بازدید 3348

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي صبح امروز

کد خبر: ۱۰۳۷۱۷
تاریخ انتشار: ۲۲ خرداد ۱۳۸۹ - ۰۹:۵۲ 12 June 2010
جام جم

«فتنه از كجا آغاز شد؟» عنوان سرمقاله روزنامه جام جم به قلم مهدي فضائلي است كه در آن مي‌خوانيد:
از يك منظر فرقي نمي‌كند حوادث سال 88 را نتيجه طراحي از پيش برنامه‌ريزي شده دشمنان خارجي و داخلي نظام بدانيم يا محصول روحيه استكباري و لجاجت چند نفر يا هر دو، در هر حال خسارت‌هاي وارد شده به مردم و كشور سنگين و در مواردي غيرقابل جبران بود هر چند همراه آن سختي‌ها، عبرت‌ها و دستاوردهاي ارزشمندي وجود داشت كه مي‌تواند انقلاب را تا سال‌ها بيمه كند.

امروز و در سالگرد حماسه 22 خرداد، حماسه بي‌نظير و شيريني كه تلاش‌هاي زيادي براي تلخ كردن آن شد، يافتن پاسخ صحيح براي اين سوال كه فتنه از كجا آغاز شد، مهم است. مروري بر آغاز و روند فتنه سال 88، آشكارا نشان مي‌دهد «دروغ» و «فريبكاري»، مبنا و محور اصلي حوادث سال گذشته بود. فتنه‌اي كه با دروغ بزرگ «تقلب» آغاز شد و با دروغ‌ها و فريبكاري‌هاي پي در پي ديگر چون جمعيت حداكثر 500 هزار نفري 25 خرداد را 3 ميليون نفر معرفي كردن، قتل مشكوك ندا آقاسلطان، قتل ساختگي ترانه موسوي، فيلم‌ها و عكس‌هاي مونتاژ شده متعدد، هتاكان و آشوب‌طلبان عاشورا را مردم خداجوي معرفي كردن و ... يكي پس از ديگري تا 22 بهمن 88 كه آخرين ايستگاه فتنه بود، ادامه يافت و به مدت 8 ماه فرصت‌هاي كشور را سوزاند و تهديدهاي زيادي را متوجه انقلاب، نظام و مردم كرد.

چه وجه اشتراك عجيبي است بين اين مبنا در فتنه سال 88 با مبناي فتنه‌هاي جهاني كه سردمدار استكبار و شيطان بزرگ آنها را مستقيماً راهبري مي‌كند. فتنه‌اي كه با دروغ بزرگ «11 سپتامبر» آغاز شد و با دروغ‌هايي چون فيلم جعلي شادماني مسلمانان از اين حادثه، دخالت گروه‌هاي خودساخته «القاعده» و «طالبان» در اين حادثه، وجود سلاح‌هاي كشتار جمعي در عراق و ادعاي مبارزه با تروريسم ادامه يافت و به اشغال افغانستان و عراق انجاميد يا ماجراي هسته‌اي ايران كه باز هم با دروغ بزرگ «پنهانكاري» ايران آغاز شد و با دروغ‌هايي چون غيرصلح‌آميز بودن فعاليت‌هاي هسته‌اي ايران و مطالعات ادعايي ادامه يافت.


مردم سالاري

«رقابت هاي سياسي در چارچوب منافع ملي» عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاري به قلم ميرزا بابا مطهري نژاد است كه در آن مي‌خوانيد:
امروز 22 خرداد، سالروز انتخابات رياست جمهوري دهم است، که افرادي مثل نگارنده دو احساس متفاوت در مواجهه به آن دارند. يکي احساس غرور، زندگي و زنده بودن از حضور چهل ميليوني مردم در مشارکت سياسي و احساس ديگر دغدغه و نگراني از تداوم منازعات سياسي و چالش هاي فراروي قدرت تصميم سازي سياسي.

هر ملت داراي دو حيات است، حيات مادي و حيات معنوي، حيات مادي يک ملت را جمعيت، سرزمين، دريا، معادن، ذخاير و... تشکيل مي دهد و حيات معنوي يک ملت، مجموعه، دلا يل و عقلا نيتي که به موجب آن يک جمع يا يک حاکميت شکل مي گيرد. رقابت سياسي تلا شي است که گروه ها، نهادها و احزاب با تکيه و تاکيد بر حيات مادي و حيات معنوي براي دست يابي به قدرت از خود بروز مي دهند. رقابت سياسي از نظر پديدار شناسي به دو صورت در جهان متداول بوده و متداول است، رقابت در سايه قدرت و رقابت در سايه افکار عمومي، که در نظام هاي مبتني بر دموکراسي با همراه کردن افکار عمومي، کرسي رياست جمهوري يا مجلس تصاحب مي شود.

هر چقدر حرکت سياسي در سايه همراه شدن با افکار عمومي پيش رود، به مشروعيت سياسي و مردمي نزديکتر و هر چقدر با اتکا به قدرت تصدي کرسي سياسي حاصل آيد از مشروعيت سياسي دور مي شود. به همين علت مشروعيت سياسي را «اقتدار» هم نام گذاشته اند. در باب نياز متقابل اين دو يعني «اقتدار» و «قدرت» به هم مباحث گسترده اي در ادبيات سياسي جهاني راه يافته است. آنچه امروزه به عنوان ارزش يعني عقلا نيت و حکمت يامصلحت (به معناي توسعه و تعالي) پذيرفته شده است «اقتدار» همراه با وجود نهادينه قدرت است که مي تواند منافع ملي را حفظ کند و با توليد نظم و آرامش شرارت ها و تهديدها و مزاحمت هاي داخلي و بين المللي را از ميان بردارد.

