بازدید 3835

مکتب تشیع و آزادی تفکر

آیت‌الله دکتر سید مصطفی محقق داماد
کد خبر: ۱۱۱۵۶۷۳
تاریخ انتشار: ۰۶ ارديبهشت ۱۴۰۱ - ۰۶:۰۷ 26 April 2022

تاریخ بشری صحنه‌ای است از مبارزه حق و باطل. از این رو یکی از مشکلات بشری که همواره بوده و هست، تشخیص حق از باطل است؛ زیرا هیچ باطلی تحت پرچم باطل سخن نمی‌گوید، همه با شعار حق فریاد می‌کشند و دیگران را به پیروی دعوت می‌کنند.‌

حال سخن در این است که وقتی شخصی فریاد حق سرمی‌دهد و دیگران را باطل می‌خواند و از همه می‌خواهد که به دنبال وی راه بیفتند، وظیفه مردم عامه و توده‌های اجتماعی برای تشخیص چیست؟آیابلافاصله بدون ارزیابی باید به دنبال او راه بیفتند؟ قطعا چنین نیست. پس چه باید بکنند؟‌

آیامردم برای تشخیص حق و حقیقت، باید منزلت و شخصیت‌های افراد و جاذبه‌های آنان را معیار قرار دهند؟ به یقین چنین نیست؛ زیرا جاذبه‌های کاریزماتیک و سخنرانی‌های پرجاذبه که موجب بدبختی یک ملت درتاریخ شده، معلول همین گونه تبعیت‌هاست. مردم آلمان چنان مجذوب سخنان هیتلر واقع شده بودند که گویی توان تفکر و ارزیابی ازآنان گرفته شده بود. آنان، زمانی فهمیدند که چه خاکی برسرشان شده که دیدند ارتش متفقین تا وسط برلین آمده و کشورشان کلا ویران شده‌است.‌

به هرحال به مناسبت امروز، این سؤال را به درگاه حضرت مولاعلی‌(ع) می‌بریم و ازآن بزرگوار می‌پرسیم و جواب می‌شنویم.‌

جمله‌ای حضرت مولا (ع) درجواب این سؤال فرموده‌اندکه دکتر طه حسین مصری، نویسنده برجسته عرب(۱۸۸۹-۱۹۷۳م) درکتاب«علی و بنوه»(ص ۴۰) پس از بیان آن، می‌نویسد: «بعد ازآنکه وحی خاموش شد و ندای آسمانی منقطع شد، سخنی بدین عظمت شنیده نشده است».طه حسین جمله مولا را چنین نقل می‌کند:‌

«درجریان جنگ جمل، مردی دچار حیرت شده بود، زیرا می‌دید شخصیت‌های برجسته عالم اسلام از جمله طلحه و زبیر و عایشه که به نص قرآن جزو امهات المؤمنین هستند، در مقابل علی (ع) قرارگرفته‌اند و با او سر جنگ دارند. آن مرد متحیر به محضر مولا (ع)آمد و عرض کرد: «ایمکن ان تجتمع طلحه و زبیر و عایشه علی باطل؟»ر آیا ممکن است این افراد بر باطل اجتماع کنند؟‌

حضرت مولا (ع) فرمود: اِنّکَ لَمَلْبُوسٌ علیک، اِنَّ الحَقَ وَ‌ الباطِلَ لا یُعْرَفانِ بِاَقْدارِ الرِّجالِ، اَعْرِفِ الْحَقَّ لَعَرِفَ اَهْلَهُ، وَ‌ اَعْرَفِ الباطِلَ تَعْرِفْ اَهْلَهُ‌

یعنی: امر برتو مشتبه شده است. حق و باطل با قدر و منزلت افراد شناخته نمی‌شود. حق را بشناس تا اهل آن را بشناسی و باطل را بشناس تا اهل آن را بشناسی.»‌

متن فوق که توسط طه حسین نقل شده، اندکی با متن منقول در نهج البلاغه که توسط سید رضی(ره) آمده متفاوت است؛ هرچند محتوا یکی است.‌

