
به گزارش «تابناک» به نقل از روزنامه شرق، او می گوید: ۱۸ساله بودم که به اصرار والدینم ازدواج کردم و یک سال بعد به خاطر بدرفتاری همسرم و خانوادهاش طلاق گرفتم و به خانه پدرم بازگشتم. پدرم بهشدت بداخلاق بود و دست بزن داشت، اما چارهای نداشتم و برای اینکه به خانه همسرم بازنگردم تحمل میکردم، اما یک روز که پدرم حالش خوش نبود و از دست ما عصبانی بود، من را بهشدت با شلنگ کتک زد. هیچوقت ضرباتی که به سرم میزد و ناسزاهایی که به من و خواهرانم میگفت، فراموش نمیکنم. بعد از آن اتفاق بود که احساس کردم دیگر نمیتوانم این شرایط را تحمل کنم، به همین دلیل قهر کردم و یک شب به خانه نرفتم. فردای آن روز پشیمان شدم، اما جرئت بازگشت به خانه را نداشتم، فکر حرفهایی که از پدرم میشنیدم و ضرب و جرحی که انتظارم را میکشید باعث شد ماندن در کنار خیابان را به بازگشت به خانه پدری ترجیح بدهم.
زن جوان ادامه داد: تصمیم گرفتم روی پای خودم بایستم و دیگر به آن روزهای آزاردهنده و تاریک برنگردم. با اینکه میدانستم زندگی در تنهایی آسان نیست و روزهای تاریکی در انتظارم خواهد بود، اما سختی و بیپولی برایم قابل تحملتر از کتکخوردن از پدرم بود. نتیجه این تصمیم ۲۳ سال تنهایی و بیکسی بود. بهعنوان پرستار و نظافتچی کار میکردم و برای همسایهها و همکارانم نقش بازی میکردم تا متوجه زندگی مجردیام نشوند. با وجود ترس از پدرم همیشه دلتنگ خانوادهام میشدم و تنها کاری که از من برمیآمد این بود گاهی بهصورت مزاحم به خانهشان زنگ بزنم و صدایشان را از پشت خط تلفن بشنوم یا آژانس میگرفتم و از خیابان محل سکونتشان عبور میکردم. با بالارفتن سن و احساس عمیق تنهایی و بیپناهی از خدا خواستم راهی پیش رویم بگذارد و دریچهای به روی بنبست ۲۳ ساله زندگیام باز کند تا اینکه از اداره چهارم پلیس آگاهی پایتخت با من تماس گرفتند و گفتند خواهر کوچکترم برای پیداکردن من اقدام کرده است. نمیتوانید تصور کنید چطور لبریز از شوق و امید شدم. انگار دنیا را به من داده بودند. از زمان تماس تا لحظهای که خود را به پلیس آگاهی رساندم، یک لحظه خواب به چشمم نیامد و فقط به لحظه در آغوشگرفتن خواهرم فکر میکردم.
 خداوند همچین پدر ظالمی را نبخشد
 							         		            خداوند همچین پدر ظالمی را نبخشد         		                     		         امان از ظلم این ادم دوپا
 							         		            امان از ظلم این ادم دوپا         		                     		         خدا را شکر
 							         		            خدا را شکر         		                     		         این که داستان فیلم عصرجمعه است که بعداز 15سال توقیف به تازگی به نمایش در اومده
 							         		            این که داستان فیلم عصرجمعه است که بعداز 15سال توقیف به تازگی به نمایش در اومده         		                     		         متاسفانه هنوز در ایران جایگاه واقعی زن را اغلب مردها قبول ندارند و حقوق انها را پایمال می کنند و فرهنگ اصیل ایرانی فراموش شده است. نه دین و نه فرهنگ اصیل ایرانی اجازه ظلم کردن به زن ها را نمی دهد.
 							         		            متاسفانه هنوز در ایران جایگاه واقعی زن را اغلب مردها قبول ندارند و حقوق انها را پایمال می کنند و فرهنگ اصیل ایرانی فراموش شده است. نه دین و نه فرهنگ اصیل ایرانی اجازه ظلم کردن به زن ها را نمی دهد.