هماهنگي دو عنصر «قدرت و اقتدار» يعني حکمراني خوب، که اين نوع حکمراني را خواجه نظام الملک در سايه هماهنگي قدرت شمشير با دوات قلم مي داند.
حقيقت اين است که هر حکومتي نيازمند ايدئولوژي مشروعيت بخشي است که به صورت مستمر باز توليد وبه مسايل و رويدادهاي جديد و رويدادهاي مقتدر پاسخ گويد و در کشور ما براي آن که اين ايدئولوژي هماهنگي بين «اقتدار و قدرت» به وجود آورد، نمي تواند فقط توسط دولت باز توليد شود، بلکه بايد روشنفکران، نهادهاي مدني و متفکران مستقل و کانون هاي علمي اعم از حوزه و دانشگاه و... در اين باز توليد فعال و مشارکت داشته باشند و مردم سالا ري ديني يعني همين.


سياست روز

«براي آنها كه كام مردم را تلخ كردند» عنوان سرمقاله روزنامه سياست روز به قلم محمد صفري است كه در آن مي‌خوانيد:
از 22 خرداد يک سال گذشت.شيريني روز22 خرداد را همه به ياد دارند. حضوري پرشور و شعور براي انتخابي ديگر در عرصه رياست جمهوري.
اما پس از آن انتخابات باشکوه مردمي، فرداي آن روز، فتنه اي به پا شد که کام‌ها را به تلخي گراييد.

به ياد داريد که پيش از 22 خرداد چه جنب و جوشي در وجود همه مردم ايران زمين بود. چه شور و حالي براي نماياندن نامزد خود داشتند.
اما به ناگاه و پس از انتخابات، تنها به خاطر يک ادعايي که هيچگاه وهيچ وقت براي اثباتش ادله‌اي ارائه نشد، شيريني مردم به تلخي رسيد.
ادعاي «تقلب» در يک انتخابات 40 ميليوني از سوي افرادي که هيچکس توقع اينگونه رفتار را از آنها نداشت.

آنها که خود يک زماني در مسند خدمتگزاري اين مردم شريف بودند. ناگهان يک شبه همه را به باد دادند و آن سابقه را بدنام کردند.
هر انتخاباتي، بازنده و برنده‌اي دارد. اصول بازي را بايد فرا گرفت. حتي در کودکان هم مي‌توان اين را ديد. چانه نمي‌زنند، جر نمي‌زنند، قاعده بازي را خراب نمي‌کنند اما مردان بزرگ ما هنوز اين را ياد نگرفته‌اند.

حضرت رسول اكرم(ص) حديثي زيبا درباره کودکان دارد، ايشان مي‌فرمايند: کودکان با يکديگر دعوا مي‌کنند ولي زود آشتي کرده و کينه به دل نمي‌گيرند، با هم خاک‌بازي مي‌کنند، يعني هيچ تکبر و نخوت و خودپسندي در آنها نيست، خانه مي‌سازند و سپس خراب مي‌کنند، دلبسته و وابسته به امور دنيوي نيستند...
 

كيهان

«فصل هشت ماهه!» عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم حسين شريعتمداري است كه در آن مي‌خوانيد:
روز چهارشنبه 20 خرداد 88 يعني دو روز قبل از برگزاري انتخابات رياست جمهوري دهم، تيتر اول روزنامه كيهان را به اين خبر اختصاص داده و با حروف درشت در صفحه اول نوشتيم «اين هشدار جدي است! آخرين پرده سناريوي افراطيون، آشوب پس از شكست» . آن روز پس از انتشار روزنامه، با تماس هاي فراواني روبرو بوديم. برخي از كساني كه پيش بيني هاي قبلي كيهان درباره مسير حركت فتنه گران را خوانده و تحقق آن را به چشم ديده بودند، در صحت اين پيش بيني هم ترديدي نداشتند و تنها چگونگي آن را جويا مي شدند.

پاسخ ما به اين عده از خوانندگان - كه چند تن از مسئولان كشور نيز در شمار آنان بودند- بازگويي فرمول مشترك جرج سوروس، جين شارپ و ريچارد رورتي بود و براي آنها توضيح مي داديم كه سران فتنه از آغاز فعاليت انتخاباتي خود تاكنون دقيقا و بي كم و كاست از اين فرمول پيروي كرده اند و نتيجه مي گرفتيم كه فاز ششم اين فرمول اعلام دروغين پيروزي در انتخابات و فاز هفتم آن، آشوب هاي خياباني است.

چند تن از آنها با تعجب مي پرسيدند «آيا شما معتقديد كه موسوي و خاتمي و كروبي در پي مقابله با اسلام و انقلاب هستند؟» پاسخ ما به اين سؤال مثبت بود و البته از كروبي با عنوان «نخودي» كه در اين فرمول نقش دم دستي دارد ياد مي كرديم. پرسش بعدي اين بود كه «با چه جرأتي موسوي و خاتمي را مامور بيگانگان و دشمن امام و انقلاب و نظام معرفي مي كنيد؟ و از كجا معلوم كه هدف نهايي آنها مقابله با اساس نظام باشد؟» در پاسخ به اين پرسش، ابتدا پرسش كنندگان را به يادداشت همان روز كيهان با عنوان «شمع كه خاموش شد...» ارجاع مي داديم.


