به گزارش تابناک به نقل از تسنیم، محمد قوچانی، رئیس کمیته سیاسی حزب کارگزاران سازندگی ایران در یادداشتی نوشت: 1- جبهه اصلاحات ایران، ائتلافی انتخاباتی میان احزاب اصلاحطلب است که در تدوام ائتلافهایی مانند گروههای خط امام (در نیمه اول دهه70) با جبهه دوم خرداد (نیمه دوم دهه80) و نیز شورای هماهنگی احزاب، اصلاحطلب (دهه80) و شورای سیاستگذاری انتخاباتی اصلاحطلبان (دهه90) به تکامل تشکیلاتی خود رسیده و به صورت اجتماعی دائمی برای طراحی و هماهنگی راهبردی انتخاباتی اصلاحطلبان درآمده است. حضور شخصیتهای ملی اصلاحطلب مانند دکتر محمدرضا عارف و مهندس بهزاد نبوی در تبارشناسی این نهاد نشان میدهد این جبهه مسئولیتی تاریخی در حفظ سرمایه اجتماعی، اصلاحات دارد و حساسیت آن را تشدید میکند تا جایی که پس از تجربه موفق دوم خرداد در انتخاب سیدمحمد خاتمی در سال 1376 سپس تجربه موفق شورای مشورتی اصلاحطلبان در حمایت از حسن روحانی در سال 1392 در دوره اخیر همین جبهه اصلاحات در سال 1403 با حمایت از مسعود پزشکیان، توانست برای بار سوم اصلاحات را به عنوان یک تشکیلات به حاکمیت برساند.
2- با وجود این جبهه اصلاحات ایران هنوز «جبهه» است، «نه حزب». در باب مزیت هر یک از این دو نهاد سیاسی موافقان و مخالفانی وجود دارد که بیسابقه نیست. در تاریخ معاصر ایران مرحوم دکتر محمد مصدق به عنوان موسس جبهه ملی ایران با حزب شدن این نهاد در دوران حذف خویش مخالف بود و با وجود تعلق خاطر حزب ایران به دکتر مصدق، رهبر نهضت ملی با ادغام احزاب ملی در این حزب در دوره جبهه ملی دوم مخالفت کرد چراکه حرکت جبههای را در آن شرایط به سود دموکراسی میدید. ممکن است این باور در شرایط کنونی همچنان در مورد احزاب دموکراسیخواه صادق نباشد اما میتوان گفت، تفاوت دیدگاه بر سر اولویت حزب یا جبهه در دموکراسیخواهی پابرجاست. اما از این بحث مهمتر توجه به تمایزات حرکت جبههای است که آن را از حزب جدا میکند. حزب، کانون یک دیدگاه منسجم و دارای یک بینش روشن است که در مانیفست و یا سند مواضع آن مکتوب و مدون میشود. اما از جبهه، طیف گستردهای از آرا و عقاید را در بر میگیرد.
به عنوان نمونه حزب توده ایران، مانیفستی داشت که حتی با دیگر گروههای چپ مانند فداییان و مجاهدین و رنجبران و... تمایز داشت. درحالی که با همه آنها در براندازی سلطنت پهلوی متحد بود. یا کارگزاران سازندگی ایران منشوری به نام سازندگی دارد که در 40 اصل، تمایزش را با احزابی چون حزب مشارکت، حزب اتحاد ملت، حزب اعتماد ملی، حزب ندای ایرانیان و... نشان میدهد اما همراه این احزاب، عضو جبهه اصلاحات ایران است.
