بازدید 8353

شرح حال پوتين

نگاهي به روسيه جديد
کد خبر: ۸۶۸۲
تاریخ انتشار: ۱۹ فروردين ۱۳۸۷ - ۱۶:۴۱ 07 April 2008
احسان نراقي طي يادداشتي در ويژه نامه نوروزي روزنامه اعتماد ملي نوشت:

ولا‌ديمر پوتين در سال 1952 در شهر سن‌پترزبورگ به دنيا آمد و در كودكي در نهايت سختي بزرگ شد، اما چون از هوش و استعداد بالا‌يي برخوردار بود، در كار آموزشي‌اش پيشرفت خوب و سريعي داشت؛ به طوري كه در مسابقه ورودي در رشته حقوق در همين شهر پذيرفته شد. ولي از همان زمان نوجواني به اعتراف خودش به كار‌هاي اطلا‌عاتي و جاسوسي علا‌قمند بود به همين جهت بر طبق ميل خودش پس از پايان تحصيلا‌ت در رشته حقوق به خدمت ‌KGB درآمد.

در سال 1986 از طرف اين سازمان مامور خدمت در آلمان شرقي مي‌شود كه هنوز رژيم كمونيستي در آن كشور پابرجا بود ولي پس از انجام خدماتي به نلستين او را در سال 1998 به رياست سازمان امنيت روسيه گماشت و پس از خدمت در اين سازمان بعد از استعفاي يلستين و طبق توصيه او به كفالت رياست جمهوري منصوب شد. او در انتخابات مارس سال 2000 به رياست جمهوري برگزيده شد.
 
بدون شك پوتين خدمات ارزنده‌اي در راه تحكيم مجدد قدرت داخلي و خارجي روسيه انجام داد. او توانست تا حدود زيادي باند‌‌هاي مافيايي را مهار كند و زندگي آشفته اين امپراتوري بزرگ را سر و سامان دهد. در يك كلا‌م روسيه زمان پوتين به هيچ‌وجه قابل مقايسه با زمان يلستين نبود. معهذا به نوشته يكي از روس‌شناسان معروف فرانسوي به نام ژان رادواني در روزنامه لوموند ديپلماتيك از بعد از روسيه فروپاشي براي رسيدن به يك كشور دموكراتيك هنوز با آن فاصله زيادي داشت. زيرا همه مي‌دانند كه هنوز فشار‌هاي سياسي به مخالفين رژيم زياد است مثلا‌ مزاحمت‌هايي كه براي حزب «روسيه ديگر» به رهبري گري‌کاسپاروف قهرمان جهاني شطرنج وجود دارد و هنوز فشار‌هاي سياسي روي اين حزب زياد است، يا مثلا‌ هنوز تحقيق درباره روزنامه‌نويساني كه به وسيله ترور كشته شدند نتيجه نداده است.

اين را بايد دانست كه با پايان رژيم كمونيسم، مردم در يك ياس بي‌پاياني فرو رفته بودند و پوتين طبيعتا با مشكلا‌ت زياد روبه‌رو بود، ولي با وجود اين براي خروج از بحران از فرصت‌هاي مناسب استفاده كرد. ‌
اولين فرصت براي او، واقعه 11 سپتامبر و تخريب دو برج عظيم در نيويورك بود كه در حقيقت اين واقعه براي رئيس‌جمهور بوش و مردم آمريكا حكم مصيبتي عظيم داشت. ‌

عكس‌العمل بوش و مردم آمريكا به اين واقعه، كشف واقعيت تروريسم و ريشه‌هاي آن بود كه هرگز تصوري چنين وحشتناك از عواقب و نتايج آن نداشتند. در نتيجه بوش ناچار شد هدف اول خود را در جهان سياست مبارزه با ترورريسم قرار دهد.

پوتين از اين وحشتي كه براي بوش و مردم آمريكا از تروريسم ايجاد شده بود كاملا‌ًً بهره گرفت؛ اولا‌ً با ابراز همدردي با بوش خود را به او نزديك كرد ثانيا توانست قيام مردم چچن را در نظر آمريكاييان و ديگر مردم جهان به عنوان يك جنبش تروريستي نشان دهد و ديديم بدون نگراني از اعتراض مردم آمريكا و ديگر كشورها به تجاوز آشكار به حقوق مردم چچن ادامه داد. ثالثا تقريبا با همين شدت عمل در قبال جنبش‌هاي استقلا‌‌ل‌طلبانه ديگر مردم روسيه بدون دردسر جهاني اقدام كرد. نتيجه آنكه به آساني توانست قدرت خود را در محيط آشفته‌اي كه پس از فروپاشي به‌وجود آمده بود تا حد ممكن برقرار كند. ‌

از نظر اقتصادي بعداز فروپاشي روسيه مردم مشتاقانه به‌دنبال جامعه سرمايه‌داري شتافتند. عدم تجربه جامعه در اين زمينه باعث شد كه كساني كه با شناختن كشور‌هاي سرمايه‌داري كم‌وبيش آگاهي به رسوم چنين جوامعي داشتند توانستند ثروت هنگفتي به دست آورند. ‌

طبيعتاً اين ثروت‌هاي ناگهاني سبب نارضايتي جامعه شد پوتين از اين احساس جامعه استفاده كرد به هر نحوي كه بود توانست دست روي تعدادي از اين سرمايه‌ها بگذارد.

از آنجا كه در جامعه شوروي مبناي همه كارها كم و بيش به صورت مخفيانه بود و تنها سازماني كه از درون وقايع خبر داشت دستگاه ‌KGB بود. پوتين كه از جواني شيفته كار در چنين سازماني بود علم و اطلا‌ع از حاصل خدمتش را در اين سازمان صرف فعاليت سياسي خود كرد؛ يعني شناختي كه از اين سازمان‌ها و افراد ‌KGB به دست آورده بود كه در جامعه مغشوش و پراكنده آن زمان به صورت امتيازي اسثنايي بود. اين شناخت را راهنماي خود قرار داد و با اراده‌اي قوي در راه آرزويي كه از جواني براي به دست آوردن رهبري جامعه در سر داشت، توانست به سهولت پلكان ترقي را طي كند؛ نتيجه آنكه پوتين كار در ‌KGB را تبديل به آموزش دانشگاهي غيرعادي براي رسيدن به قدرت كرد.

درخصوص ميراث گذشته در مجموع پوتين چنان نشان داده است كه او تا حدودي هم به گذشته انقلا‌ب بلشويكي علا‌قمند است و هم به گذشته امپراطوري. چنان كه در سپتامبر 2006 وقتي جنازه همسر الكساندر سوم يعني مادر نيكولا‌ي دوم كه آخرين تزار روسيه بود و لنين دستور اعدام او و خانواده‌اش را در ماه‌هاي اول انقلا‌ب داده بود و او به علت دانماركي بودنش در سال 1928 كه جسدش در كليساي دانمارك به امانت گذاشته بودند براي دفن در مقبره رومانوفها (خانواده سلطنتي روسيه) به سن‌پترزبورگ انتقال داده شد. اين مراسم با اهميت و تشريفاتي مهم برگزار شد و اين تشريفات چندين ساعات به تلويزيون دولتي پخش شد يقيناً اين تبليغات بدون تاييد ولا‌ديمير پوتين غيرممكن بود.

نكته مهم ازنظر جامعه توجه پوتين و علا‌قه او به برقراري وحدت كليسا بود در حقيقت اقدامات پوتين در جهت جبران عمليات تخريبي رژيم بلشويكي و وحدت ملت و نژاد روس و از نظر مذهبي به اعتقادات اكثريت مردم بود مي‌دانيم پس از استقرار كمونيسم در روسيه در سال 1917 در نتيجه دشمني سرسختانه لنين با هر نوع خداپرستي بود و اين دشمني لنين با كليسا اين نتيجه را داد كه روس‌هاي سفيد و كليساي ارتودكس در خارج از روسيه كه رابطه خودشان را مطلقا با اسقوف اعظم مسكو كه به اطاعت رژيم تن داده بود، قطع كردند و با فشار استالين در سال 1927 اسقف اعظم وابستگي خود را با رژيم بلشويك اعلا‌م كرده بود ولي با امضاي موافقتنامه‌اي كه با تشويق پوتين ميان كليسياهاي خارج و داخل روسيه چهارصد كليسا در سراسر جهان با كليساي ارتودكس واقع در داخل روسيه وحدت اوليه (قبل از انقلا‌ب را) كاملا‌ به دست آورد. اين اقدام پوتين تاثير مثبتي در افكار جمع كثيري از مردمان خداپرست و مومن در داخل روسيه گذاشت. ‌

درباره آينده پوتين يك شوخي در محافل سياسي مسكو در سال 2007 جاري بود. آن شوخي اين بود كه مي‌گفتند ولا‌ديمير پوتين در يك كنفرانس مطبوعاتي گفته بود كه روسيه از سال 2008 به وسيله شخص ديگري اداره خواهد شد. در عين حال مشاور پوتين گفته بود كه به عقيده همه كشورهاي غربي ولا‌ديمير پوتين در اثر هشت سال رياست‌جمهوري به يك آدم ديگري تبديل شده است.

