بازدید 24422
۴
ناگفته های جالب فرزند شهید آوینی درباره پدر؛

هراس از ماهواره و ویدیو و محدود کردن دسترسی برای آوینی مسأله بود

آن روزها «ترمیناتور 2» تازه آمده بود و من و خواهرم دوست داشتیم آن را ببینیم. خب، ممانعتی نبود و ما شاید 300 بار این فیلم را دیدیم و بابا هیچ مشکلی نداشت و گاهی هم اگر بود با ما می دید. به نظرم همین خاطره نشان می دهد که او چقدر تغییر کرده بود. هر حال «ترمیناتور 2» یک فیلم غربی بود... هراس و ترسیدن از روی ضعف برای او مسئله بود. یعنی این که تو خودت را ببندی و بترسی که ویدیو، ماهواره، اینترنت همه هستی ات را می گیرد. به نظرش حقیرانه می آمد.
کد خبر: ۶۷۹۰۶۲
تاریخ انتشار: ۰۲ فروردين ۱۳۹۶ - ۲۱:۴۹ 22 March 2017
هراس از ماهواره و ویدیو و محدود کردن دسترسی به آوینی مسئله بود
محمدسجاد آوینی، فرزند شهید مرتضی آوینی به تازگی در جریان ساخت یک مستند درباره آوینی درباره روحیات پدرش سخن گفته و از زاویه ای متفاوت به شخصیت این مستندساز و نویسنده الگو نگاه کرده است؛ زاویه ای که نشان می دهد، می توان به آوینی از زوایای غیررسمی نگریست و با چهره ای تا حدودی متفاوت مواجه شد.
 
به گزارش «تابناک»؛ فیلم مستند «انحصار ورثه» به کارگردانی محمدعلی شعبانی، فرزند مرتضی شعبانی یکی از فیلمبرداران شهید مرتضی آوینی، روایتی متفاوت از زندگی و آثار شهید آوینی است که امسال به شدت مورد توجه تماشاگران و منتقدان قرار گرفت. علت این توجه، قرائت تازه ای بود که از آوینی در این مستند ارائه شده بود و گروهی که درباره این مستندسازان برجسته دفاع مقدس لب نگشوده بودند، سخن گفتند و حرف های متفاوتی نیز زدند.
 
در این مستند، محمدسجاد آوینی، فرزند این شهید برای اولین بار جلوی دوربین آمده و درباره پدرش سخن گفته است. محمدسجاد در این چند دهه آنچنان کم صحبت بوده و از استفاده از نام پدر برای بهره برداری شخصی پرهیز کرده که بسیاری از علاقه مندان شهید آوینی حتی خبر ندارند که شهید آوینی به جز کوثر آوینی، فرزند دیگری نیز داشته است. شناخت کوثر آوینی نیز عمدتاً از طریق فعالیت در کنار همسرش حسین معززی نیا در عرصه مطبوعات سینمایی بوده و مجموعاً خانواده آوینی ترجیحشان سخن نگفتن درباره این حادثه بوده است.
 
اکنون قرار است، متن کامل گفت و گو با چهره های حاضر در مستند «انحصار ورثه» در قالب کتابی با همین نام منتشر شود که به عنوان مقدمه این اتفاق، بخش هایی از این گفت و گوها در مهرنامه در قالب گفت و گویی منتشر شده است. محمدسجاد آوینی در بخشی از گفت و گویش که اکنون منتشر شده، نکات جالبی درباره پدرش و روحیاتش می گوید که تا حدودی با تصویر رسمی ترسیم شده از آوینی فاصله دارد. مهم ترین بخش های این گفت و گو را در «تابناک» می خوانید.
 
هراس از ماهواره و ویدیو و محدود کردن دسترسی برای آوینی مسأله بود 
 
- آن اواخر که من هم در سنی بودم که خاطره ای داشته باشم، حس می کردم که فرق کرده است. الان که فکر می کنم می بینم که نگاهش وسعت پیدا کرده بود. وسعت دیدی که پیدا کرده بود، نرم خو شدنش نسبت به گذشته و کم شدن خط کشی های سفت و سختی که بین آدم ها داشت، به خاطر تغییر زاویه دید نبود. بیشتر به خاطر محبت و مهر وسیع تری بود که نسبت به همه پیدا کرده بود. هیچ کسی هم نمی تواند آن را انکار کند.
 
- من یاد می آید در آن سال ها که ویدیو آمده بود، ما هم یکی داشتیم ولی این که اساساً ما بچه های کوچک بنشینیم و فیلم، حتی کارتون ببینیم خیلی خوشایند نبود. ولی آن اواخر یعنی زمان نزدیک به شهادت، این اصل کمی تغییر کرده بود. یادم می آید آن روزها «ترمیناتور 2» تازه آمده بود و من و خواهرم دوست داشتیم آن را ببینیم. خب، ممانعتی نبود و ما شاید 300 بار این فیلم را دیدیم و بابا هیچ مشکلی نداشت و گاهی هم اگر بود با ما می دید. به نظرم همین خاطره نشان می دهد که او چقدر تغییر کرده بود. هر حال «ترمیناتور 2» یک فیلم غربی بود.
 
