مرتضی محمدیان ـ نشست «بررسی ظرفيتهای رسانه جمهوری اسلامی ايران در برابر جنگ نرم وهابيت» با حضور حجتالاسلام مهدی طائب از مدرسان حوزه و دانشگاه و یعقوب توکلی به عنوان كارشناس مسائل تاريخی در دانشگاه امام صادق(ع) برگزار شد.
اهداف وهابیت از نگاه حجتالاسلام مهدی طائبدر این نشست ابتدا حجتالاسلام مهدی طائب در خصوص وهابیت و اهداف آن سخن گفت. وی با اشاره به این که وهابیت اسلام نیست افزود: « اسلام در پی منافع بشریت است و بشریت هم از حیث توده و روشنفکران غیر وابسته این را پذیرفتهاند.» وی با اشاره به این نکته که برای شناخت وهابیت باید تاریخ پیدایش آن را بررسی کرد و دید منافع چه کسانی باعث پیدایش این تفکر شده است گفت: « اساساً تاثیر وهابیت از ابتدای پیدایش ایجاد تفرقه بوده است.»
حجتالاسلام مهدی طائب با اشاره به این نکته که این تفرقه هر دو سوی شیعه و سنی را در بر میگیرد و ذکر این نکته که اسلان نگاه عام دارد و وهابیت اسلام مقید محسوب میشود، افزود:« ابتدا باید این اشتباه را که وهابیت جبهه مقابل شیعه است را بر طرف و به این واقعیت اشاره کرد که وهابیت جبهه مقابل اکثریت مسلمانان است. چرا که وهابیت از یک سو منکر امور مورد قبول اکثریت مسلمانها و از دیگر سو ترویج کننده اموری است که مورد انکار اکثریت مسلمانهاست.»
حجتالاسلام مهدی طائب در ادامه صحبتهای خود ضمن اشاره به زمینههای تاریخی پیدایش جریان وهابیت اهداف این جریان در پیدایش و در زمان حال را مشترک دانسته و با بیان این نکته که وهابیت شیعه و سنی را به یک اندازه هدف قرار داده است گفت:« وهابیت در گذشته با ایجاد تفرقه و مطرح ساختن مسایل مختلف برای مشغولیت ذهنی مسلمانان از شیعه تا سنی موجب شد مسلمانان به اتحاد دست پیدا نکرده و غرب که از ابتدا در پی بدست آوردن منابع سرزمینهای ما بود به اهداف استکباری خود برسد.»
انقلاب اسلامی، استکبار ستیزی ممکنحجتالاسلام مهدی طائب در ادامه انقلاب اسلامی را تفکر و جریانی ضد استکباری دانست که تفاوت آن با دیگر جریانات، امکان پذیر بودن آن بود و این نقطه مقابل اهداف جریان وهابیت و حامیان آن بوده و هست. وی افزود: «وهابیت اگر این قدرت را داشت تخریبها و بمبگذاریهای خود را از حرم مطهر حضرت رسول آغاز میکرد. وهابیت کلیت جامعه مسلمانان را هدف قرار داده است و اتحاد و استکبار ستیزی که حضرت امام پایهگذار آن بودند بهترین راه ممکن برای مقابله با آن است.»
وهابیت در گذر تاریخ از نگاه یعقوب توکلیآقای توکلی آغاز بحث خود را به ذکر این نکته اختصاص داد که روند وهابیت در تاریخ به مرزهای بسیار خطرناکی رسیده است و از این رو پرداختن به این موضوع و ایجاد آگاهی از ضروریات است.
تنزل مقام ولایت و امامت به خلافت سیاسیتوکلی در ادامه صحبت به موضوع ولایت و امامت اشاره کرده و توضیح داد:« در تاریخ اسلام از ابتدا یک جریان تعارضی را شاهد بودیم و آن تغییر مسیر جایگاه ولایت و امامت به جایگاه خلافت سیاسی است.»
وی به اقدامات امام علی(ع) و قیام امام حسین(ع) در رویارویی با این جریان اشاره کرد و افزود:« امام علی و امام حسین(ع) تلاش بسیاری کردند تا مفهوم امامت را به جایگاه اصلی خود بازگردانند و اجازه ندهند با روندی که بنی امیه شروع کرده جایگاه امامت و ولایت به خلافت تنزل پیدا کند. چرا که این تغییر موجب نابودی کامل اسلام میشود.»