این احزاب فعلا فقط در مورد اصل، نحوه و روش ورود به انتخابات متحد هستند و از این رو بعید است بتوانند در موارد کارشناسی و اختلافی مانند مذاکرات خارجی، بیانیه تحلیلی بدهند. مگر آنکه با تدوین یک سند مواضع مشترک مصوب، عملا ادغام شده و به حزب اصلاحات ایران بدل شوند که لازمه این اقدام مباحث گفتمانی و راهبردی و تاریخی است و البته قبل از همه این مباحث نظری از لحاظ تشکیلاتی باید در درون جبهه اصلاحات براساس سابقه احزاب، فراگیری، تعداد اعضا و هواداران، نشریهها، بیانیهها و با نفوذ و شاخصهای کمی و کیفی دیگر، نوعی بازآرایی میان احزاب کوچک، بزرگ و اشخاص حقیقی و حقوقی ( که عضویتشان فاقد توجیه حزبی است) صورت گیرد و با عبور از احزاب موازی و سایههای حزبی چند نهاد اصلی اصلاحطلبی به گفتوگو و اجماع برسند. تا آن زمان صدور هر بیانیه تحلیلی و نه اطلاعیه خبری اگر خطاانگیز نباشد، مناقشهآمیز خواهد بود.
3- بهخصوص اگر این بیانیهها درباره مسائل ملی و کارشناسی چون سیاست خارجی باشد. سیاست خارجی در همه جای جهان، امری ملی و فراتر از رقابتهای سیاسی داخلی است. براساس یک قانون بجا مانده از قبل از انقلاب اسلامی، کارمندان وزارت امور خارجه حق عضویت در احزاب سیاسی را ندارند. چراکه نزد بیگانه همه باید یک تن واحد باشند. بهخصوص که با این بیگانه در جنگ باشند و به میهن تجاوز شده باشد.
دیپلماسی امری است که حتی از شمول دموکراسی هم فراتر میرود. اگر دموکراسی را به حکومت ملی ترجمه کنیم که البته عرصه دیپلماسی، عرصه امر ملی است اما وقتی براساس اکثریت- اقلیت سخن میگوییم در دموکراتیکترین دولتها پای میز مذاکره، نه اکثریتی داریم و نه اقلیتی بلکه یک ملت- دولت باید در برابر ملت- دولت مقابل قرار گیرد.
برای توضیح ناکارآمدی ابزارهای دموکراتیک در دیپلماسی باید از نهاد روزنامه سلام در دهه 70 یاد کنیم که نوشت: میتوان رابطه با آمریکا را به رفراندوم گذاشت و در همان زمان دکتر ابراهیم یزدی، وزیر امور خارجه دولت موقت که متهم به آمریکاییمابی بود این پیشنهاد را نقد کرد نه چون با رابطه با آمریکا مخالف بود! بلکه بدان سبب که معتقد بود اگر اکثریت مطلق ملت ایران به رابطه با آمریکا رای دهند ( که میدادند) آن وقت دولت ایران پای میز مذاکره چه داشت که از آمریکا برای ایران امتیاز بگیرد.
4- براساس همین پیچیدگیهای سیاسی، احزاب سیاسی به خصوص آنها که منتخبشان بر سر کار است و به نوعی با اغماض حزب حاکم در قوه مجریه به حساب میآیند، درحالی که حزب نیستند و جبههاند و درحالی که حاکم نیستند، اپوزیسیون به حساب میآیند چرا باید وارد عرصهای شوند که جز هزینه، نتیجهای برای خود و دولت و کشور ندارد؟
هزینه اول؛ بستن دست دولت اصلاحطلب در مذاکرهای است که طرف مقابل تاکنون هیچ وعدهای برای لغو همه تحریمها نداده است و بهای این سازش را فقط یک صلح مسلح میداند. در میان مذاکره، حمله میکند، صلای پیروزی طرف مقابل را نه به مصالحه که به تسلیم فرا میخواند. بدیهی است، میتوان در ریشهیابی علل این وضع و آسیبشناسی گذشته، صدها صفحه نوشت اما در وضع کنونی اصلاحطلب و اصولگرا و حتی بیرون از آن شهروندان عادی چه بسا ضد هر دو جریان در معرض یک جنگ ناجوانمردانه هستند. مذاکره بدون نیروی بازدارنده چه مادی و چه معنوی و چه سلاح و چه رای ملت، معنایی جز تسلیم ندارد و دولتی که رئیس آن مسعود پزشکیان از اصلاحطلبان است باید با دست پر وارد مذاکره شود و خالی کردن دستهای او خردمندانه نیست.