- (آن زمان ویدیو ممنوع بود؟) نه، سال 71 بود و ویدیو آزاد شده بود اما خود او هم در یادداشت هایش این نکته را نوشته که هیچ ترسی از ویدیو نداشته؛ نه فقط ویدیو که حتی نگران ماهواره هم نبود. نه به این معنی که خوشحال بود. نه، مشکلی فرهنگی با این موضوع داشت. منتها هراس و ترسیدن از روی ضعف برای او مسئله بود. یعنی این که تو خودت را ببندی و بترسی که ویدیو، ماهواره، اینترنت همه هستی ات را می گیرد. به نظرش حقیرانه می آمد. فکر می کرد اگر تو به یک حقیقتی دست یافتی و به قول معروف یار با ماست چرا باید این قدر بترسی و نگران باشی.
 
- آن زمان که روایت فتح پخش می شد، تیتراژی نداشت که کسی بفهمد مرتضی آوینی نقشی در آن دارد یا نه. بنابراین آن دوران خودم این حس را نداشتم که پدرم آدم مشهوری است. به نظر می رسید مثل پدر همه آدم ها، بابای من هم شغلی دارد و هر روز می رود و می آید و گاهی هم دیر می آید. بعد از شهادت هم همین طور بود. یادم هست که دوست نداشتم همه بفهمند که پدرم شهید شده و برایم دلسوزی کنند. حتی به این فکر می کردم که حجله دم در خانه را زود برداریم. راستش دوست داشتم به یک چشم دیگر به من نگاه کنند. این داغ خیلی شخصی و خصوصی بود. در این حال و هوا بودیم که در اخبار تلویزیون گفت: «شهید مرتضی آوینی...» من واقعاً جا خوردم، چون تا آن زمان نمی دانستم بابام کسی است که قرار است در اخبار اعلام شود.
 
- بعد از این اتفاق بود که یک دفعه همه مدرسه و ناظم و مدیر به خانه مان آمدند و اصلاً آن تصور قبلی دیگر از بین رفت. می دانید، یک بخشی چنین اتفاقی داغ دیدن توست، اینکه عزیزی را از دست می دهی. بخش دیگرش این است که تو از زیست طبیعی خودت دور می شوی و یک دفعه در مرکز توجه جاهایی قرار می گیری که هیچ تصوری از آن نداری. فرض کن خبر شهادت پدرت را تلویزیون اعلام کند. اتفاق خیلی عجیبی است... . نه ما و نه خانواده و نه هیچ کس دیگر فکر نمی کرد که خبر شهادت این همه انعکاس داشته باشد. گفتم که، مشهورترین کارهای پدرم «روایت فتح» بود که به خواست خود سازنده هایش تیتراژ نداشت، بنابراین کسی نمی دانست که چه کسی آن‌ها را می‌سازد.
 
- (اینکه مردم این قدر آقای آوینی را دوست دارند، برایت خوشایند است؟) خیلی، به نظرم آن چیزی که هنرمند بودن و آدم بودن یک نفر را تضمین می کند، همین علاقه ای است که مردم نسبت به تو پیدا می کنند. این که برنامه ای که ساخته‌ای در قلوب مردم می ماند و به آن اشاره می کنند و یادشان هست که چطور بود، خیلی خوشایند است.
سلام پرواز
خیرات نان
بلیط اتوبوس
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۸
انتشار یافته: ۴
خوب شد عمر ما دهه شصتی، پنجاهی ها تلف شد،حالا همه یاد ناگفته های روشنفکرانه افتادن!!
چی شد اینا که فکر کردن بهشون هم جرم بود،فرشته ها از خونمون میرفتن،خدا قهر میکرد،باشیطان هم پیاله میشدیم....
چی شد... حالا ناگفته ها زیاد شده
میدونم نمیتونی چاپش کنی،،، برای دل خودم نوشتم فقط
ماهواره همانند اینترنت باید کنترل شده آزادشوداماخانواده ها وگروههای اجتماعیورسانه ها فرهنگ استعمال صحیح وکنترل اجتماعی رابه جوانان آموزش دهند
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۵:۰۱ - ۱۳۹۶/۰۱/۰۷
" فرهنگ استعمال"
نه عزیزم فرهنگ استفاده...
ما نه تو ایران ویدئو و نه ماهواره داشتیم و فقط روز ۱۱ سپتامبر یه ماهواره خریدم و یک هفته بعد جمش کردم !!
الان هم تو کانادا نه ماهواره و نه تلوزیون کابلی و .... نداریم و تلوزیون ما هم روزی حداکثر نیم ساعت اونم برای اخباری که همش بیخوده !!
ضمنا وقتمون رو صرف چیزهایی میکنیم ( معمولا با اینترنت ) که نیاز داریم نه اینکه بشینیم ببینیم تلوزیون چی قراره به خورد ما بده که اکثرش هم تبلیغاته !!
اگه آدمها ارزش وقتشون رو بدونن پای این چیزها نمیشینن .
برچسب منتخب
# غزه # ماه رمضان # عید نوروز # کاظم صدیقی # دعای روز هشتم رمضان # دعای سال تحویل
وب گردی