تهران امروز

«آموخته‌ها و آموزه‌هاي 22 خرداد» عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم حسام‌الدين كاوه است كه در ان مي‌خوانيد:
امروز بيست و دوم خرداد مصادف است با سالگرد برگزاري دهمين دوره انتخابات رياست‌جمهوري، انتخاباتي كه پيش و پس از آن حاشيه‌هاي بسياري داشت و به‌ويژه پس از برگزاري آن، التهاب و تنش چنان جامعه را فراگرفت كه بزرگان نظام از آن با تعبير «فتنه» ياد كردند. اينك اما يك سال پس از آن التهاب‌ها و تنش‌ها، جامعه روي آرامش به خود ديده است و مي‌رود كه جريان امور، سير طبيعي خود را طي كند، گرچه هنوز برخي از جريان‌هاي درگير، مايلند كه همچنان بر تنش‌ها بيفزايند و با كوچك‌ترين بهانه‌اي جنجال‌آفريني كنند.

تجربه يك‌سال گذشته نشان داد كه مردم با سربلندي از بوته آزمايش خيزاب‌ها و تندبادهاي سياسي بيرون آمده‌اند، آنچه كه مقام معظم رهبري از آن به عنوان «بصيرت» ياد مي‌فرمايند بيش از خواص نزد عوام مشاهده شد و متاسفانه برخي از خواص و اشخاص معنون نتوانستند ثابت كنند كه داراي آن بصيرتي هستند كه مي‌توان هنگام «واقعه» به آنها تكيه كرد.
از وقايع و حوادث تلخ و شيرين گذشته مي‌توان درس‌ها آموخت. انتخابات بيست و دوم خرداد اگر چه كام ملت را شيرين كرد اما گويي برخي از عناصر سياسي لجوجانه و ستيزه‌جويانه درصدد بودند كه اين كام شيرين را به تلخي بياميزند، گرچه به نظر مي‌رسد كه گاه چنين شده است اما آرامش موجود نشان مي‌دهد كه خوشبختانه اين عناصر خودمحور در كار خود موفق نبوده‌اند و چرا؟ بدين علل كه بر شمرده مي‌شوند.

1 - رهبري نظام به مثابه سكاندار و لنگر جامعه و نظام جمهوري اسلامي: بي‌ترديد نقش رهبر معظم انقلاب و نظام جمهوري اسلامي ايران، از مهم‌ترين نقش‌ها در كاهش التهابات و تنش‌ها بوده است. نقش بي‌بديل و بي‌نظير رهبري نظام در توجه و تنبه دادن به همه طرف‌هاي درگير، نقشي است كه بي‌چون و چرا بايد پذيرفت بزرگ‌ترين تاثير را در بازگشت آرامش به جامعه داشته است.


وطن امروز

«از نظام باج مي‌خواستند» عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم محمد‌حسين صفارهرندي است كه در آن مي‌خوانيد:
در سالگرد حماسه 22 خرداد هستيم و لازم است به آسيب‌شناسي سياسي اين انتخابات بپردازيم. من اعتقاد دارم حوادث پس از انتخابات کاملا برنامه‌ريزي شده بود و همين‌طور که قبلا هم در سخنراني‌ها و نشست‌هاي دانشجويي گفته‌ام، مهم‌ترين دليل بر اين ادعا صحبت‌هاي همسر آقاي هاشمي در روز رأي‌گيري بود که گفت اگر موسوي رأي نياورد يعني تقلب شده و مردم بريزند به خيابان‌ها و نظام را تحت فشار قرار دهند.

بنابراين قابل پيش‌بيني بود و حضرت آقا هم در فرمايشات خود گفتند که من هشدار اين مسائل را داده بودم. اما نظام در اينجا براي جلوگيري از اتفاقات احتمالي آمد و تماماً انتخابات را در اتاق شيشه‌اي به صورت شفاف برگزار کرد به گونه‌اي که شما ديديد پس از انتخابات همين آقايان مدعي تقلب به هيچ‌وجه نتوانستند درباره اتهاماتي که به روند برگزاري و شمارش آرا زدند دلايل متقن و روشني را ارائه کنند.

نظام هم براي رفع توهم اين آقايان و همراهانشان از آنها خواست بيايند و هر صندوقي را که فکر مي‌کنند در آن تقلبي صورت گرفته نشان دهند تا جلوي نمايندگانشان بازشماري شود و حتي اعلام شد که 10 درصد صندوق‌ها را به صورت اتفاقي بازشمارش مي‌کنيم و ناظران شما هم حضور داشته باشند اما معلوم بود که ادعاي تقلب بهانه است و موضوع ديگري را دنبال مي‌کردند، آنها دلشان را به جماعت آشوبگر خوش کرده بودند. مثلا زماني که آقاي کروبي يا حتي موسوي کانديدا شدند عده‌اي به دنبال آنها راه افتادند که اصلا تناسبي با افکار اين 2 نفر نداشتند، بعدا معلوم شد مي‌خواستند با حضور در پشت سر اين دو و با حرکت جلوتر از آنها به مقاصد خودشان برسند.