وی با اشاره به این که بخشی از اهل سنت هم معتقد به چنین تغییری نیستند اولا به فتوای تخریب و کشتار شیعیان را در سال 1387 (هـ.ق) اشاره کرده و میافزاید:« پس از این فتوا که زیارت قبر سیدالشهدا را شرک میخواند و زایران را مشرک، تا حدود 250 سال بعد و ظهور ابن تیمیه فتوایی نداشتیم. ابن تیمیه برای اولین بار این فتوا را تایید میکند و با توجه به این که فقیه حنبلی است و نگرش مبتنی بر سنت به معنای تقلید و تبعیت، بدون اندیشه عقلانی تاکید داشت این دیدگاهها را بسط داد. نظریاتی مانند ترسیم خداوند، نفی برزخ، شرک بودن زیارت قبرها و نکات بسیاری از این دست که از موضوعات و شبهات وهابیت معرفی میشوند.»
وی با اشاره به کار مطالعاتی گسترده ابن تیمیه گفت: تنها کسی که در طول سالها فتواهای ابن تیمیه را مورد توجه قرار میهد محمدابن عبدالوهاب است که سفرهایی هم به ایران داشته است. توکلی همچنین موفقیت ابن وهاب در گسترش آرای خود را به دلیل ایجاد رابطه با خانواده سعود که بعدها با دستیابی به قدرت و ثروت به جایگاه خاصی دست پیدا میکنند دانست که به رغم ثروت هرگز نتوانست هیچ نیروی فداکاری گرد آورد.
وی گفت:« جریان وهابیت توانست تفکر و مباحث خود را در جامعه شیعه ایران وارد کند که عمدتاً از حوزه تاریخنگاری وارد شد و این جریان همچنان ادامه دارد. در واقع شجره زقوم وهابیت، بخصوص در این سالهای اخیر، به نوعی در ادبیات جریان مخالف جمهوری اسلامی ظهور یافته است.»
نقطه اشتراک وهابیت و انقلاب اسلامیتوکلی با یک اتفاق بزرگ خواندن انقلاب اسلامی ایران در خاورمیانه این اتفاق را موجب پدیداری یک ایده خواند که اتفاقاٌ با یکی از مباحث مطرح شده از سوی ابن تیمیه اشتراک دارد، وی گفت:« جریان انقلاب با خود یک ایده پدید آورد که اتفاقاً این ایده در جایی با ابن تیمیه شریک است و آن این که علمای اهل تسنن همگی قادر به اطاعت از حاکم هستند. به این معنا که هر کسی به حکومت رسید و شمشیر در دست او قرار گرفت اولوالامر است. یک نفر در بین علمای اهل تسنن قایل است که حاکمانی که بر سرنوشتها حکومت میکنند میتوانند حاکم جائر باشند و میشود بر علیه حاکم جائر قیام کرد و او ابن تیمیه است. بنابر این آن عده که چنین عقیدهای داشتند تنها میتوانستند به دارالفتاوای ابن تیمیه رجوع کنند. این یک خط اشتراک بود که پدید آمد و اتفاقاً اهل وهابیت توانست به واسطه این خط اشتراک علیه ما استفاده کند.» در این مرحله توکلی توضیح بیشتر در این خصوص را به بخش دیگر بحث موکول کرد که البته این اتفاق نیفتاد.
ماجرای تسخیر مسجدالحرامتوکل در بخش دیگر صحبتهای خود در توضیح کاستیهای وهابیون به واسطه عدم توانایی در ایجاد استدلال و نداشتن نیروهای فداکار به ماجرای تسخیر مسجدالحرام در سال 1358 اشاره کرد و توضیح داد: « در سال 1358 عدهای به فرماندهی جهیمان و قحطانی مسجدالحرام را به تسخیر خود در میآورند و فردی را که بنا به روایات به لحاظ ظاهری به امام زمان(عج) شباهت داشته باشد معرفی کردند و اذان سر دادند که ایشان امام زمان است. در این اتفاق 22 روز مسجدالحرام در تسخیر این گروه بود که اتفاقا اسامه بنلادن نیز جزو آنها بود اما رژیم سعودی هیچ اقدامی نتوانست انجام دهد و نهایتا برای آزادی مسجدالحرام کماندوی فرانسوی بکار گرفت. اینها هیچ نیرویی ندارند و دلیل آن هم نداشتن دلیل کافی در شبهات و عقایدشان است.
سوالاتـ از مجموع صحبتهای شما این طور برمیآمد که بین وهابیت و اهل تسنن فاصلهای وجود نداد. آیا شما وهابیت و اهل تسنن را یکی معرفی میکنید؟
توکلی: ببینید وهابیت از دل اهل سنت برآمد و مبانی اصلیشان نزدیک به مبانی فرقه حنبلی است. البته نوعی برداشت متفاوت. بنابر این من وهابیت را جدای از جریان اهل سنت یا حداقل فرقه حنبلی نمیدانم.