در نهج البلاغه چنین آمده است:‌

«وَ قِیلَ إِنَّ الْحَارِثَ بْنَ حَوْطٍ أَتَاهُ (ع) فَقَالَ أَ تَرَانِی أَظُنُّ [أَنَ] أَصْحَابَ الْجَمَلِ کَانُوا عَلَی ضَلَالَةٍ؟ فَقَالَ (ع): یَا حَارِثُ [حَارِ] إِنَّکَ نَظَرْتَ تَحْتَکَ وَ لَمْ تَنْظُرْ فَوْقَکَ، فَحِرْتَ؛ إِنَّکَ لَمْ تَعْرِفِ الْحَقَّ، فَتَعْرِفَ مَنْ أَتَاهُ [أَهْلَهُ]» (نهجرحکمتر۲۶۲)‌

یعنی: آورده‌اند که حارث بن حوط نزد او آمد وگفت: چنین می‌پنداری که من اصحاب جمل را گمراه می‌دانم؟‌

فرمود: حارث! تو کوتاه‌بینانه نظر می‌کنی، فقط به پایین نظر می‌افکنی، (پیش پای خود را نگاه می‌کنی)، بالای سر خود را نمی‌بینی لذا حیران شده‌ای. تو حق را نشناخته‌ای تا اهلش را بشناسی و باطل را نشناخته‌ای تا پیروان آن را بشناسی.‌

حضرت مولا در این جمله تشخیص حق و باطل را براساس قدر و منزلت مردود دانسته است. ایشان بالعکس، ملاک قدر و منزلت اشخاص را معرفت حق و باطل قرار داده است. ایشان می‌گوید حق باید محور تشخیص افراد قرارگیرد و برای این منظور بایستی معرفت را معیار قراردهیم.‌

عواملی که در ایجاد بحران‌های اجتماعی برای جوامع بسیار مؤثرند و نقش اصلی را ایفا می‌کنند، همین شخصیت‌گرایی، فرقه‌گرایی، نژاد‌گرایی ، ملیت‌گرایی و ایدئولوژی‌گرایی است.‌

بدبختی‌ها، عقب‌افتادگی‌ها و موانع پیشرفت، همه معلول همین‌گونه گرایش‌ها و پیروی‌ها هستند.‌

حضرت مولا (ع) انسان‌ها را به پیروی از خردمندی و معرفت‌محوری سوق می‌دهد.‌

متفکرانی که موفق به درانداختن طرح نو شده‌اند و مکتب تأسیس کرده‌اند، همه همین حکمت مولا را معیار قرار داده‌اند. مرحوم صدرالمتألهین‌(ره) در مقدمه جلد ششم اسفار بدون آنکه منبع آن را نقل کند متنی آورده که بسیار نزدیک به همان متن طه حسین است. ایشان می‌گوید:‌

والرجل الحکیم لا یلتفت الی المشهور، ولا یبالی اذا اصاب الحق من مخالفة الجمهور ، ولا یتوجه فی کل باب الی من قال، بل الی ما قیل؛ کما نقل عن مولانا اما الموحدین و امیرالمومنین (ع) انه قال «لا تَعرف الحقَّ بالرجال، ولکن اعرف الحق تعرف اهله»‌

و نحن لم نقصد فی تحقیق کل مسالة و تنقیح کل مطلوب الا التقرب الی الله و ملکوته الاعلی فی ارشاد طالب ذکی او تهذیب خاطر تقی؛ فان وافق ذلک نظر ابناء البحث و التدقیق فهو الذی اومأناه و ان لم یوافق، فمعلوم ان الحق لا یوافق عقول قوم فسدت قرائحم بامراض باطنیه اعیت اطباء النفوس عن علاجهم» (اسفار، انتشارات بنیاد صدرا، ج۶ ص ۶)‌

