به گزارش تابناک به نقل از فارس؛ ساعت یک ظهر... درست در قلب اردبیل، شهری که هر ذره خاکش با نوای حسین (ع) عجین شده، میدان عالیقاپو میزبان دریایی از دلهای بیقرار بود. هوا آکنده از بوی اسپند و گلاب، و بغض سنگینی گلوی آسمان را فشرده بود. در این ظهر تاسوعا، اردبیل یکپارچه شور و شعور حسینی شد.از هر کوچه و خیابان، فوجفوج عزاداران، پیر و جوان، مرد و زن، کودک و کهنسال، با چشمانی اشکبار و سینههایی مالامال از عشق بهسوی عالیقاپو در حرکت بودند. گویی تمامی راهها به این میدان ختم میشد، میدانی که قرار بود میعادگاه عاشقان اباعبدالله باشد. لباسهای مشکی عزاداری، درهمتنیده با پرچمهای سبز و سیاه یا حسین و یا ابوالفضل، تصویری بیبدیل از وحدت و همدلی خلق کرده بود.وارد میدان که میشدی، صدای "حسین... حسین... " گویی از اعماق زمین و آسمان به گوش میرسید. صدایی که نهتنها گوشها را مینواخت، بلکه روح و جان را تسخیر میکرد. دستههای عزاداری، هر یک با سبک و سیاق خاص خود، اما با هدفی مشترک، در میدان صفکشیده بودند. نوحهخوانان با گلویی پر از درد و عشق، واقعه کربلا را روایت میکردند و صدای طبل و سنج، ریتم حزنانگیز این سوگ بزرگ را همراهی میکرد.هر گوشه میدان، روضهای برپا بود. مادری با چادر مشکی، کودکش را در آغوش گرفته بود و با اشک چشم، گوش به نوای "ایوای علیاصغر..." میسپرد. پدری با سینهای زخمی از زنجیرزنی، زیر لب زمزمه میکرد: "یا ابوالفضل... ". نگاهها همه پر از غم بود، اما درعینحال، نوعی آرامش غریبی در دل تکتک عزاداران حس میشد؛ آرامشی که از یقین به راه حسین (ع) و همراهی با کاروان کربلا نشئت میگرفت.
تابناک را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید
سایت تابناک از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.