اما واقعیت این است که در به واسطه دو موضوع پول یا قدرت مالی و پشتوانه شدن یک قدرت سیاسی، وهابیت توانسته در بسیاری از کشورهای مسلمان و عربی اسلام و اهل تسنن معرفی کند. به عنوان یک واقعیت هم باید گفت روحانیت اهل تسنن هم روحانیت منسجی نیست و در جریان وهابیت که به صورت یک جریان سازمان یافته عمل میکند عملاً به حاشیه رانده شد. این موضوع باعث شد بسیاری از موضوعات بوجود بیاد. بخصوص که در بین دیدگاههای برخی از علمای اهل تسنن و برخی چهرههای وهابیت هم تفکیک چندانی نمیبینیم چرا که برخی از علمای اهل تسنن که به سمت وهابیت گرایش یافتند به صورت شفاف این گرایش را بیان نکردهاند.
ـ رسانهها چه جایگاهی در مقابله با جنگ نرم وهابیت دارد و اصولاً چه میتواند انجام دهد؟
طائب: در این خصوص ما باید به دو موضوع بپردازیم اول رسانههای مروج وهابیت و دوم مسئولیت رسانههای مقابله با وهابیت.
الف) در خصوص رسانههای مروج وهابیت باید بگویم این رسانهها جزو پازل دشمن قرار میگیرند. رسانهای مثل العربیه ابزار رسانهای آبرومند استکبار در جهان اسلام است. رسانههایی مثل BBC و CNN چه فارسی زبان و چه عربی زبان باشند چون تابلوی کفر هستند نمیتوانند بین مسلمانان جایگاهی داشته باشند. اما العربیه چون با تابلوی اسلام و مسلمانی وارد شده کمتر موجب تردید میشود. باید اطلاع رسانی کرد. باید گفت در مکه و مدینه علمای وهابیت در خیابانها مستقر شدهاند تا نسبت به حجاب زنها واکنش نشان بدهند. دور خانه خدا مامور گذاشتهاند که اگر در شلوغی و جمعیت فشرده طواف کننده تصادفاً بدن زنی به مردی چسبید مرد را به زندن ببرند. این در حالی است که از علمای عالی رتبه وهابی در شبکه العربیه روبری یک زن کاملاً بی حجاب می نشیند و به گفتگو میپردازد بدون این که حتی یک بار وی را امر به معروف کند. یا از خود نمیپرسد چرا حرفهای من از این شبکه پخش میشود. این مسایل نشان می دهد که اینها در جایگاه حق نیستند.
ب) ما باید استاد تبدیل تهدیدها به فرصتها باشیم. آن چه تهدید وهابیت است و باید مورد توجه قرار گیرد سیاست مشغولسازی است، سیاست برهم زدن وحدت و سرباز درست کردن برای جبههی استکبار است. تهدید اصلی تعویض جای دوست و دشمن است. یعنی دست خطاب کردن آمریکا و دشمن خواندن حماس، یمن و شیعیان.
اینها میخواهند محبت اهل بیت را که موجب وحدت است را از بین ببرند. ما باید سرمایهگذاری کنیم در لزوم توجه به اهل بیت و فلسفهی آن. ما اگر در این فضایی که تبلیغ میکنند و زیارت قبر رسول خدا را شرک مینامند وارد شویم و با دلایل قرآنی عشق و محبت به اهل بیت را مطرح کنیم یقیناً ما برنده هستیم و توانستهایم از فضایی که آنها خود به وجود آوردهاند برای ترویج حق استفاده کنیم.
وهابیت هیچ منطق و فلسفهای ندارد. آنها میخواهند محبت به اهل بیت را نفی کنند و در این راستا هیچ منطق و فلسفهای ندارند اما ما در این خصوص فلسفه و منطق بسیار داریم. بیان این فلسفه و منطق نقطه قوت ماست و باید از این نقطه قوت به بهترین وجه استفاده کنیم. در مجموع رسالت رسانههای ما تبدیل تبدیل تهدیدها به فرصتها است.
توکلی نیز در رابطه با فقدان فلسفه و منطق نزد وهابیون افزود: یکی از عالمان وهابی شعر معروفی در نکوهش فلسفه و حکمت یونان دارد و ما در حوزههای علمیهای که وهابیون در چند کشور از جمله پاکستان بعد از انقلاب اسلامی تاسیس کردهاند نظریهپرداز و آدم دانه درشتی نمیبینیم. به معنا که این حوزههای علمیه طلبههای سطحی نگری تربیت میکنند.