کساني که پشت موسوي قرار گرفتند معتقد بودند او به دليل دوري 20ساله از سياست براحتي تحت تاثير قرار مي‌گيرد، چون کار بلد نيست و کروبي هم قبلا نشان داده بود که خيلي تحت تاثير افکار اطرافيانش است، لذا برخي از اصلاح‌طلبان او را دوره کردند. همان ايام دلسوزان نظام در برابر تشکيل کميته‌هايي مثل کميته صيانت از آرا موضع گرفتند و وجود آن را ضربه‌اي به اصل نظام قلمداد کردند چرا که رسانه‌هاي غربي با بهره‌برداري سوء از تشکيل اين کميته‌ها، نظام را در مقام متهم به تقلب در انتخابات قرار دادند.


ابتكار

«توافقي که برگشت خورد» عنوان سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم محمدعلي وکيلي است كه در آن مي‌خوانيد:
قطعنامه چهارم شوراي امنيت عليه کشورمان با 12 راي مثبت 2 راي منفي و يک راي ممتنع به تصويب رسيد.

قطعنامه جديد ضمن تائيد محتواي قطعنامه‌هاي قبل، نکات جديدي دارد از جمله هشدار به کشورها در خصوص کار با بانک‌هاي ايراني بخصوص بانک مرکزي درخواست از کشورها براي جلوگيري از معاملات مالي شامل بيمه و بيمه مجدد گسترش دامنه تحريم تسليحاتي به سلاح‌هاي سنگين شامل هلي کوپتر و موشک، ممنوعيت هرگونه فعاليت مربوط به موشک‌هاي بالستيک قرار گرفتن 40 شرکت ديگر ايراني به ليست سياه شوراي امنيت،درخواست از همه کشورها براي همکاري در بازرسي کشتي‌ها محورهاي جديد قطعنامه چهارم هستند اکنون پرسش اصلي اينستکه موضع و واکنش متناسب ايران در اين شرايط چگونه باشد؟براي پاسخ به اين پرسش چند گام مي‌بايست مورد نظر باشد.

گام اول : بيانيه تهران مشروط به عدم تصويب قطعنامه بود اکنون ديگر دليلي براي عمل به بيانيه تهران وجود ندارد حال که ايران مطابق بيانيه تهران مبادله سوخت را پذيرفت، نشان داد که آمريکابه هيچ وجه به دنبال حل مسئله هسته‌اي نيست و موافقت اوليه آن کشور با مبادله تنها يک بهانه بود و اميد داشتند که با مخالفت ايران راه براي ادامه زنجيره تحريم‌ها فراهم آيد اما با قبول ايران و مخالفت آمريکا و ديگر اعضاء شوراي امنيت، معلوم گرديد اراده‌اي بر حل مسالمت آميز پرونده هسته‌اي وجود ندارد اکنون نوبت ايران است که واکنش مناسب به اين بي اعتمادي نشان دهد به نظر مي‌رسد اولين اقدام قابل انتظار بايگاني کردن بيانيه تهران است.


رسالت

«رهبري از جنس مردم» عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم صالح اسکندري است كه در آن مي‌خوانيد:
دهمين انتخابات رياست جمهوري در ايران به عنوان يک پديده سياسي کم نظير در تاريخ انقلاب اسلامي از ابعاد مختلفي قابل بررسي است.يکي از مهمترين محمل ها براي تبيين علمي وجوه مختلف دهمين انتخابات رياست جمهوري در ايران، واکاوي و مداقه در نقش ها، ساختارها و کارکردهاي ذي مدخل در اين انتخابات حساس است. نقشها در تعامل با عوامل محيطي در صورتبندي برونداد يک انتخابات تاثير بسزايي دارند.

منظور از اين نوشتار پايش نقش و عملکرد مقام معظم رهبري در انتخابات دهم رياست جمهوري است. بررسي و تحليل انتخابات دهم با توجه به نقش محوري ولايت فقيه در ايران و رفتار شناسي سياسي حضرت آيت الله خامنه اي در انتخابات اخير کمک شاياني به فهم پديده انتخابات دهم رياست جمهوري خواهد کرد.بر اين اساس در اين بخش و بخش هاي بعدي اين نوشتار به چند شاخص عمده در رفتار سياسي رهبر معظم انقلاب قبل و بعد از انتخابات دهم رياست جمهوري خواهيم پرداخت.

1 ) باورمندي به مشارکت گسترده مردم
جمهوريت در مردمسالاري ديني يک امر صوري و نمايشي نيست بلکه جمهوريت و باورمندي به نقش مردم در تعيين کارگزاران نظام اسلامي از متن اسلام اخذ شده است. در نظام معرفتي امام خميني(ره) تعريف جديدي از جمهوريت و اساسا مفهوم حاکم و فرمانبردارارائه شده که متکي بر مباني انديشه سياسي اسلام است. در اين تعريف پاسداري از جمهوريت فلسفه جديدي براي مديريت نظام است. در ليبرال دموکراسي اکثر اوقات نقش مردم در برنامه ريزي ها و سياستگذاري هاي عمومي در حاشيه قرار ميگيرد. از طرفي عموم مردم در مسائل کشور شريک هستند نه اينکه تنها بخشي از متنفذان و نخبگان سياسي ذي مدخل در برنامه ريزي ها و سياستگذاري هاي کشور باشند.

اما در مردمسالاري ديني مردم به عنوان ولي نعمتان نظام اسلامي به طور واقعي بايد در سياست گذاري ها و برنامه ريزي ها دخيل شوند. رهبر معظم انقلاب اسلامي عليرغم ديدگاه بعضي از نخبگان سياسي کشور که به مشارکت محدود و کنترل شده معتقد بودند در هر انتخاباتي بر مشارکت گسترده مردم و رقابت جدي کانديداها تاکيد کرده اند. آيت الله هاشمي رفسنجاني در بخشي از مجموعه گفتگوهاي خود با روزنامه کيهان، هنگامي که بحث به ماجراي رقابت انتخاباتي مجلس پنجم مي رسد، به حمايت رهبري از ارائه ليست هاي متعدد از سوي جناح هاي سياسي براي تصدي کرسي هاي مجلس اشاره مي کند: “يک اختلاف نظري بين من و آيت الله خامنه اي بود.


