همه چيزهاي تازه و نو را دوست دارند. اين يکي پير و جوان هم نمي شناسد.
به گزارش «جوان»، اينکه آدمها هميشه در جستوجوي تنوع هستند به اين خاطر است که يک جوري از روزمرگي فرار ميکنند. براي فرار از اين اژدهاي آدم افسرده کن هم به هر دستاويزي چنگ ميزنند.
مثلاً فکر ميکنيد چرا پري دريايي اينقدر براي همه جذاب است؟ يا چرا وقتي از وجود موجودات فضايي صحبت ميشود، همه غرق در هيجان ميشوند؟ يک دليلش اين است که مردم و به خصوص جوانان به دنبال تازهها هستند. اگر وجود پري دريايي چيزي عادي بود و مردم هميشه با آن روبه رو بودند، آيا باز هم کسي از شنيدن خبر ديده شدن پري دريايي در فلان گوشه دنيا، ذوق مرگ ميشد؟!
آدمهاي خسته از تکرار، به هرچه که ميرسند، عوضش ميکنند. اگر امکانش را داشتند، خودشان را هم عوض ميکردند و مثل دي جي مون هر لحظه به شکلي محيرالعقول درميآمدند. اين وسط زبان هم جان سالم به در نبرده و تاميتوانند زير و رويش ميکنند.
تنوع طلبي براي همه
اينجور تنوع طلبي مختص جوانان و مردم امروز نيست. پدربزرگها و مادربزرگهاي امروز، هنگامي که نوجوان بودند، اصطلاحاتي را به کار ميبردند که پدر و مادرهايشان به کار نميبردند. ميانسالان کنوني هم وقتي نوجوان بودند، صدها واژه و اصطلاح ويژه خود را داشتند. خلاصه اينكه يک نسل از عبارت «گاف دادن» استفاده ميکرد، نسل بعد اصطلاح «سهکردن» را به کارميبرد و نسل سوم از «سوتيدادن» استفاده ميكند.
از سوي ديگر گاهي عدم وجود کلمات مناسب، ارتباط انسانها را با دنياي مادي مختل ميكند. در چنين شرايطي وصف يک چيز يا يك احساس بهگونهاي نارس در ميآيد و آنچه منظور نظر است به مخاطب القا نميشود. اينجور وقتهاست که شخص مربوطه بايد با سر، چشم و چنگ و دندان سعي در تفهيم مطلب به شنوندهاش کند كه دست آخر هم چيزي دستگير مخاطب نميشود.
اينگونه است که انواع عقدهها و امراض گوناگون در فرد بروز ميكند و جامعه پر ميشود از آدمهاي روانپريش.
البته بسياري از مواقع کلمه مناسب وجود دارد، ولي گاهي افراد از آن آگاه نيستند و اينجاست که به ناچار کلماتي براي امدادرساني خلق ميشوند گاهي هم جوانان خلاقيتشان گل ميكند و اين واژهها را درست ميكنند.
به عنوان مثال از واژه «تابلو» براي اشاره به اشخاص معتاد استفاده ميکنند.
چگونه واژه بسازيم
شايد جلوگيري از توليد واژگان جديد امکانپذير نباشد، اما انتخاب اينکه چه واژهاي توليد شود، امکانپذير است.
آنچه امروزه باب شده است، استفاده از ادبيات لمپن (زبان مخفي) به ويژه توسط جوانان است. به گفته دکتر مهدوي قزويني، روانشناس و استاد دانشگاه؛ لمپن(Der Lumpen) که کلمهاي است آلماني، نخستين بار توسط مارکس به کار برده شد. اين کلمه به کساني اطلاق ميشود که هيچ وابستگي به گروه يا طبقه خاصي ندارند. افرادي بيکاره که از طبقه و جايگاه خود بريدهاند. لمپن در زبان نيز معادل همين مفهوم است. کلماتي که ريشهاي ندارند و در بسياري از موارد معلوم نيست از کجا آمدهاند.
يک کارشناس مسائل اجتماعي در اين زمينه ميگويد: چرا جوان ما بايد در صحبت کردن و رفتارش اينقدر خشن باشد؟ چرا بايد آن ظرافتها و لطافتها را کنار بگذارد؟ امروزه حتي لطافتي که از دختران انتظار ميرود، برآورده نميشود. وقتي که استفاده از اين کلمات تبديل به يک عادت شود، ديگر فرد به طور ناخودآگاه در هر جايگاهي آنها را به کار خواهد برد و اين باعث آسيب رسيدن به خود او ميشود.
پيامک! تو هَم؟!
يکي از عوامل رواج اينگونه واژهها، پيامکها هستند. امروزه پيامک به عنوان عاملي مهم و تأثيرگذار در تبليغات و اطلاعرساني به کار ميرود. ولي اشکال کار اين نيست. مشکل اين است که در هر جامعه در حال گذار ـ مانند جامعه ما ـ تأخير فرهنگي وجود دارد و پيامک نيز از اين تأخير مستثنا نيست. ميگوييد يعني چه؟ خب به گفته جامعه شناسان در جوامع صنعتي نياز، سبب توليد چيزي ميشود؛ ولي در جوامع سنتي يا در حال گذار مسأله وارونه است؛ به اين صورت که در آنها از کالاهاي وارداتي به تعريف نياز ميرسند. پيامک در جامعههاي صنعتي وظيفه اطلاع رساني دارد. مردم اينگونه جوامع به اينکه با هزينهاي کم به کسي اطلاعي بدهند، احساس نياز کردند و اين سبب شد پيامک را پديد آورند. ولي در جامعه ما چون اين پديده قبل از اينکه نيازي حس شود وارد شده است، نخست براي نيازهاي غير ضروري از آن استفاده ميکنيم، يعني پيامک کارکردي تفريحي و سرگرم کننده يافته است و نه براي اطلاع رساني و در مواقع ضروري، بلکه بيشتر براي ردوبدل کردن لطيفههايي استفاده ميشود که اکثرشان آخر هجو و زبان لمپن هستند! و چنين وضعي امکان رواج ادبيات لمپن از طريق پيامک را پديد ميآورد.
تکرار تکرارها
حالا با همه اين تفاصيل آيا اين شدني است که به جوان بگويند به همان تکرار تکرار دل خوشدار و به دنبال چيزهاي نو نرو؟ اصلاً گيريم بگويند؛ کيست که گوش دهد؟!
زبان همانند انسان زنده و پوياست. با مرور زمان و نيازهاي تازه ايجاد شده بايد در آن تحول و نوآوري صورت گيرد؛ در غير اين صورت راکد باقي مانده و در نهايت محکوم به نابودي ميشود.
نيم نگاهي به بسياري متون فارسي ديگر کافيست تا دريابيم همين حالا هم سخن گفتن به زبان فارسي صحيح تبديل به کاري بسيار دشوار شده است. بدون واژگان عربي، انگليسي و. . . بسياري از ما کلمه کم ميآوريم و بايد دست به دامان زبان ايما و اشاره شويم! به خاطر همين و فقط براي مبارزه با ورود زبانهاي بيگانه و مخفي به فارسي، جوانان به شکلي مبتکرانه و خلاق دست به توليد واژههاي لمپن زدهاند و هرچه ما ميگوييم شما جان عزيزتان را به زحمت نيندازيد، تعارف ميکنند!