داود و یکی از دوستانش از کجا پیدا شد و شروع کردند به داد و بیداد. همه چیز در چند ثانیه اتفاق افتاد و من گیج شده بودم.از سر جایم که بلند شدم تا ببینم چه خبر شده است، داود ناغافل با مشت به سرم ضربهای زد که من را از سر راهش دور کند.
او دور آتش دنبال امین میدوید و من به خاطر ضربه او سرگیجه داشتم و نمیتوانستم تکان بخورم اما در همان حالت دیدم که داود به امین با چاقو ضربه زد. بعد که امین روی زمین افتاد انگار داود هول کرد. موبایلش را از جیبش بیرون آورد و خودش شروع کرد به گرفتن شماره اورژانس.
بعد من گوشهای نشستم تا حال خودم کمی جا بیاید و نفهمیدم داود چطور فرار کرد.» در حالی که دیگر شاهدان ماجرا نیز اظهارات فریبا را تائید میکردند دیگر شکی باقی نمانده بود که عامل جنایت کسی نیست جز داود.به این ترتیب این فرد به عنوان تنها مظنون پرونده تحت تعقیب قرار گرفت اما بعد از وقوع جنایت متواری شده بود.
اظهارات برادر مقتول
در جریان تحقیقات برادر امین به ماموران گفت:«داود دوست گرمابه و گلستان امین بود.او در حیاط خانه ما بزرگ شد و سالهاست با همدیگر بچه محل هستیم. برادر من معتاد بود و از خودش چیزی نداشت. نه خانه نه ماشین و نه حتی یک موتورسیکلت!»
او ادامه داد:«روز قبل از حادثه بود که داود با من تماس گرفت و گفت امین ضبط ماشینم را سرقت کرده است. من از امین موضوع را پرسیدم و او قسم خورد که سرقت ضبط خودرو کار او نیست. دقیقا فردای آن روز بود که این بلا سر برادرم آمد.»
دستگیری قاتل بعد از سه سال
در ردیابیهای انجام شده مشخص شد که داود ابتدا در خانه پسرعمهاش سکونت داشته و پس از آن هم به خانه دخترعمهاش رفته بود. به این ترتیب این دو نفر بازداشت شدند و به اتهام فراری دادن متهم برای آنها اعلام جرم شد.
پسرعمه داود در برابر ماموران گفت:«داود چند روزی خانه ما بود و من به خاطر مادرش به او پناه دادم.اما بعد از اینکه از خانهمان رفت دیگر از او خبری ندارم. ولی مطمئنم مادرش میداند که او کجاست چون از خواهر داود شنیدم که داود شبها با روبنده و چادر مشکی به دیدار مادرش میرود.»
در ادامه مشخص شد اخیرا محل سکونت مادر متهم نیز تغییر کرده است و با ردیابیهای انجام شده بالاخره داود و مادرش سه سال پس از وقوع جنایت در آبیک قزوین دستگیر شدند.برای مادر داود نیز به اتهام مخفی کردن متهم به قتل اعلام جرم شد و او ادعا کرد اطلاعی از اتهام قتل نداشته و فقط میدانسته که پسرش خلافکاری کرده است.
متهم نیز در برخورد ابتدایی با ماموران گفت:«روز بعداز حادثه که برای دستگیری من به خانهمان آمدید و از پنجره دیده بودید که در خانه خواب هستم؛ وقتی برای ورد به خانه در حال دور زدن از سر کوچه بودید تا به در حیاط برسید؛ همان موقع یکی از دخترهای محل که میدانست بین من و امین درگیری منجر به قتل رخ داده سرش را از همان پنجرهای که شما هم من را از آنجا دیده بودید داخل آورد و فریاد زد بیدار شو،پلیس سرکوچه است.من هم چادر مادرم را سرم کردم و از خانه بیرون زدم.حالا هم فقط یک خواسته دارم و آن اینکه با مادر مقتول روبهرو نشوم چون من یتیم بودم و او خیلی هوایم را داشت و به من میرسید.من خجالت میکشم در چشمش نگاه کنم.»
در حالی که متهم بازسازی صحنه قتل را انجام داد؛ با طی روال قانونی در پرونده، رسیدگی به اتهام داود در شعبه یازدهم دادگاه کیفری یک استان تهران آغاز شد و متهم پای میز محاکمه رفت.
در دادگاه
در ابتدای جلسه رسیدگی مادر امین به عنوان تنها ولی دم پرونده تقاضای قصاص قاتل فرزندش را کرد.سپس داود به شرح ماجرا پرداخت و گفت:«روز قبل از حادثه ضبط ماشینم را دزد برد.آن روز خیلی آشفته و عصبی بودم.همان موقع یکی از بچه محلهایمان را دیدم و به من گفت که چه شده است چرا اینقدر به هم ریختهای؟من هم گفتم چون ضبط ماشینم را دزد برده ناراحتم.
آن فرد به من گفت که دو فرد معتاد را موقع دزدیدن ضبط ماشین من دیده است.گفتم نشانی بده شاید آنها را بشناسم و با نشانیهایی که داد فهمیدم کار امین بوده است.خیلی از دستش عصبانی بودم و به برادرش پیغام دادم تا اینکه شب حادثه کنار یکی از دوستانم بودم که او گفت از دست این معتادان که هر شب پشت خانهمان آتش روشن میکنند کفرم بالا آمده. دوستم با عصبانیت سمت باغ پشت خانهشان رفت.من نمیدانستم امین هم آنجاست و در تاریکی شب او هم من را نشناخت.
وقتی جلو آمد تا برای دوستم شاخ و شانه بکشد چشممان به هم افتاد و به خاطر ماجرای ضبط ماشین داغ دلم تازه شد.دنبالش دویدم و گفتم خوب جایی گیرت انداختم! نمیدانم چه شد که از شدت عصبانیت یا چاقو به او ضربه زدم اما در همان حال دوست من هم چاقو داشت و ضربه میزد.هوا تاریک بود و نفهمیدم ضربه چاقوی چه کسی باعث قتل شد.»
قاضی گفت:«اما شهود زیادی گفتهاند فقط تو چاقو داشتی و ضربه زدی.»
متهم گفت:«در تاریکی شب من چاقو را پرت کردم و نفهمیدم به کدام قسمت بدن امین خورد.»
در این قسمت از رسیدگی نوبت به دفاع دخترعمه متهم به اتهام فراری دادن رسید و او گفت:«اتهامم را قبول ندارم چون من نمیدانستم داود برای چه خانهمان آمده است.او چند ساعت بیشتر در خانه ما نبود و سپس رفت و من هم فکر کردم مطابق خیلی وقتها برای مهمانی و سر زدن به ما آمده بود.»
مادر متهم و پسرعمهاش نیز متهمان این پرونده هستند که در دادگاه حاضر نبودند.قضات دادگاه بعد از شنیدن دفاعیات متهمان برای صدور رای وارد شور شدند.
تابناک را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید
سایت تابناک از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.