جمهوري اسلامي

«قطعنامه چهارم و شرايط جديد» عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد:
تصويب قطعنامه چهارم عليه جمهوري اسلامي ايران توسط شوراي امنيت سازمان ملل، كه به كارگرداني دولت آمريكا باهدف تشديد تحريم‌ها و وارد ساختن فشار بر ملت ايران صورت گرفته، علاوه بر آنكه موضوع فعاليت‌هاي هسته‌اي كشورمان را وارد مرحله تازه‌اي كرده براي كشور نيز شرايط جديدي را پديد آورده است.

درخصوص فعاليت‌هاي هسته اي، ترديد نبايد كرد كه پيام قطعنامه جديد شوراي امنيت سازمان ملل به ما اينست كه اين نهاد جهاني و قدرت‌هاي مسلط بر آن به ويژه آمريكا خواهان محدود كردن ايران در زمينه برخورداري از اين حق قانوني خود هستند و طبعا ملت و مسئولان ايران زير بار چنين زورگوئي‌هائي نخواهند رفت. هر چند رئيس‌جمهور آمريكا و ساير دولتمردان اين كشور اين روزها رياكارانه تأكيد مي‌كنند كه هدف قطعنامه وارد ساختن فشار بر ملت ايران نيست، لكن اين واقعيت براي همه روشن است كه آنها ميخواهند با اين قبيل اقدامات، انتقام خود را از ملت ايران بگيرند، زيرا خوب ميدانند كه انقلاب و نظام جمهوري اسلامي متعلق به مردم ايران است و دولت آمريكا با اين انقلاب و اين نظام مشكل دارد و اكنون 31 سال است كه تلاش مي‌كند مردم ايران را از انقلاب و نظام جمهوري اسلامي جدا كند و چون تمام توطئه‌ها و ترفندهايش توسط همين ملت و با مقاومت همين ملت با شكست مواجه شده، تنها راه را انتقام گرفتن از اين ملت مي‌داند.

ملت ايران، در طول 31 سال گذشته، علاوه بر حضور حماسي در صحنه‌هاي دفاع مقدس و مقابله جانانه با توطئه‌هاي گوناگون دشمنان، با تحريم‌ها نيز دست و پنچه نرم كرده و همواره از تمام اين صحنه‌ها پيروز و سربلند بيرون آمده است. بنابر اين، اينبار نيز در برابر اين تحريم بدون آنكه خم به ابرو بياورد مقاومت خواهد كرد و از اين صحنه نيز سربلند و پيروز بيرون خواهد آمد. مهمتر اينكه تجربه 31 سال گذشته اين واقعيت را به اثبات رسانده است كه فشارها و تحريم‌ها همواره به قدرتمندتر و كارآمدتر شدن مردم ايران منجر شده و طبيعي است كه اينبار نيز اين تحريم‌ها در نهايت به تقويت بنيه علمي، صنعتي و اقتصادي ايران منتهي خواهد شد. ما با الهام از امام خميني ياد گرفته‌ايم كه تهديدها را به فرصت‌ها تبديل نمائيم و دشمنان خود را پشيمان كنيم.


آرمان

«7 نکته کوتاه درباره قطعنامه 1929» عنوان سرمقاله روزنامه آرمان است كه در آن مي‌خوانيد:
سرانجام قطعنامه 1929 شوراي امنيت به تصويب رسيد و جز ترکيه و برزيل که به آن رأي منفي دادند و لبنان که رأيش ممتنع بود، 12 عضو دائم و غير دائم، با رأي مثبت خود به اين قطعنامه، شرايط جديدي را بر موضوع هسته‌اي ايران حاکم کردند.از اين رو بي مناسبت نيست نکاتي چند را در اين خصوص، مختصراً مرور کنيم:

1- آمريکا اصرار داشت که ايران به مبادله اورانيوم سه‌و‌نيم درصد و 20 درصد تن دهد. واشنگتن حتي از اردوغان و داسيلوا- رهبران ترکيه و برزيل- خواست به تهران بروند و از ايران بخواهند مبادله را بپذيرد. اين سفر انجام شد، ايران مبادله را پذيرفت و بيانيه تهران منتشر شد.با اين حال، آمريکايي‌ها طوري رفتار کردند که گويا اساساً نه اردوغان و داسيلوا در اين دنيا وجود دارند، نه بيانيه تهراني منتشر شده و نه ايران بي سابقه ترين همکاري هسته‌اي در طول پنج سال گذشته را انجام داده است.اين موضوع نشان مي‌دهد که آمريکا براي فشار آوردن روي ايران، برنامه‌اي مدون و غيرقابل عدول دارد و موضوع هسته‌اي تنها يک دستاويز است.اکنون اين گمانه تقويت شده که آمريکا با اطمينان از اينکه ايران مبادله سوخت را نخواهد پذيرفت، روي آن اصرار مي‌کرد تا پس از عدم پذيرش ايران، هزينه صدور قطعنامه بر دوش تهران باشد. با اين حال، پس از آنکه ايران اين موضوع را پذيرفت آمريکا ولو با تحمل هزينه سياسي اش، پيش‌نويس قطعنامه را مطرح و آن را از تصويب گذراند.