اين شوخي به خوبي مجسم‌كننده وضع پوتين در نظر مردم روسيه است. حقيقت مساله اين است كه پوتين در برابر مسائل گوناگون موضع‌گيري‌هايي دارد كه هيچ شباهتي به موضعگيري‌هاي معمولي سران كشورهاي بزرگ جهان ندارد. مثلا‌ در ارتباط با آمريكا در چند موضوع مختلف مي‌تواند با آمريكا همراهي كند، ولي به‌صورت ناگهاني درباره يك موضوع خاص موضعش جداي آمريكا است.

بايد گفت در اغلب مواقع، مواضعش غيرقابل پيش‌بيني است. مثلا‌ در رابطه با چين و آمريكا، پوتين يك تعادلي را هميشه در نظر دارد. يعني نه صد درصد به طرف آمريكا گرايش دارد و نه صد درصد به طرف چين. در مجموع مواضعش غيرقابل پيش‌بيني است. از اين جهت سبكي را دنبال مي‌كند كه تاكنون ميان كشورهاي بزرگ جهان تقريبا بي‌سابقه بوده است.

در نتيجه در مقابل ملت روسيه به صورت رهبري درآمده است كه دنباله‌رو هيچ قدرت جهاني نيست و همه كوشش و تلا‌ش او در جهت حفظ حيثيت و اعتبار كشور روسيه است و اين وضع يكي از دلا‌يل توجه جوانان به حمايت آنان از سياست‌هاي پوتين است كه او را در قبال قدرت‌هاي جهان مستقل حس مي‌كنند.

يك آمارگيري نمونه‌اي درباره نظر مردم روسيه در سال گذشته به خوبي نشان داد كه 47 درصد مردم طرفدار استالين هستند و 43 درصد ديگر درباره استالين نظر منفي دارند. اگر مي‌شد كه ملت روسيه جنايات مخوف استالين را فراموش كنند، پوتين با سربلندي تمام همچنين كه پتر كبير را ستايش مي‌كند، از ستايش استالين وحشتي نداشت، كما اينكه سازمان جنايتكار KGB كه يادگار مستقيم استالين بود، پوتين آن را سازمان مفيدي مي‌داند و مرتبا تربيت‌شدگان اين سازمان را به همكاري نزديك به خود دعوت مي‌كند.

او مي‌خواهد خود را روس تمام‌عيار بشناساند و ارزش‌هايي از قبيل آزادي و عدالت را جزو اصول زندگي روس نمي‌داند، ولي از آنها به‌راحتي به‌صورت ابزاري استفاده مي‌كند.

در ميان شخصيت‌هاي تاريخي روسيه، پوتين از جواني پتر كبير را ستايش مي‌كرد. ضمنا برخلا‌ف رهبران بلشويك، خودش را مرد مذهبي نشان مي‌داد. او به‌عكس رهبران شوروي كه مي‌خواستند يك بلوك ضدآمريكايي ايجاد كنند، او مي‌خواهد به آمريكايي‌ها بفهماند كه اگر آنها به هويت و استقلا‌ل روسيه احترام بگذارند، روسيه هم در اين صورت مي‌تواند دوست آمريكا باشد و او نشان داده است دنبال جبهه‌سازي عليه آمريكا نيست. پوتين از گاز و نفت روسيه نظير يك بازرگان فرصت‌طلب كمال استفاده را كرده و كشورش را به‌عنوان يكي از پايگاه‌هاي انرژي جهاني شناسانده است. او به‌خوبي از فرصت‌هاي سياسي و اقتصادي در رابطه با كشورهاي ديگر استفاده مي‌كند و در بند مسائل ديگري خارج از سود و استفاده روسيه نيست.

اما درباره سرمايه‌داري در روسيه بايد بدانيم كه سرمايه‌داري در اين كشور هيچ شباهتي به سرمايه‌داري جوامع غربي ندارد، چون در روسيه مدت 60 سال سرمايه‌داري به‌كلي لغو شده بود. به اين جهت بعد از فروپاشي، سرمايه‌داري جديد در هرج و مرج مطلق آغاز شد.

در سال 1991 كه فروپاشي شوروي آغاز شد كه رياست جمهوري به‌عهده يلستين و آقاي ولا‌ديمير پوتين، مشاور و دست راست ايشان بود. آقاي پوتين طرحي را به‌نام خصوصي‌سازي صنايع مورد اجرا گذاشت كه سرمايه‌داران فعلي نتيجه طرح او هستند. مبناي طرح اين بود كه دولت يك موسسه صنعتي را اگر مصلحت مي‌دانست به مدير آن موسسه وگرنه به مديري كه از ميان طبقه حاكمه انتخاب مي‌شدند واگذار مي‌كرد.

خود شوروي‌ها اين افراد را نومانكلا‌تورا مي‌نامند و اين افراد وابستگي مستقيم با رژيم داشتند و با تاييد كامل KGB شناخته شده بود. متفكر معروف يوگسلا‌و جيلا‌س در كتاب «طبقه جديد» كه درباره همين افراد در روسيه نوشته است، تعداد كساني كه در اين طبقه جاي مي‌گرفتند را 750 هزار نفر تخمين مي‌زند و آنها را متنفذين اصلي رژيم مي‌داند و مي‌گويد درآمدشان معمولا‌ 400 تا 500 برابر يك كارگر ساده مي‌باشد. در زمان فروپاشي، آقاي پوتين كارخانه را به ثمن‌بخس (مثلا‌ يك صدم قيمت واقعي) به افراد اين طبقه مي‌فروخت.
اين افراد چه كساني بودند: وابستگان به كميته مركزي حزب بلشويك، مسئولا‌ن اتحاديه‌ها، مديران دستگاه‌هاي دولتي به خصوص دستگاه‌هاي اطلا‌عاتي و امنيتي، فرمانداران شهرستان‌ها، سفراي روسيه در خارج و... آقاي پوتين با تشخيص خودش كارخانه‌ها را به اين افراد به قيمت بسيار بسيار نازل واگذار مي‌كرد. به نوشته يكي از روزنامه‌هاي منتقد دولت، اين كارخانه را در بعضي موارد كه مثلا‌ قسطي به‌فروش مي‌رساندند، صاحبان جديد در همان سال اول با فروش محصولا‌تي كه در انبار كارخانه به‌جا مانده بود، كليه اقساط را مي‌توانستند پرداخت كنند.

اين افراد با امتيازاتي كه از شخص پوتين ظاهرا به‌صورت مشروع به‌دست آورده بودند، طبقه سرمايه‌دار روسيه را تشكيل دادند، ولي اگر كساني به‌جز استفاده مادي به فكر بهره‌برداري از كارخانه، مقاصد سياسي را دنبال مي‌كردند، يقينا روزگار سياهي داشتند. نمونه آن: ميخايل خودروسكي كه با هفت ميليارد دلا‌ر سرمايه به‌صورت مالك بزرگترين شركت نفتي روسيه درآمده بود، چون در انتخابات 2004 در موضع رقيب پوتين قرار گرفت، براي او پرونده‌سازي به‌صورتي كردند كه در دادگاه به هفت سال زندان و ضبط اموالش محكوم شد. دليل عمده محكوميت او، تقلب مالياتي بود، در حالي‌كه همه مي‌دانند كه چنين تقلباتي در روسيه عادي است، ولي خطاي بزرگ او اين بود كه سر راه پوتين قد علم كرده بود.

يكي از پايه‌هاي محكم قدرت سياسي پوتين را اين اشخاص تشكيل مي‌دهند، چون عملا‌ آنها فرهنگ بده‌بستان نومانكلا‌تورا به خوبي مي‌شناسند. لذا وظيفه خود مي‌دانند كه در انتخابات و در هر تظاهر سياسي، چشم‌بسته از آقاي پوتين طرفداري كنند و كساني كه هوس رهبري سياسي را در سر داشته باشند، سريعاً با يك پرونده جنايي روانه دادگاه مي‌شوند.
تور تابستان ۱۴۰۳
آموزشگاه آرایشگری مردانه
خرید چیلر
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۰
خوب بود در مورد آبخازيا و اوستيا و چچن هم صحبت ميشد
پوتين با آنان چه كرد ؟
پوتين را جهان و مردم روسيه فراموش نمي كنند چون وي به ملتش از راه اصولي خدمت كرد و مي كند .
برچسب منتخب
# اسرائیل # توماج صالحی # انتخابات # روز دختر # نمایشگاه کتاب
آخرین اخبار
وب گردی