هزینه دوم؛ گشودن دستهای تندروهایی است که دولت پزشکیان را در برابر نظام سیاسی قرار میدهند درحالی که اصل مذاکره در هماهنگی با نظام و نیز سران قوا و نیروهای مسلح از سوی رئیسجمهور رسماً و علناً پذیرفته شده است. رئیسجمهور اخیراً جواب محکمی به تندروهایی چون مدیر روزنامه کیهان داده است و حتی اصولگرایان میانرو، خود پاسخ اصولگرایان تندرو در جبهه پایداری و جریان جلیلی را دادهاند. در واقع هر نوع چپ روی ائتلاف بزرگتر، که در قالب وفاق ملی دستکم در مذاکرات خارجی را شکل داده است از بین میبرد. جبهه پایداری- جلیلی که با انتخاب علی لاریجانی زیر ضرب قرار گرفته است را از کنج خارج میکند و جبهه اصلاحات را زیر ضرب میبرد. پیشنهادهایی از نوع بیانیه اخیر جبهه اصلاحات بر فرض دقت و مصلحت میتوانست در صورت نامه سربسته به رئیسجمهور یا دیگر مقامات سیاست خارجی و امنیت ملی به باز شدن باب بحث منجر شود. به شرط آنکه از نوع فشار از پایین و چانهزنی در بالا تلقی نشود.
هزینه سوم اما، تشدید بدگمانی سیاسی پس از همبستگی ملی اخیر در برابر تجاوز خارجی است. درحالی که با حمایت همه سران اصلاحات از ملت و ملیت و دولت و کشور در جریان جنگ 12روزه امید به راهبرد وفاق ملی بیش از پیش شده بود و حاکمیت در نظر احساس میکند باید برای اصلاحات حساب تازهای باز کند، مواضعی که این امید را- ولو اندک- کم کند به سود اصلاحات و از جمله جبهه اصلاحات نیست. وقتی نظام سیاسی در عالیترین سطح، پذیرای رهبران جبهه اصلاحات میشود و مقامات کشوری، خود را شنونده اصلاحطلبان نشان میدهند، آیا برای ارائه مشاورههای میهندوستان، راه بهتری وجود ندارد؟
5- دولت ایران به ریاست مسعود پزشکیان اگر حتی به معنای ناب کلمه اصلاحطلبانه نباشد، نزدیک به اصلاحات و نامزد برنده جبهه اصلاحات است و رئیسجمهور با جلب اعتماد نظام سیاسی در راس قوای سهگانه و شورایعالی امنیت ملی تنها فردی است که میتواند با توافقسازی، اجماعسازی به پشتوانه رای ملت، حمایت از حاکمیت، روش یا موضوع مذاکرات جلوی جنگ را بگیرد و صلحی پایدار را برقرار سازد.
مسئولیت تاریخی اصلاحطلبان، قرار گرفتن پشت سر رئیسجمهور و یاری دادن به نهاد سیاست خارجه و امنیت ملی کشور با مشورت و حمایت است و در این راه انزوای جنگطلبان داخلی و خارجی یک ضرورت است که تنها با تقویت نیروی بازدارندگی مادی (قدرت دفاع مسلحانه) و معنوی (قدرت رای مصلحانه) ممکن است. میتوان برای حفظ حقوق هستهای ایران و تناسب آن با صلح، توسعه، رفاه و آزادیهای سیاسی و از همه مهمتر، استقلال کشور راهحلهای تکنیکی بسیاری به صورت سربسته و حتی سرگشاده نوشت و خود را در جای دیپلماتها و مذاکرهکنندگان کشور قرار داد و فکر کرد: چه میتوان داد و چه میتوان گرفت؟
اما آنچه مسلم است اینکه هرگز نباید به دوستان نادان (تندروهای داخلی) و دشمنان دانا (جنگطلبان خارجی) بهانه داد و اجماع بزرگی که در کشور میان اصولگرایان، اصلاحطلبان، حاکمیت و اصلاحات بر سر منافع و مصالح ملی ایجاد شده که مذاکرات همانند مقاومت در جنگ فقط یکی از جلوههای آن است از بین برود.
تابناک را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید
سایت تابناک از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.