بازدید 5201

فروريزي ديوارهاي اروپاي واحد

بحران اقتصادي به مثابه توفاني ظاهرا ناگهاني، بسياري از کاشته هاي سران اروپاي واحد را درو کرد. البته بانيان وقوع اين بحران، سران يورو بودند.
کد خبر: ۴۷۱۶۶۲
تاریخ انتشار: ۱۲ بهمن ۱۳۹۳ - ۰۹:۲۱ 01 February 2015
حنيف غفاري در سرمقاله رسالت نوشت:

36 سال قبل در چنين روزي امام خميني(ره) پاريس را به مقصد تهران ترک کرد. آن روز دو قطبي عجيب و پيچيده اي بر نظام بين الملل حاکم بود. اروپا با آنکه جاده همگرايي را پس از جنگ جهاني دوم به سرعت مي پيمود، اما عملا در ميدان جنگ سرد ميان دو قطب رقيب گرفتار شده بود. امام (ره) در اواخر عمر خود صداي شکسته شدن استخوانهاي کمونيسم را مي شنيد.

در مدت کوتاهي امپراتوري سوسياليست فروپاشيد و ديوار برلين برداشته شد. اروپايي که در جنگ جهاني اول و دوم جرقه نابودي ميليونها تن را براي ميليونها تن زده بود، به فکر تشکيل اتحاديه اي
منسجم افتاد. اروپاييان خسته از جنگ، مي خواستند رقابتهاي درون گروهي جهان سرمايه داري را زير سقف اتحاد جمعي و گفتگوي داخلي ببرند. محصول اين رويکرد، تشکيل اتحاديه اروپا بود که روز به روز بر قدرت آن در جهان افزوده مي شد. آلماني ها وفرانسوي ها ستون اصلي اتحاديه اروپا هستند. آنها بازار مشترک، پول واحد و پيمان شنگن را عمود خيمه اروپاي جديد قرار دادند. پس از مدتي " يورو" به معيار سنجش ارزش همگرايي و تعيين جايگاه قدرت بازيگران اقتصادي اروپا تبديل شد. اما امروز اتحاديه اروپا و منطقه يورو هر دو در آشفتگي و التهاب مزمن به مي برند. نمادهاي اشتراک و اتصال کشورهاي ناهمگون اروپايي به يکديگر از جمله " واحد پول يورو" و " پيمان شنگن" تحت تاثير بحرانهاي اقتصادي و امنيتي در قاره سبز روز به روز سست تر مي شود. پيروزي حزب ضد رياضتي سيريزا از يک سو و قوت گرفتن احزاب راستگرا و چپ گراي ضد رياضتي در سرتاسر اروپاي واحد پيش درآمدهايي بر وقوع يک زلزله سياسي-امنيتي تمام عيار در اروپاي واحد است. بي دليل نبود که فرانسوا اولاند رئيس جمهور ناتوان کاخ اليزه در سال 2013 ميلادي لب به سخن گشود و از احتمال محو اروپاي واحد از روي نقشه سخن گفت! در خصوص تحولات اروپاي واحد، مخصوصا تحولاتي که پس از پيروزي حزب سيريزا در انتخابات يونان به وقوع پيوسته است لازم است 4 نکته را مدنظر قرار دهيم :

1- سران اروپاي واحد نهايت تلاش خود را جهت شکست سيريزا در انتخابات يونان به کار گرفتند. در سال 2012 ميلادي همه شرايط و تک تک اجزاي صحنه داخلي انتخابات يونان به سود حزب ضد رياضتي سيريزا بود. با اين حال آنگلا مرکل صدر اعظم آلمان و ديگر سران اروپايي ،شهروندان يوناني را نسبت به پيروزي حزب سيريزا تهديد کردند. تهديد شهروندان يوناني تا آنجا جديت يافت که مقامات اروپايي "عدم اقبال يوناني ها نسبت به طرح هاي رياضتي" را مترادف با " خروج همزمان از منطقه يورو و اتحاديه اروپا" قلمداد کردند. در نتيجه اين تهديدات، شهروندان يوناني در انتخابات سال 2012 آراي خود را به سود آنتونيوس ساماراس نخست وزير راستگراي ميانه يونان به گردش در آوردند. به عبارت بهتر، يوناني ها در سال 2012 ميلادي قدرت مقاومت در برابر فشارها و تهديدات سران يورو را از دست دادند. با اين حال استمرار فشارهاي رياضتي و ناتواني سران اروپايي در کاهش شاخصهاي فقر و بيکاري در يونان ، منجر به پيروزي سيريزا در انتخابات پارلمان اروپا در سال 2014 ميلادي و سرانجام پيروزي اين حزب در انتخابات سراسري و تعيين کننده اخير يونان شد.