2- بيانيه تهران، نمايش توفيقات ديپلماتيک "غيرمتعهدها" بود.
همواره کشورهاي بزرگ غربي کوشيده اند خود را محور حل مشکلات بين المللي معرفي کنند ولي ماجراي بيانيه تهران، در حال گشايش ادبيات جديدي در اين عرصه بود با اين مضمون که ديگران هم مي‌توانند در حل مسايل بين المللي ايفاي نقش کنند.اين گزاره، البته مطلوب غرب نبود چه آنکه جايگاه انحصاري شان را مخدوش مي‌کرد.بنابراين، يکي از مهم ترين اهداف قطعنامه، اين بود که بيانيه تهران خنثي شود و مناسبات کنوني جهان، ولو قدمي، رو به دگرگوني نرود. لذا مي‌توان گفت که قدرت‌هاي جهاني حتما اين قطعنامه را تصويب مي‌کردند ولو اينکه قطعنامه آنها تکرار مکررات باشد. به بيان خلاصه تر، هدف قطعنامه، نه فقط تحريم ايران، بلکه "هوا کردن ابتکار و خنثي سازي مانور غيرمتعهدها" بود.


قدس

«سريال قطعنامه هاي نافرجام» عنوان سرمقاله روزنامه قدس به قلم غلامرضا قلندريان است كه در آن مي‌خوانيد:
شوراي امنيت سازمان ملل متحد چهارشنبه شب با وجود مخالفتهاي گسترده ترکيه، برزيل و لبنان با تحريمهاي خصمانه بر ضد جمهوري اسلامي ايران، درباره پيش نويس قطعنامه آمريکا و همپيمانانش رأي گيري انجام داد و سرانجام با 12 رأي مثبت، 2 مخالف و يک رأي ممتنع اين قطعنامه را به تصويب رساند.

صدور قطعنامه چهارم عليه جمهوري اسلامي ايران از سوي شوراي امنيت همچون 3 قطعنامه ديگر اين شورا با فضاسازي گسترده کشورهاي غربي از مدتها پيش دور از انتظار به نظر نمي رسيد، ولي با اهتمام به همکاري جمهوري اسلامي در بيانيه تهران، موضوع ياد شده را در مقايسه با تصميمهاي ديگر اين شورا از برجستگيهايي برخوردار مي نمايد که به برخي از آنها اشاره مي شود.

اين اقدام نشان داد شوراي امنيت در انحصار برخي کشورهاي زورگو است که منافع نظام سلطه را با نقاب حقوقي اين شورا پيگيري مي کنند. اين در حالي است که فلسفه وجودي اين گروه براي اعاده صلح و ثبات جهاني است و در سالهاي گذشته نه تنها از انجام وظيفه عاجز بوده، بلکه با جهت گيريهاي سياسي موجوديت اين رکن مهم سازمان ملل از حيثيت حقوقي ساقط گرديده است. نمونه هاي جنگ ايران و عراق را در مقابل صدور قطعنامه ها در ارتباط با جنگ عراق عليه کويت مي توان مقايسه نمود. همان گونه که اين کشورها اجازه ندادند در رابطه با مستندهاي درج شده در گزارش گلدستون، اقدامي صورت گيرد و بارها از تلاش شوراي امنيت براي متوقف کردن تجاوزهاي گسترده رژيم صهيونيستي عليه مردم فلسطين و لبنان - که آخرين مورد آن را مي توان قتل عام انجام شده بر عرشه کشتي کمک رساني ترکيه مطرح کرد- ممانعت به عمل آوردند. اينها تنها نمونه اي از تناقضهاي رفتاري اين نهاد بين المللي در راستاي ايفاي وظيفه است که با دوگانگي در محاسبات، شورا را از وظايف محوله دور ساخته است.

رأي منفي برزيل و ترکيه و همين طور رأي ممتنع لبنان، بيانگر اين واقعيت است که برخي کشورها از تاکتيک فريب واشنگتن اعلام انزجار و بيزاري نمودند و با واقعيتهاي موجود به گونه اي که بوده است، کنار آمدند. نبود اجماع در رأي گيري، ناتواني آمريکا را در همراه نمودن 15 عضو اين شورا مي رساند که با وجود تلاشهاي صورت پذيرفته در اين مسير، با ناکامي مواجه شدند.


آفرينش

«فوتبال، سياست و اقتصاد» عنوان سرمقاله روزنامه آفرينش است كه در آن مي‌خوانيد:
با آغاز جام جهاني فوتبال در کشور آفريقاي جنوبي بار ديگر توجه جهانيان به اين پر طرفدارترين و مهمترين ورزش و رويداد ورزشي جهان جلب شد. در واقع فوتبال امروزه پيوندي ناگسستني با جهان مدرن يافته است، پيوندي که امروزه از يک سوي آن سياست و قدرت نهفته است و در سوي ديگر آن ارتباط ويژه اي با اقتصاد يافته است در اين حال پديده جهان شمول بودن فوتبال باعث شده است تا امروزه تمام کشورهاي جهان از فوتبال به عنوان ورزشي مهم با کارکردهاي متعدد ياد کنند همين اهميت و نقش مهم فوتبال است که نگاه سياستمداران و اقتصاد دانان را به خود معطوف داشته و کشورها مي کوشند تا با تقويت فوتبال ملي و باشگاهي خود از آن به مثابه اهرمي در راستاي افزايش قدرت و پرستيژ ملي، توسعه و گسترش توريسم، افزايش وحدت ملي، افزايش درآمدهاي ملي، افزايش درآمدهاي مالي و رشد اقتصادي و ده ها پيامد مثبت خرد و کلان بهره گيرند.