وی با بیان ذکر خاطرهای از برخوردش با یک طلبه چینی در کنار قبرستان بقیع وضعیت طلبههای خارجی مقیم ایران را با طلبههای خارجی در حوزههای علمیه وهابی مقایسه کرد و گفت:
ما در کشور برای آسودگی طلبههای خارجی همه امکانات رفاهی را در نظر میگیریم که طلبه فقط به تحصیل و علم آموزی بپردازد در صورتی که من شاهد بودم طلبه چینی برای جلوگیری از بوسیدن قبور توسط شیعیان در محل قبرستان بقیع گماشته شده بود.
ـ ابتدای انقلاب شاهد محبوبیت حزب توده بودیم که در مناظراتی شهید بهشتی و به نوعی ایجاد آگاهی از این طریق نه تنها حزب توده که حتی مجاهدین خلق (منافقین) هم نتوانستند بعد از آن جایگاهی بین مردم داشته باشند اما متاسفانه دیگر از این روشهای کاربردی که تاثیر بسیاری هم داشت استفاده نمیشود. ما از سوی رسانههای خارجی محکوم میشویم که وهابیون را زندانی کنیم و با آنها برخوردهای نامناسب میکنیم حال آن که شما از فقدان فلسفه و منطق نزد ایشان صحبت میکنید و همه ما به خوبی میدانیم منطق و فلسفه ما میتواند آنها را رسوا کند. آیا ایجاد آگاهی از این طریق کارآمدتر از برخورد قهرآمیز نخواهد بود؟
توکلی: آنچه در خصوص حذب توده و مناظرات شهید بهشتی اشاره گردید نکته بسیار بجا و درستی است. در آن زمان این مناظرهها به درستی توانست عموم مردم را نسبت به مفاهیم و آنچه در کلام گفته میشود و آنچه اتفاق میافتد آگاه کند و همانطور که گفتید تا به امروز نتیجه آن باقی است. اما نکته این است که به دلیل فقدان منطق، تن به این گونه اقدامات نمیدهند. باید ادبیات گفتگو داشت اما باب گفتگو از سوی وهابیون بسته شده است.
ـ جناب آقای توکلی، شما در حالی قایل به لزوم ادبیات گفتگو هستید که پیشتر در سخنان خود از وهابیت به عنوان شجرهزقوم یاد کردید، در حالی که خداوند در قرآن کریم به صراحت فرموده است به مشرکان توهین نکنید تا به خدای شما توهین نکنند.
توکلی: منظور من ریشههای ظهور وهابیت بود.
ـ به هر حال آنها موحد محسوب میشوند و این بنا به فرمایش خداوند، که سبّ کافران را هم منع میکند نیز مناسب ادبیات گفتگوی مورد اشاره شما نخواهد بود.
حجتالاسلام مهدی طائب نیز در خصوص پاسخ به این سوال افزود: همانطور که آقای توکلی اشاره کردند و پیشتر هم ذکر شد وهابیت خود از این گونه رو در روییها اجتناب میکنند و دلیل اصلی آنها هم فقدان استدلال و فلسفه نزد آنها است. به هر حال ما همیشه حاضر به مناظره و صحبت هستیم. آنها هر کسی که نظری در مقابل شبهات و عقایدشان داشته باشد به راحتی تکفیر میکنند و با این روند مسلماً کسی باقی نمیماند.
ـ در راستای ایجاد فضای مناسب برای تقابل آرا و مناظره به منظور ایجاد آگاهی عموم، برخی معتقد هستند وهابیون در ایران امکان فعالیت و ابراز وجود ندارند و اگر کسی مدعی شود وهابی است زندانی و حتی اعدام میشود. آیا در چنین شرایطی زمینهای برای گفتگو و مناظره باقی میماند؟
طائب: در خصوص زندانی و اعدام چه زمانی رسانههای ما خبر و مطلبی داشته است، آن چه در این راستا گفته میشود تنها از طریق رسانههای بیگانه صورت میگیرد که قابل استناد هم نیست. حتی ما خیلی تلاش کردیم در رابطه با جریان اعدام ریگی موضوع به اهل تسنن بودن وی ارتباط پیدا نکند و آگاهی ایجاد کنیم که این اتفاق به صرف تخلفات او صورت گرفته است. این نکته را در نظر داشته باشید که وهابیت در ایران هیچ جایگاهی ندارد و از آن پشتوانه سیاسی هم که در خارج از ایران برخوردارند خبری نیست.