این روزها مسئولان یکی در میان از لزوم «افزایش نشاط اجتماعی» می گویند. از رییس جمهور تا کارشناسان حوزه اجتماعی تا مردمی که چهره های خمودهشان در معابر عمومی به اندازه کافی گویای سرخوش نبودنشان است.
حسن روحانی در ماههای اخیر از لزوم افزایش نشاط اجتماعی در کشور سخن گفته است. از سوی دیگر نتایج یک پژوهش بین المللی از سوی موسسه گالوپ نشان میدهد که ایران از نظر شاخص «شادی» در وضعیت نامطلوبی قرار دارد. هرچند که در این میان منتقدانی هم بودهاند که درباره چگونگی محاسبه این شاخص با توجه به خرده فرهنگهای حاکم بر جامعه ایران، پرسشهایی مطرح کردهاند و این نتایج را چندان قابل اتکا ندانستهاند. اما نتایج پژوهشهای داخلی هم وضعیت بهتری را ترسیم نمیکند.
برای نمونه در سال ۹۴ طی یک پژوهش ۲۷۰ هزار و ۸۸۳ ایرانی با میانگین سنی ۱۸ تا ۶۵ سال در کشور از نظر شاخص شادکامی مورد مطالعه قرار گرفتند. نتایج حاصل از این پیمایش نشان داد که 39.3 درصد مردم از شادکامی سطح متوسطی برخوردارند. 35.4 درصد نیز شادکامی خود را کم توصیف کرده و در این میان، تنها ۳ درصد خود را در سطح «بسیار زیاد» شادکام میدانند.
شاید باز هم نتوان به طور قطعی این یافته ها را مورد استناد قرار داد اما دست کم میتوان با اشاره به آنها از نگرش بخش زیادی از جامعه مطلع شد. تهران یکی از شهرهایی است که با مساله کمبود نشاط اجتماعی روبهرو است. این را الهام فخاری، روانشناس و نایب رییس کمیسیون فرهنگی و اجتماعی شورای شهر تهران هم تایید میکند.
فخاری بالا بودن آمار نزاع و اختلالاتی مثل افسردگی در میان شهروندان پایتخت را از جمله نشانه های این وضعیت نامیمون میداند. همین مشکلات هم موجب شده تا شورای شهر تهران دو سرفصل را در بودجه سال ۹۷ پایتخت تصویب کند. یکی سرفصلی با موضوع افزایش نشاط اجتماعی و دیگری سرفصل برنامه جامع سلامت روان. به نظر میرسد شورای پنجم خودش را آماده کرده تا گامی بزرگ در این راه بردارد.
اما عنوان «نشاط اجتماعی» آنقدر کلی و قابل تفسیر است که در ابتدا باید از آن ابهام زدایی شود چرا که ممکن است زیرعنوان افزایش نشاط اجتماعی بودجه مصوب شورای شهر با اجرای برنامههایی سطحی در مسیری غیرعلمی و فانتزی هدر رود. یک سال قبل فربد فدایی، روانپزشک، در میزگردی در خبرگزاری ایرنا این هشدار را داده بود که: «با راه انداختن کاروان شادی، نشاط اجتماعی به وجود نمیآید؛ شهرداری تصور نکند با چراغانی درختها نشاط را در میان افراد فقیر افزایش میدهد بلکه برای نشاط اجتماعی باید اقدامات زیربنایی و ساختاری انجام شود.»
با الهام فخاری، عضو شورای شهر تهران درباره همین موضوع به گفتوگو نشسته ایم.
چه شد که شورای شهر به این نتیجه رسید باید برای افزایش نشاط اجتماعی برنامه ریزی کند. آیا نتایج پژوهش های علمی را خواندید یا مبتنی بر همان بحثی است که مدتی در کشور مطرح شده؟
گزارشهای پژوهشی را که در کمیسیون فرهنگی و اجتماعی بررسی می کنیم. از طرفی هم به جز من که دانشجوی جمع حساب میشوم، اعضای کمیسیون از چهره هایی هستند که در عالی ترین سطوح تجربه های قابل تاملی در حوزه فرهنگی و اجتماعی دارند. درباره پایین بودن شاخص نشاط اجتماعی یکسری سنجشها را هم موسسات بین المللی انجام دادهاند که براساس نتایج این تحقیقات مردم تهران جزو خشمگین ترینها و غمگینترینها در سطح شهرهای جهان معرفی شده اند.
البته در بررسی های موسسات بین المللی دسترسی های این موسسات به جامعه ایرانی محل سوال است که اطلاعات آنها بر چه اساس جمع آوری شده اند و بعد هم اینکه مثلا شادکامی یا خرسندی بر اساس چه الگویی سنجیده میشود. اما به هر حال نمی توان انکار کرد که جامعه ما با مشکلات جدی در این زمینه روبه روست.