در اين حال اين اهميت چندگانه فوتبال است که عملا هم مي تواند در خدمت ديپلماسي سياسي کشورها و گاه حل اختلافات قرار گيرد و هم در رويکردي دوسويه مي تواند خود باعث اختلاف، بروز شورش ها و ده ها مسئله منفي نيز گردد، اين واقعيات و پتانسيل گسترده فوتبال و محبوبيت روزافزون و پيامدهاي مثبت و چندگانه سياسي- اقتصادي و بين المللي است که کشورها عملا در رقابتي نفس گير مي کوشند تا علاوه بر تقويت فوتبال ملي خود، ميزباني مسابقات منطقه اي، قاره اي و جهاني را بدست آورند دراين ميان آفريقاي جنوبي ملتي رنگين کماني که 11 زبان رسمي دارد و اينک با گذر دو دهه اي از دوران آپارتايد نژادي در سال هاي گذشته توانست براي نخستين بار ميزباني جام جهاني فوتبال را به قاره آفريقا بياورد ميزباني اي که به نگاه مقامات آفريقاي جنوبي علاوه بر افزايش پرستيژ ملي، افزايش قدرت ملي و حفظ وحدت ملي اين کشور باعث جذب ميليون ها جهانگرد و توريست به اين کشور و کسب درآمدهاي ميليارد دلاري از محل برگزاري جام جهاني 2010 خواهد شد.

در اين راستا قابل توجه است در شرايطي که فيفا براي برگزاري اين رقابت ها يک ميليارد دلار سرمايه گذاري کرده است آفريقاي جنوبي بيش از 5 ميليارد دلار را براي آماده کردن و برگزاري جام جهاني هزينه کرده است، هزينه اي که با توجه به پيامدهاي مثبت و چندگانه آن براين کشور که شامل افزايش نقش منطقه اي، کسب ميلياردها دلار سود و... مي شود، اين کشور چند مليتي را بيش از هر زماني خوشحال تر کرده است. بي گمان امروزه فوتبال تنها ورزش نيست بلکه صنعت، سياست، اقتصاد، فرهنگ و قدرت ملي نيز هست اين گستره نقش هاي فوتبال مي تواند به کشورهايي همانند برزيل کمک کند تا در عين داشتن جمعيت قابل ملاحظه فقير علاوه بر رشد همگرايي منافع سرشاري از صادرات بازيکن و کسب جايگاه در معادلات جهاني بدست آورند.


جهان صنعت

«کودکان کار و بي‌حسي ما از درد!» عنوان سرمقاله روزنامه جهان صنعت به قلم حميدرضا طهماسبي‌پور است كه در آن مي‌خوانيد:
غرق در افکار روزمره‌ا‌ي که کودکي با کمتر از 10 سال سن با انگشتاني دوداندود به شيشه مي‌کوبد. صورتش به شيشه خودرو چسبيده و ناله‌وار درخواست خريد فال حافظ يا شاخه‌اي گل دارد.

وقتي از فکر و خيال به خود مي‌آيي و دقت مي‌کني به اين فکر فرو مي‌روي که چرا اين کودک در مدرسه يا خانه‌اش نيست و چگونه است که در اين سن و سال کار مي‌کند.
سال‌هاست که اين صحنه، تجربه مشترک ما در شهرهاي بزرگ است و ديگر ترافيک پشت چراغ قرمز وعده‌گاهي شده است براي کودکاني بين 5 تا 15 سال سن که از آنها به‌عنوان کودکان کار ياد مي‌شود.گلفروشي‌، فال‌فروشي‌، واکسي يا بادکنک‌فروشي‌در خيابان‌ها و مراکز تردد عمومي نمونه‌هاي عياني هستند که جملگي هر روز مي‌بينيم اما زباله‌گردي‌هاي شبانه، کارگري در کوره‌پزخانه، مزارع و کارگاه‌هاي نمور و مخفي نمونه‌هاي تاسف‌بار ديگري هستند که همه نمي‌توانيم ببينيم اما يک حقيقت است.

تجربه کار سخت و مزد اندک، حکايت معاش سخت و فقر است که با اجبار خانواده‌هاي کم‌درآمد به معضل اجتماعي تبديل شده است چراکه به شهادت آمارهاي غيررسمي، حدود يک‌تا دو ميليون کودک زير 15 سال در ايران- برخلاف ماده 79 قانون کار- شاغل هستند تا به ياد آوريم که وظيفه دولت‌براي شادي و بهره بردن کودکان از زيبايي‌هاي دوره رشد آنها انجام نمي‌شود و بي‌توجهي به قانون داريم!

ديگر حزن اين معضل اجتماعي به سان دردي دايمي که ايجاد بي‌حسي کرده است براي مسوولان هم بي‌حسي ساخته و نتيجه‌اش بي‌توجهي و انکار بالا بودن حجم کودکان کار شده است.


