بازدید 14028

نجات یک دختر از مرگ شیطانی

کد خبر: ۱۰۹۵۱۸۶
تاریخ انتشار: ۰۴ دی ۱۴۰۰ - ۲۲:۴۸ 25 December 2021

رهایم کنید، چرا مرا به حال خود نمی گذارید؟ دیگر از این دنیای کثیف خسته شده ام، از این همه آدم های هوسرانی که با جملات شیرین و عاشقانه به دنبال هوسرانی های خودشان بودند با همه وجودم بیزارم و...

به گزارش خراسان، این ها بخشی از اظهارات دختر 20 ساله ای است که قبل از خودکشی توسط نیروهای امدادی و ماموران انتظامی از مرگ حتمی نجات یافت. او که قصد داشت خود را از بالای پل عابر پیاده به کف خیابان پرت کند ،حالااشک ریزان مقابل مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری سناباد مشهد نشسته بود و داستان تلخ زندگی اش را این گونه بیان کرد: می خواهم از عمق وجودم فریاد بزنم آهای دختران جوان این عشق های خیابانی فرجامی جز سیاهی ندارد .

روی این هوس های زودگذرنام «عشق» نگذارید و از سرگذشت من عبرت بگیرید چرا که پدر و مادر من نیز با همین عشق های هوس آلود پیمان ازدواج بستند اما درحالی که مرا به دنیا آورده بودند باز هم برای آسایش و رفاه خودشان از یکدیگر جدا شدند و مرا در این دنیای کثیف تنهاگذاشتند.

هنوز به 3 سالگی نرسیده بودم که سوء ظن های یک عشق خیابانی دیگر در وجود پدرم ریشه دواند و این گونه مهر طلاق آن ها را از یکدیگر جدا کرد و من هم فرزند طلاق نام گرفتم اما هیچ چیزی از این کلمه وحشتناک نمی دانستم . پدرم به دنبال سرنوشت خودش رفت و مادرم با کارگری در خانه های مردم مرا زیر چتر «عشق مادری» خود گرفت اما درآمدش به اندازه ای بود که فقط شکم مرا سیر می کرد تا از گرسنگی جان ندهم .

وقتی به 3 سالگی رسیدم دیگر نمی توانست مرا با خودش به خانه های مردم ببرد تا مبادا به چیزی دست بزنم یا لیوانی را بشکنم. او بشقاب غذا و بطری آب را در کنارم می گذاشت و در اتاق را به رویم قفل می کرد تا هر وقت گرسنه شدم غذا بخورم . تلویزیون کوچک خانه تنها سرگرمی من بود تا روزی که راهی مدرسه شدم. آن جا بود که معنای طلاق را فهمیدم و حس تنفر وجودم را فراگرفت . وقتی همکلاسی هایم با شوق و لبخند از پدرشان سخن می گفتند که برای آن ها کیف و لباس یا مواد خوراکی خریده بود از همه چیز و همه کس بیزار می شدم .

دوست داشتم دنیا را تغییر بدهم و کلمه طلاق را زیر پاهایم خرد کنم . هرگز نمی توانستم این سرنوشت سیاه را بپذیرم که پدر و مادرم نقش اصلی آن را به عهده داشتند، با آن که مادرم به سختی برای رفاه و آسایش من تلاش می کرد اما همواره با خودم می اندیشیدم آن ها نباید به دنبال یک عشق هوس آلود با زندگی انسان دیگری بازی می کردند و...

خلاصه به سن نوجوانی که رسیدم شال و کلاه می کردم و در خیابان ها پرسه می زدم چراکه در جست و جوی مهر و محبتی گم شده بودم. با لبخند هر پسری به او دل می باختم تا شاید من هم طعم زندگی آرام و شیرین را بچشم . خوب می دانستم مادرم که خود قربانی یک عشق خیابانی بود از سرگردانی من در خیابان ها به شدت ناراحت می شود و کتکم می زند. اگرچه چندین بار همین اتفاق رخ داد ولی دیگر برایم مهم نبود .

بارها صدای ناله مادرم از انواع بیماری و دردهایی را که به سراغش آمده بود ، می شنیدم و به سختی کار او در خانه های مردم پی می بردم ولی هیچ گاه دلم به حالش نمی سوخت چون عقده ای شده بودم ، کمبود داشتم و پدر و مادرم را عامل همه بدبختی هایم می دانستم . روزها به همین ترتیب می گذشت تا این که دوسال قبل زمانی که در خیابان پرسه می زدم با پسر جوانی آشنا شدم که قول ازدواج به من داد. او با جملات عاشقانه اش مرا به زندگی امیدوار کرد ولی من طعمه هوسرانی های او بودم چراکه چندماه بعد خیلی راحت ترکم کرد .

دیگر شب و روزم را نمی فهمیدم ، سعی کردم یک بار دیگر عشق را تجربه کنم و او را به فراموشی بسپارم اما این عشق ها بارها و بارها تکرار شد و من بازیچه هوسرانی های دیگران شده بودم چرا که هرکدام از آن ها با این بهانه که تو با دیگری بوده ای ، مرا همانند یک دستمال کثیف دور می انداختند تا این که چند روز قبل به امید یافتن عشقی گم شده سوار خودرویی شدم اما راننده جوان آن مرا به مکان نامعلومی برد و یک روز تمام آزارم داد.

وقتی خودم را در گوشه خیابان یافتم همه وجودم پر از نفرت شد، آسمان دور سرم می چرخید و کاری از دستم ساخته نبود . این احساس تنهایی و بی کسی با قلبی مالامال از کینه و نفرت مرا به سمت پل هوایی کشاند و ...

بررسی های روان شناختی و قضایی درباره ماجرای این دختر جوان با صدور دستوری ویژه از سوی سرگرد بهرازفر (رئیس کلانتری سناباد مشهد) آغاز شد.

تور تابستان ۱۴۰۳
آموزشگاه آرایشگری مردانه
خرید چیلر
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۱
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱۳
لعنت به همچنین پسرها ای
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۰۸:۴۰ - ۱۴۰۰/۱۰/۰۵
در ایران هم مشکل فرهنگی داریم و هم کمبود قوانین لذا تا این هر دو بازنگری نشود در بر همین پاشنه خواهد چرخید.
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۶:۴۵ - ۱۴۰۰/۱۰/۰۵
لطفا مشاورین ووکلایی که به راحتی نسخه طلاق می پیچند ، سرنوشت این فرزند طلاق را بخوانند
کاش آقایون بعد از طلاق، نقش پدری رو فراموش نکنن. فرزندمون حتی اگر مادرش دیگه همسرمون نباشه، همیشه فرزندمون باقی میمونه و به حمایت احتیاج داره.
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۸:۴۸ - ۱۴۰۰/۱۰/۰۵
درود بر شما.
این سرانجام عشق خیابانی دختره نبوده، سرانجام خیانت پدره بوده.
ببخشید ها کم کم دیگه شما دنبال عشق نبودی. . بارها و بتارها که ادم گول مکیخوره. ادم تهش دو سه بار گول میخوره. بقیش رو دلش میخواد یا وسوسه میشه یا تله میذاره
وقتی آموزش علمی و روانشناسی در مدارس که پایه تربیت فرزندان هست نباشد و به جای آن فخر فروشی و ارزش های مادی حاکم شود، مسلم هست که در فرزندان ندار، ایجاد عقده کرده و جامعه ظالم نیز از این عقده های سرگردان ، موج سواری و بهره برداری کند. ای کاش به جای اصرار در آموزش و تلقین بعضی مفاهیم تکراری در دهن جوانان ، در ارتقای سطح اقتصادی جامعه و کاهش فاصله طبقاتی در جامعه که پایه بسیاری از نابسامانی های خانوادگی هست، سعی و کوشش شود.
این نه سرانجام عشق خیابانی بوده نه سرانجام هوس....سرانجام داستان سرایی نویسنده تابناک بوده...آخه این چه داستانیه خداییش؟ نویسنده بهتر برا متناتون ندارید؟
این دختر هر چه سریع تر باید در ملاء عام اعدام شود
پاسخ ها
علی
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۱:۱۰ - ۱۴۰۰/۱۰/۰۵
فازت چیه
عاقبت تماشای برنامه های مبتذل ماهواره ای که مروج اصلی فساد در جامعه است همین است
رنجی که الان که این دختر داره میکشه ، نتیجه ی اشتباه بزرگ پدر مادرش بوده که وقتی زندگیشون به ثبات نرسیده تصمیم به بچه دارشدن گرفتن .وگرنه فکر کنید همون طلاق بدون وجود بچه رخ میداد . چقددددر اسیب هاش کمتر میشد ! اینه که واقعا ای کاش فرزندآوری ها خواسته و با فکر و برنامه ریزی باشه و نه نتیجه ی ناخواسته ی یک شب لذترانی !
برچسب منتخب
# اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل # حماس # توماج صالحی # خیزش دانشجویان ضد صهیونیست