پژوهشهای انجام شده در داخل کشور را هم مطالعه کردهاید؟
براساس دادههای موسسات داخلی افزایش آسیبهای اجتماعی میتواند یکی از نشانههای نبود شادکامی و متغیرهای مثبت تلقی شود. در واقع افزایش آسیبهای اجتماعی میتواند یکی از نشانه های خودویرانگری و آسیب به ساختار اجتماعی باشد. بر اساس یافته های مطالعات ملی که شورای اجتماعی انجام داده در حوزه آسیبهای اجتماعی و فقدان مهارتهای زندگی ما دچار خلأ هستیم.
برای نمونه آمار نزاع در شهری مثل تهران بسیار بالاست. همچنین گزارشهای وزارت بهداشت نشان میدهد که اختلالات روانی در تهران مسالهای جدی به شمار میرود. داده هایی داریم که میگوید دست کم ۳۰ درصد شهروندان تهرانی دارای یکی از اختلالات روانشناختی هستند. البته این آمار به این معنی نیست سایر افرادی که در میان این ۳۰ درصد قرار ندارند لزوما از رفاه و بهزیستی برخوردارند. ممکن است مشکلات آنها در سطح اختلال نباشد.
تحلیل شما از نتایج این پژوهشها چیست؟
این آمارها نشان میدهد ما با وضعیت سازنده و مثبتی روبهرو نیستیم. البته به این معنی هم نیست که وضعیتمان فاجعه بار است. در حوزه فرهنگی و روانشناختی ما سابقه پژوهشی زیادی نداریم. این پژوهشها اخيرا دارد انجام میشود و لازم است مهارتهای خودمان را در بازخوانی آمارها بیشتر کنیم.
اگر این آمارها را به عنوان نشانه های مسائل اجتماعی بپذیریم. به نظر می رسد با وجود همه شعارها و تدوین برنامه های مکتوب، از سیاسیتی یکدست و منسجم برای چاره اندیشی درباره مسائل اجتماعی بی بهره بودهایم؟
هم در دوره گذشته و هم در حال حاضر با مشکل نبود قانون مدیریت یکپارچه شهری روبهرو بوده و هستیم. وقتی ما مدل یکپارچه نداریم، برای همین وقتی گفته میشود جامعه شاد نیست ممکن است هر دستگاهی با درک و تفسیر خودش برنامهای را اجرا کند. در شهری مانند تهران دستگاههای مختلف هزینه میکنند اما می بینیم که نتایج مورد انتظار به دست نمیآید.
شما با استناد به یافته های تحقیقات موسسات بین المللی و همین طور یافته های موسسات داخلی می گویید تهران جزو غمگین ترین شهرهای جهان است. خب برای این شهر غمگین چه سیاستی را باید در پیش گرفت تا رفته رفته نشاط اجتماعی خودش را براساس شاخص های قابل اندازه گیری به دست بیاورد؟
مساله اصلی ما بازمیگردد به سبک زندگی و الگوی فرهنگی و اجتماعی که در دوره کودکی افراد شکل میگیرد. سردرگمی در زمینه سبک زندگی آثارش را در همه زمینههای فردی و اجتماعی افراد نشان میدهد. فرا نگرفتن مهارتهای زندگی یک واقعیت جدی است. تازه چند سال است که آموزش مهارتهای زندگی در مدارس غیردولتی و اخيرا برخی مدارس دولتی ارایه میشود.
بر اساس اصول علمی هر چند رفاه اقتصادی در افزایش رضایت نسبی افراد موثر است اما شاخص خرسندی از زندگی و نشاط فردی لزوما به رفاه مالی مربوط نیست. چه بسا در جامعهای خانوادههایی از قدرت مالی بالایی برخوردار نباشند اما احساس رضایت درونی داشته باشند. اگر در جامعه کودکان و نوجوانان تفکر سیستمی، مهارتهای شناختی، مهارت زندگی و... را بیاموزند و بزرگسالان این مهارت ها را پرورش دهند، میتوان امیدوار بود که افراد جامعه بهتر از گذشته استعدادهایشان را بشناسند و احساس رضایت درونی بهتری هم نسبت به زندگی پیدا کنند.
پس به طور خلاصه شیوههای «جامعه پذیر» شدن افراد در بروز یا کاهش این مشکلات نقش موثری دارد. جامعه با چالش های بیرونی و درونی روبه رو است اما چه بسا مردمی که مهارتهای زندگی را بهتر آموخته اند بهتر از پس چالشهای شان بربیایند. آسیبها در همه نقاط شهر وجود دارد و فقیر و غنی هم ندارد.
هرگاه حرف از آموزش مهارتهای زندگی و امثالهم زده میشود، برنامه های تشریفاتی و آموزشی با اثربخشی بسیار پایین را به خاطر میآوریم که بی نتیجه یا کم نتیجه بودهاند. وقتی فردی مثل شما با این نگاه عضو شورای شهر است انتظار میرود در مرحله سیاستگذاری و اجرا هم رویکردها به سوی برنامه های واقع بینانه و اثربخش تغییر کند؟
بله. وقتی از آموزش مهارتهای زندگی حرف میزنیم بلافاصله عده ای می گویند خب برویم کارگاه برگزار کنیم. روشهای ما کلیشهای است. کارگاهها این طوری است که مدرس مینشیند روی صندلی و حرف می زند. خب معلوم است که اثربخش نیست. در صورتی که باید برای ارایه این آموزش ها جزییات فراوانی را رعایت کنیم. مدلها و ابزارهای مختلفی برای این کار وجود دارد. قبل از هر چیز مدرسان این دوره ها باید خودشان به سطح مناسبی از مهارت رسیده باشند.
خب حالا شورای پنجم برای عبور از این کلیشه ها برنامه ای دارد؟ اصلا معاونت فرهنگی اجتماعی شهرداری با شما چقدر هماهنگ است تا برنامه ای منسجم اجراشود؟
کار دشواری است. معاونت فرهنگی و اجتماعی با تاخیر کارش را شروع کرد و از بخشی از کارها عقب است اما همراهی مناسبی با ما داشته اند. یکی از راههای سنجش اثربخشی این برنامه ها «هزینه فایده» کردن طرحهاست. سنجش هزینه فایده در کارهای تجاری ملموستر است اما در فرهنگی اجتماعی هزینه فایده کردن طرح ها کار سادهای نیست.
از طرف دیگر در گذشته گرایش به این سمت بوده که بعد از اتفاق روی مسائل تمرکز شود. یعنی مثلا گفته شده شهر نشاط کافی را ندارد، پس تصمیم گرفته میشده که مثلا دیوارها رنگ شوند یا جشن برگزار شود. اینها لزوما به نشاط اجتماعی منجر نمیشود. ممکن است نیاز منطقه ۱۹ با نیاز منطقه ۱ متفاوت باشد. برای یکی جشن موثر باشد و برای دیگری نه. ما ابتدا در پی این هستیم که نکات مثبت طرحهای سالهای گذشته را ببینیم و بخش سودمند شان را باید تقویت کنیم، در گام بعد قصد داریم الگوی مناسبی را با توجه به تجربه های مثبت و نقاط ضعف گذشته طراحی کنیم.
گام اول این تغییر رویکرد چه بوده است؟
تغییرات در شهر، چند مسیر مهم دارد. یکی از این بزنگاهها بودجه ریزی است که جهت گیری کلی سیاستها را نشان میدهد. دومین گام اقدامهای سازگار با برنامه کلی و سازگار با سندهای پشتیبان است. مرحله سوم هم نظارت بر کیفیت برنامههاست. در صحن شورای شهر در بحث تصویب بودجه گام اول خوب برداشته شد. هم سرفصل نشاط اجتماعی تصویب شد و هم تعادل و تنظیمی در بودجه های مناسبتی بين جشن و سوگ برقرار شد.
از طرف دیگر سرفصل بهبود سلامت اجتماعی و بهداشت روان برای اولین بار در بودجه شهرداری تهران تصویب شد. برای این سرفصل کد پروژه هایی مثل طرح جامع سلامت روان و بهبود سبک زندگی طراحی شده که امیدواریم نتیجه بخش باشد. باید از همکاران شهرداری هم تشکر کنم که نظر موافقشان با این تغییرات را اعلام کردند. از طرف دیگر موضوع بهسازی معابر با توجه به الگوی شهر دوستدار کودک هم مورد توجه قرار گرفت. همچنین به پیشنهاد آقای دکتر فراهانی بهسازی معابر متناسب با نیازهای سالمندان هم در شورا مورد استقبال قرار گرفت.
اینها نشانههای مثبتی است که در راستای بهبود رضایت مردم حرکت کنیم. البته این اتفاقات به صورت معجزه آسا و ناگهانی رخ نمیدهد اما همه با هم باید برایشان در قالب یک فرآیند حرکت کنیم. شورا قصد دارد با استفاده از توان سازمانهای مردم نهاد به مدیریت شهری کمک کند تا بتواند طرح های متناسب با رویکرد انسان محور و مشارکتجو را تدارک ببینند و اجرا کنند. از آنجا که حجم کار شهرداری زیاد و پیچیده است شورا می تواند با همکاری سازمانهای مردم نهاد این کار را تسهیل کند.
یکی از انتقادهای سالهای اخیر به شیوه طراحی و اجرای مبلمان شهری و اثرش بر نشاط اجتماعی مربوط است. آیا در این زمینه بررسیای انجام شده؟ سازمان زیباسازی چقدر در این باره حساسیت نشان داده است؟
تغییرات به مرور دارد اتفاق میافتد. مدل کار سازمان زیباسازی در شهر تغییر کرده و خودش را دارد نشان میدهد. آنها سعی میکنند از الگوهای مشارکت مردمی بیشتر استفاده کنند. وقتی مردم احساس کنند در تغییرات شهر نقش دارند و در سر و شکل دادن به محلههای شان تاثیرگذارند، با تحمل و حوصله بیشتری میتوانیم تغییرات را دنبال کنیم.
منبع: روزنامه اعتماد