پول

«اما و اگرهاي تحريم» عنوان سرمقالهِ‌ روزنامه پول به قلم محمد مهدي راسخ است كه در آن مي‌خوانيد:
اين که بگوييم تحريم هيچ آثاري براقتصاد ايران ندارد يعني اين که حرفي اقتصادي نزده‌ايم و در حقيقت به جاي کم‌رنگ کردن آثار تحريم بهتراست به مردم بگوييم تحريم آثار مختلفي دارد اما ما حاضريم به خاطرمنافع ملي بلند‌مدت همه عواقب آن را بپذيريم.
 با اين ديدگاه بايد همه عواقب تحريم را بررسي کنيم و در مورد نکات مثبت و منفي آن مطالعه و تحقيق کافي داشته باشيم، آنگاه مي‌توانيم بعضي جنبه‌هاي منفي تحريم را کاهش دهيم و حتي از برخي آثار منفي آن، فرصت‌هاي تازه براي اقتصاد کشور ايجاد کنيم.

اکنون در اين نوشته مي‌خواهيم ببينيم آثار عمومي تحريم بر اقتصاد کشور چيست و چگونه مي‌توان عواقب آن را کاهش داد. در سال‌هاي اخير تحريم‌هاي اقتصادي و مالي برخي کشورها به موضوعات مورد بحث اقتصاد دانان تبديل شده‌، و در مورد کارآيي آن بحث‌هاي فراواني در گرفته است. تحريم اقتصادي سابقه‌اي طولاني دارد. در تاريخ مي‌خوانيم كه در 432 سال پيش از ميلاد، آتن شهر مگارا (يكي ديگر از شهرهاي يونان) را مورد تحريم بازرگاني قرار داد.

درصدراسلام هم خوانده‌ايم که ياران پيامبر(ص) چگونه در شعب ابي طالب تحت فشار و تحريم اقتصادي قرار گرفتند. اما تحريم اقتصادي به صورت مدرن آن به آغاز قرن بيستم و گسترش بازرگاني بين‌المللي برمي‌گردد. بين سال‌هاي 1914 تا 1990 حدود 115 تحريم بر كشورهاي گوناگون وضع شد. با شتاب گرفتن روند جهاني‌شدن و به‌خصوص پس از فروپاشي اتحاد شوروي سابق توسل به تحريم‌هاي اقتصادي نيز شتاب گرفت. پس از سال 1990 تعداد تحريم‌ها به‌حدود 60 مي‌رسد.

کارشناسان درمورد تاثير تحريم بر كشورهايي از جمله كوبا، عراق (پس از حمله آن كشور به كويت)، ليبي، هائيتي (1994- 1991)، آفريقاي جنوبي (در دوران آپارتايد)، كره شمالي و ايران بررسي‌هاي زيادي انجام داده‌اند اما نتيجه مطالعات آنها نشان مي‌دهد که کشورهاي تحريم‌کننده دربيشتر اوقات به نتيجه دلخواه سياسي خود نرسيده‌اند.


دنياي اقتصاد

«استيصال از واردات چيني» عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم دكتر فرخ قبادي است كه در آن مي‌خوانيد:
يکي از خبرنگاران خبرگزاري مهر، از طريق منابعي که نامشان را نياورده، مطلع مي‌شود که برخي از کارخانه‌هاي مناطق شمال شرق استان تهران که تا همين اواخر فعال بوده‌اند و اشتغالزايي قابل توجهي هم داشته‌اند، فعاليت خود را متوقف ساخته (يا به شدت کاهش داده) و انبارهاي خود را «به دپوي اجناس چيني» مبدل کرده‌اند. به روايت اين خبرگزاري «آنچه از ابتداي سال در مناطق کارگاهي و نواحي صنعتي شمال شرق استان تهران گذشته است، به جاي افزايش کارآفريني از تعديل نيروي کارخانه‌هاي بزرگ اين منطقه خبر مي‌دهد.» (1)

خبرنگار اين خبرگزاري، در جست‌وجوي علل اين واقعه که ظاهرا به نظرش عجيب آمده است به دنبال صاحبان اين کارخانه‌هاي سابق و انبارهاي فعلي مي‌رود تا دريابد که چرا اين کارخانه‌ها که از کليه تاسيسات و تجهيزات لازم براي توليد هم برخوردارند، توليد را متوقف ساخته و سالن‌هاي خود را به انبار، آن هم براي کالاهاي چيني، تبديل کرده‌اند.

برخي از صاحبان اين کارخانه‌ها حاضر به مصاحبه با خبرنگار نشده‌اند؛ اما او با پيگيري، سرانجام يک نفر را مي‌يابد که به سوالاتش پاسخ دهد. صاحب کارخانه در توضيح رفتارش مي‌گويد: «بازار نامطمئن امروز کشورمان اجازه توليد انبوه را به صاحبان صنايع نمي‌دهد؛ زيرا مشخص نيست که اين کالاي توليد شده آيا فردا نيز جايگاهي در عرصه فروش خواهد داشت؟.... به همين جهت، نمي‌توانيم در زمان کسادي بازار تقاضا، بر توليد خود بيافزاييم و مبادرت به جمع‌آوري کالاي توليد شده در انبار کارخانه نماييم.» وي با گلايه از ورود بي‌ضابطه اجناس وارداتي غالبا چيني، ادامه داده است: «با نگاهي به بازار داخلي و مشاهده اجناس چيني مشابه توليدات کارخانه خودم، با قيمتي پايين تر و البته کيفيتي نازل، ديگر رغبتي براي توليد، افزايش نيروي کار و ادامه فعاليت اقتصادي باقي نمي‌ماند.»
تور تابستان ۱۴۰۳
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
برچسب منتخب
# حمله به کنسولگری ایران در سوریه # جهش تولید با مشارکت مردم # اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل