وقتی قرار باشد محبتی کنید که هیچ درباره اش نمیدانید و فکر نمیکنید، به تنها نتیجه ای که خواهید رسید، اتلاف انرژی و توان است و بس؛ چیزی شبیه مثل «گاو نه من شیرده!»
به گزارش «تابناک»، از جمله رهاوردهایی که افزایش درآمدهای نفتی در چند سال گذشته برای کشورمان داشت، افزایش سطح خدماتی بود که دولت به مناطق محروم ارائه کرده است اما گاه این خدمات آنقدر بی حساب و کتاب ارائه شده که مواجهه با نتیجه شان، چیزی جز رنج نیست.
برای مثال بد نیست سری به سیستان و بلوچستان بزنیم و در باهوکلات به تماشای منازلی بنشینیم که احتمالا برای ساختشان هزینه های هنگفتی صورت گرفته اما اینقدر بی حساب و کتاب ساخته و پرداخته شدهاند که به هیچ دردی نخورده اند و نخواهند خورد.
به این منظور، با دوربین برنامه مستند «ایرانگرد» سری میزنیم به یکی از روستاهای منطقه باهوکلات در استان جنوب شرقی کشورمان تا با منازلی مواجه شویم که حتی برای یک روز، کسی در آنها ساکن نشده چراکه اصولا به درد سکونت نمیخوردهاند!
اگر به بریده تصاویر این برنامه خوب تلویزیونی دقیق شویم، درخواهیم یافت که دولت مردان به رغم پرداخت هزینه های سنگین ساخت و ساز در آن منطقه، حتی به اندازه یک طرح کوچک مطالعاتی به خود زحمت ندادهاند که نیازهای مردمان آن خطه را شناسایی کرده و به تناسب آن نیازها و فرهنگی مردم منطقه برای خدمت رسانی به ایشان دست به کار شوند.
البته اگر مبنا را بر بی اطلاعی مطلق مسئولان هم که بگذاریم، باز عجیب است که ببینیم در سرزمینی که جمعیت خانوارها در آن زیاد است، دو اتاق کوچک برای سکونت اهالی ساخته شود که همگی مشرف به اتاق های خانه های دیگر هستند و در مجاورتشان سرویس های بهداشتی و حمام طراحی و ساخته نشده چراکه اصولا چنین طراحی عجیبی برای هیچ نقطه از کشورمان به درد بخور به نظر نمیرسد!
تکان دهنده تر از این اشکالات آنجاست که میبینیم برای طراحان، سازندگان و در طول ایشان، تقبل کنندگان هزینه های ساخت و ساز و دستور دهندگان این امر، ضرورت آب رسانی، برق رسانی و ارائه دیگر امکانات به منازل نوساز هیچ اهمیتی نداشته و ظاهرا تنها تلاششان را بر این نکته متمرکز کرده بودند که چهاردیواری هایی ساخته و تحویل دهند و احتمالا در کلنگ زنی و افتتاحشان، عکس یادگاری بیاندازند و در آمار و ارقام، این پروژه ها را در زمره کارهای به انجام رسیده خود معرفی کنند!
بر این اساس اصلا جای تعجب ندارد که بشنویم این سازه های ناقص الخلقه در طول پنج سالی که از عمرشان میگذرد، هیچ ساکنی نیافته و کاملا بایکوت شده اند و روستانشینان، سکونت در کپرهایشان را به کوچ به این منازل(!) ترجیح دادهاند، چراکه دست کم در کپرهایشان به گونه ای زندگی میکنند که همسایه مشاع ندارند، فضای زندگی برایشان وسیع تر است و... .
اینجاست که از اتلاف این همه هزینه رنج خواهیم کشید و زمانی رنجمان فزونی خواهد یافت که میبینیم محل احداث این منازل عجیب و غریب، استانی است که همگی بر محروم بودن آن تاکید داریم و امیدواریم که روند محرومیت زدایی از آنها شدت و سرعت گیرد ولی در عمل میبینیم که اندکی سرمایه هایی که به آنجا اختصاص مییابند نیز به این شکل حیف و میل میشوند.
گویی برخی قصد داشته اند که محرومیت را نیز دستوری مرتفع کنند و تا دیدهاند که مردم آن دیار در کپر ساکن هستند و رنج و مشقت های زندگی برایشان زیاد است، دستور دادهاند که برایشان خانه ساخته شود و سازندگان هم در اطاعت امر، اینچنین شهرک مسکونی بهت آوری را پدید آورده اند!
البته اینها حدسیات ما در این باره است که میتواند چندان صحیح هم نباشد ولی مگر میشود برای ساخت و ساز در یک منطقه اقدام کرد و نظر مردم و شورای محل را نخواست؟ مگر میشود مسئولان استانی و منطقه ای از نیازهای بومیان آگاه نباشند؟ مگر میشود ناظرین ساخت و مجریان پروژه به نتیجه نهایی کار هیچ اهمیتی قائل نشوند و...؟ اگر میشود، پس این چهاردیواری ها میبایست بی ایراد و قابل استفاده باشند و اگر نمیشود، میبایست به سوالات طرح شده بازگشت تا اشکال را یافت و کاری کرد که این سمبل های شکست محرومیت زدایی با دستور! به موزهای برای عبرت گیری مدیران حال و آینده تبدیل شود!