روایت لحظات پیش از شهادت سیدالشهدا در «لمعات الحسین»

و برای بار دوم دست خود را زیر خون گرفت؛ و چون پر شد، با آن سر و صورت و محاسن شریف را متلطّخ و خون آلوده نموده و گفت: با همین حال باقی خواهم بود تا خدا و جدم سول خدا را دیدار کنم.
کد خبر: ۱۳۱۴۹۱۴
|
۱۵ تير ۱۴۰۴ - ۰۱:۱۸ 06 July 2025
|
3657 بازدید
|
۵

روایت لحظات پیش از شهادت سیدالشهدا در «لمعات الحسین»

به گزارش خبرنگار فرهنگی تابناک، یکی از کتاب‌های عاشورایی بازار نشر کشور، «لمعات الحسین» نوشته آیت‌الله سیدمحمدحسین حسینی طهرانی است که طی سال‌های گذشته بارها توسط انتشارات علامه طباطبایی در مشهد تجدیدچاپ شده است. 

این‌کتاب دربرگیرنده برخی خطبه‌های امام حسین (ع) و چگونگی شهادت ایشان است. خطبه سیدالشهدا راجع به اصلاح مردم، وصیت حضرت سیدالشهدا به محمد حنفیه، خطبه حضرت در زمان معاویه در منا، خطبه حضرت در وقت ممانعت حر، گفتار حضرت در پاسخ به تهدید حر، گفتار حضرت در آمادگی برای شهادت، دعای حضرت در صبح عاشورا، خطبه حضرت در صبح عاشورا، مبارزه حضرت سیدالشهدا، شهادت حضرت سیدالشهدا، حالات آن حضرت در هنگام شهادت و ... بخشی از سرفصل‌های این کتاب هستند.

نگارش این‌کتاب ۴۵ سال پیش هنگام اذان ظهر عاشورای سال ۱۴۰۲ هجری قمری در شهر مشهد به پایان رسیده است. 

آیت‌الله طهرانی در مقدمه کتاب درباره آن این‌توضیح را به مخاطب می‌دهد: جزوه‌ای که فعلا از نظر خوانندگان ارجمند می‌گذرد، عین برخی از کلمات حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام است که این حقیر با ذکر مدارک، از کتب معتبره نقل کرده؛ و فقط به ترجمه آن اکتفا شده است، و از شرح و بسط خودداری شده؛ تا آنکه به واسطه ایجاز و اختصار، قابل آن باشد که بر روی پرده‌ها و تابلوها نوشته شده و در مجالس و محافل، در منظر حاضرین قرار گیرد، و در عین حال به واسطه سادگی قابل استفاده عموم بوده باشد.

***

بخشی از فرازهای پایانی «لمعات الحسین» که مربوط به شهادت امام حسین (ع) است، به این‌ترتیب است:

عبدالله بن عمار بن یغوث می‌گوید: من هیچ مغلوبی که مورد تهاجم افراد بسیاری قرار گرفته باشد، و تمام اولاد و اهل بیت او و اصحاب او کشته شده باشند ندیده ام، که قلبش محکمتر و دلش مطمئن تر و گامش استوارتر بوده باشد از حسین بن علی. در اینحال که به لشکر دشمن حمله می نمود تمام رجال و سپاهیان از مقابلش می گریختند و یک نفر باقی نمی ماند.

عمربن سعد به جماعت لشکر فریاد زد: این فرزند انزع بطین (علی بن ابی طالب) است! این فرزند کشنده عرب است! او را در پرّه گیرید، و از هر جانب به او حمله ور شوید!

چهار هزار نفر تیرانداز او را احاطه کردند! و بین او و بین خیام حرمش جدائی انداختند.

حضرت سیدالشهدا علیه السلام فریاد زدند: «ای شیعیان و پیروان آل ابی‌سفیان! اگر برای شما دینی نیست، و رویه شما اینست که از معاد نیز نمی ترسید؛ پس در زندگانی دنیای خود از آزادگان باشید! و اگر همچنانکه می پندارید، از طائفه عرب هستید، به حسب های خود برگردید (و از اعمال ناجوانمردانه احتراز کنید.)»

شمر، حضرت را صدا زد که: چه می گوئی ای پسر فاطمه!؟

حضرت فرمود: من با شما در جنگ هستم! بر زن‌ها مواخذه‌ای نیست؛ و تا وقتیکه زنده ام، این لشکریان یاغی و متعدی خود را از دستبرد به حرم من بازدارید!

«فرمود: حرم مرا رها کنید و سراغ من بشخصه بیائید! و اینک زمان شهادت من نزدیک شده و آثار و علائم آن پدیدار گشته است.»

شمر گفت: این درخواست را می‌پذیریم! و آن‌جماعت همگی بطرف خود حضرت روی آوردند و جنگ شدت یافت و عطش بر آن‌حضرت بسیار شدید شد.

و برای بار دوم از برای وداع به خیمه آمد، و با اهل حرم وداع نمود، و سپس به مرکز مبارزه بازگشت؛ و بسیار می‌گفت: لا حول ولا قوه الا بالله. «هیچ حرکت و تحولی نیست؛ و هیچ قوه و قدرتی نیست مگر به خداوند عز اسمه»

و ابوالحتوف جعفی، تیری به پیشانی مبارکش زد. آن تیر را بیرون کشید، و خون بر چهره اش جاری شد؛ و گفت: «بار پروردگارا! بر این حال من که از ناحیه بندگان نافرمان تو می گذرد واقف هستی! بار پروردگارا! یکایک آنان را بشمار! و آنان را متفرقا و متشتتا هلاک گردان! و یک تن از آنان را روی زمین باقی مگذار! و ابدا آنها را نیامرز!»

و با صوت بلند فریاد زد: «ای امت بدسرشت و برکردار! با محمد در عترتش به بدی رفتار کردید! آگاه باشید که شما بعد از من کسی را نخواهید کشت که از کشتنش نگران باشید و به هراس آئید، بلکه تمام کشتن ها برای شما سهل و آسان می نماید! و سوگند به خدا که من از خدای خودم امید دارم که مرا به شرف شهادت برساند، و از شما انتقام مرا بگیرد از جائی که خود نمی دانید!»

حصین گفت: ای پسر فاطمه! به چه چیز خداوند انتقام تو را از ما می‌گیرد؟

حضرت فرمودند: یاس و شدت را در میان شما می‌افکند، تا آنکه خون های خود را می ریزید؛ و سپس چون موج‌های دریا عذاب را بر شما خواهد ریخت!

در این‌حال، از کثرت زخمها و جراحات وارده، ضعف بر آن‌حضرت آن‌قدر شدید بود که ایستاد تا بیارامد؛ که مردی سنگ بر پیشانیش زد و خون بر صورتش جاری شد. و با لباس خود خواست تا خون را از دو چشمش پاک کند که مرد دیگری به تیر شعبه قلب مبارکش را هدف ساخت.

پسر رسول خدا، به خدا عرض کرد: «به نام خدا، و به خود خدا، و بر ملت و آئین رسول خدا (این شهادت روزی من می گردد). و سرش را به طرف آسمان بلند نموده و گفت: خدای من! تو می دانی که این قوم می کشند مردی را که در روی زمین پسر پیغمبری جز او نیست!»

دست برد و تیر را از پشت خود خارج کرد؛ و خون مانند ناودان فوران می کرد.

حضرت دست خود را زیر آن خون گرفت، و چون پر شد به آسمان پاشید و گفت: این حادثه که بر من نازل شده است چون در مقابل دیدگان خداست، بسیار سهل و ناچیز است. و یک قطره از آن خون بر زمین نریخت.

و برای بار دوم دست خود را زیر خون گرفت؛ و چون پر شد، با آن سر و صورت و محاسن شریف را متلطّخ و خون آلوده نموده و گفت: با همین حال باقی خواهم بود تا خدا و جدم سول خدا را دیدار کنم.

و آن‌قدر خون از بدن مبارکش رفته بود که قدرت و رمقی در تن نمانده بود. نشست بر روی زمین و با مشقت سر خود را بلند نگاه می داشت، که در این حال مالک بن بسر آمده و او را دشنام داد و با شمشیر بر سر آن حضرت زد.

و بُرنُس (کلاه بلندی که بر سر آن حضرت بود) پر از خون شد. حضرت برنس را انداخت و روی قَلَنسُوه که کلاه عادی بود عمامه بست. و بعضی گفته اند: دستمالی بست. که زرعه بن شریک بر کتف چپ آن حضرت ضربتی وارد ساخت. و حصین بر حلقوم آن حضرت تیری زد. و دیگری بر گردن مبارک ضربه ای وارد ساخت. و سنان بن انس با نیزه ای در ترقوه اش زد، و پس از آن بر سینه حضرت زد. و سپس در گلوی آن حضرت تیری فرو برد؛ و صالح ابن وهب در پهلویش تیری وارد کرد.

هلال بن نافع می گوید: من در نزدیکی حسین ایستاده بودم که او جان می داد؛ سوگند به خدا که من در تمام عمرم، هیچ کشته ای ندیدم که تمام پیکرش بخون خود آلوده باشد و چون حسین صورتش نیکو و چهره اش نورانی باشد. به خدا سوگند لمعات نور چهره او مرا از تفکر در کشتن او باز می داشت!

و در آن حالت‌های سخت و شدت، چشمان خود را به آسمان بلند نموده، و در دعا به بارگاه حضرت رب ذوالجلال عرض می کرد: «شکیبا هستم بر تقدیرات و بر فرمان جاری تو ای پرودگار من! معبودی جز تو نیست، ای پناه پناه آورندگان!»

از حضرت امام محمد باقر علیه السلام روایت است که اسب آن حضرت با صدای بلند شیهه می کشید، و پیشانی خود را به خون حضرت آلوده می نمود؛ و می‌بوئید...

اشتراک گذاری
برچسب ها
بلیط هواپیما
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۲
در انتظار بررسی: ۹
انتشار یافته: ۵
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۱:۵۵ - ۱۴۰۴/۰۴/۱۵
لعنت خدا بر هرآن‌کس که در شهادت امام حسین علیه‌السلام آمر و عامل بود و قاتل بود و کمک کرد و اسب دوانید و از خبر شهادت او خوشحال و راضی بود.
فسیعلم الذین ظلموا ایّ منقلب ینقلبون
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۵:۴۲ - ۱۴۰۴/۰۴/۱۵
السلام علی الحسین
و علی علی بن تلحسین
و علی اولاد الحسین
و علی اصحاب الحسین
لعنت ابدی خدا بر قاتلین حسین
نوکر حسین ع
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۸:۳۵ - ۱۴۰۴/۰۴/۱۵
السلام علیک یا سيد الشهدا
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۲:۲۰ - ۱۴۰۴/۰۴/۱۵
یاحسین(ع)
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۳:۱۳ - ۱۴۰۴/۰۴/۱۵
صلی الله علیک یابن امیرالمونین و ابن سید الوصیین و بن فاطمه الزهرا سلام الله علیکم اجمعین من الان الی قیام یوم الدین
نظر شما

سایت تابناک از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.

برچسب منتخب
# عملیات وعده صادق 3 # جنگ ایران و اسرائیل # مذاکره ایران و آمریکا # آژانس بین المللی انرژی اتمی # حمله آمریکا به ایران
نظرسنجی
با اخراج بازرسان آژانس انرژی اتمی موافق هستید؟
الی گشت