یعنی: مرد حکیم التفات به نظریه مشهور نمی‌کند. هنگامی که به حق برسد از مخالفت مشهور و درهیچ بابی به من قال یا گوینده توجهی نمی‌کند بلکه به ما قیل یا گفته توجه می‌کند؛ چنانکه از مولای ما امام موحدان نقل شده که فرمود« لایعرف الحق بالرجال ولکن اعرف الحق تعرف اهله» و ما درتحقیق هر مسأله‌ای و تنقیح هرمطلوبی جز تقرب به خداوند و ملکوت اعلای او در ارشاد جوینده‌های پاکدل و تهذیب خاطری آماده قصد دیگری نداریم. اگر گفته ما با نظر اهل بحث و تحقیق موافق آمد، همان است که اشاره کردیم و اگر موافق نیامد، معلوم است که حق با عقول آنهایی که به سبب امراض باطنی قریحه‌های فاسد دارند و طبیبان نفوس را از علاج خود عاجز کرده‌اند موافق نخواهد بود.‌

متفکران بزرگ، مهم‌ترین نقاد نظرات استادانشان بودند، ضمن آنکه کمال احترام را به آنان داشتند. ارسطو شاگرد افلاطون است، برای افلاطون بسیار احترام قائل است، ولی هرگز در مسائل مهم علمی تسلیم مطلق وی نشده و مکتب دیگری ابداع کرده است. این جمله مشهور است‌‌ زمانی که به ارسطو اعتراض شد ‌چرا حرمت استاد خود، افلاطون را نگه نداشته و دیدگاه‌های او را به نقد کشانده و در رد آن‌ها سخن گفته، ارسطو با کلامی بسیار ارزشمند و جاودانه پاسخ داد:‌

افلاطون را دوست دارم اما به «حقیقت» بیش از افلاطون علاقه دارم. (لغت‌نامه دهخدارمدخل ارسطو- ونیز: آیین زندگی؛ اخلاق کاربردی، احمد حسین شریفی، ص ۶۹)‌

جالب است بدانیم که تحت تأثیر همین مکتب تربیتی، بزرگان شیعه حتی در دوره ائمه (ع) بسیاری اوقات با آنان به گفتگوی علمی می‌پرداختند تا قانع شوند. حدیثی درآغاز کتاب فرائض تهذیب شیخ طوسی وجود دارد که نشان می‌دهد زراره بن اعین با امام باقر (ع) در مسائل و قواعد ارث چگونه گفتگو می‌کند. (رک: تهذیب، ج۹، ص۲۷۱)‌

در تاریخ فقه شیعه، شیخ طوسی چنان ابهتی پیدا کرد که تا یک قرن هیچ‌کس خلاف سخن شیخ حرفی نزد و حتی کلام او را نقد نکرد. لذا این قرن را قرن رکود فقه دانسته‌اند زیرا در این مقطع، گویی همه مجذوب عظمت شیخ شده بودند و او را معیار تشخیص حق قرارداده بودند. بعد ازآن تاریخ، یکی از احفاد شیخ طوسی به نام ابن ادریس حلی با تألیف کتاب «السرائر»، اکثر نظرات شیخ طوسی – جد بزرگوارش- را مورد نقادی قرار داد. (رکر ابن ادریس، مصطفی محقق داماد، دایره المعارف بزرگ اسلامی، مدخل ابن ادریس) درحال حاضر بسیاری موارد فقیهان از شیخ طوسی عبورکرده‌اند و کاملا نظرات جدیدی دارند.‌

همه می‌دانیم که از افتخارات فقه شیعه آن است که باب اجتهاد مسدود نیست؛ برخلاف اهل سنت که درقرن دوم، باب اجتهاد را مسدود اعلام داشتند. یعنی قرارشد کسی بالای نظرات فقیهان چهارگانه نظری ندهد. این کار دقیقا به معنای پیروی مطلق است از چند شخصیت انسانی و بشری که به یقین هرگز مصون از خطا نیستند. ولی مکتب تشیع بر آزادی تفکر استوار است. والسلام.‌

* سخنرانی دکتر محقق داماد در فرهنگستان علوم _ ۲۲ رمضان ۴ اردیبهشت ۱۴۰۱

تور تابستان ۱۴۰۳
آموزشگاه آرایشگری مردانه
چیلر
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
برچسب منتخب
# اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل # کنکور # حماس # تعطیلی پنجشنبه ها # توماج صالحی