هم اکنون گرد باد سيريزا از آتن ( کانون اصلي بحران اقتصادي اروپا) شروع به حرکت کرده است. طوفاني که کشورهايي مانند اسپانيا، ايرلند، ايتاليا ،پرتغال، قبرس و ديگر کشورهاي بحران زده اروپايي را نيز به زودي در مي نوردد.پيروزي " سيريزا" ، نخستين نماد و نشانه "استيصال نهادهاي رسمي غرب " در مقابل" اراده شهروندان اروپايي" است. از اين رو به جرات مي توان اظهار کرد که پيروزي سيريزا در انتخابات يونان نقطه آغاز فروپاشي منطقه يورو و متعاقبا اتحاديه اروپا محسوب مي شود.

2- نارضايتي عمومي شهروندان اروپايي از بحرانهاي امنيتي و اقتصادي اروپا، با رشد تصاعدي " ملي گرايي" در قاره سبز عجين شده است. در کشور فرانسه، ژان مارين لوپن رهبر جريان ملي گراي راست افراطي از اکنون براي فتح کاخ اليزه و بيرون راندن اولاند و سوسياليستها از قدرت خيز برداشته است. اين در حالي‌است که نيکلا سارکوزي و ديگر سياستمداران فرانسوي نيز عملا قدرت مواجه با وي را ندارند. لوپن صراحتا اروپاي واحد را به يک زندان تشبيه کرده و خواستار بر هم زدن چينش اتحاديه اروپا و منطقه يورو است. حزب چپگرا و ضد يوروي پودموس اسپانيا که اين روزها در نظرسنجي ها موقعيتي بهتر از ديگر احزاب اسپانيايي دارد نيز پس از پيروزي همزاد خود در يونان ( سيريزا) ، خود را براي حضور در مادريد و تقابل با اروپاي واحد آماده مي کند.

در کشور انگليس ، حزب ملي گراي استقلال ( يوکيپ) و ديگر مخالفان ابقاي لندن در اروپاي واحد پس از پيروزي در انتخابات پارلماني سال 2014 اروپا، آماده اند تا نقشه آينده کشورشان را در يک محيط امنيتي و جغرافيايي مستقل از اروپا ترسيم کنند. بخشي از اصرار ديويد کامرون نخست وزير انگليس مبني بر برگزاري همه پرسي خروج از اتحاديه اروپا تا سال 2017 ميلادي مرهون حلول روحيه ملي گرايي و حمايت اکثر انگليسي ها نسبت به خروج از اتحاديه اروپاست. تحرکات استقلال طلبانه در ولز و اسکاتلند نيز اين روند را تشديد کرده است.

3- وقوع جنگ جهاني اول و دوم ، نقطه آشکار ساز تضادهاي دروني و عمقي کشورهاي اروپايي، آن هم حدود 6 قرن پس از عصر رنسانس بود. عصر رنسانس از سال 1300 ميلادي در ايتاليا آغاز شد و در طول سه قرن به تمام اروپا گسترش پيدا کرد. عصر رنسانس ، سرشار از تغييرات فرهنگي،تمدني و اجتماعي در غرب بود. ساکنان اروپا هيچ گاه تصور نمي کردند که نسلهاي بعدي آنها، ميراث رنسانس را با رويارويي در دو جنگ مخرب و ويرانگر از بين ببرند. اما اين اتفاق در دو جنگ جهاني اول و دوم افتاد!

در سال 1957 ميلادي و با امضاي توافقنامه مشترک اقتصادي رم ميان 6 کشور اروپايي، اتحاديه اروپا پي ريزي شد. سرانجام در سال 1993، توافق ماستريخت چارچوب قانوني اتحاديه اروپا را تعيين کرد. در سال 1985 ميلادي پيمان شنگن به امضاي اوليه 5 کشور اروپايي رسيد و سپس به سرتاسر اروپا گسترش يافت. واحد پول يورو نيز در سال 1999 به عنوان واحد پول مشترک اروپا تعريف شد . از 28 عضو اتحاديه اروپا، هم اکنون 19 کشور عضو منطقه يورو هستند. همکاري هاي امنيتي مشترک کشورهاي اروپايي نيز بر اساس نقاط مشترک فراوان امنيتي آنها با يکديگر تعريف شد. عضويت 21 عضو اتحاديه اروپا در ناتو اين روند را تشديد کرد. در چنين شرايطي، اروپاي واحد به دژي مستحکم تبديل شده بود که طبق محاسبه واقع گرايانه غرب، بايد روز به روز در همه ابعاد قوي تر مي شد.

4- سران اروپاي واحد طي سالهاي 2000 تا 2010 ميلادي سر از پا نمي شناختند! " اتحاديه اروپا" در نزد شهروندان اروپايي از يک " نهاد" به يک " ارزش " تبديل شده بود! پيمان شنگن، واحد پول يورو و همکاري هاي مشترک امنيتي جملگي به مصاديق اتحاد اروپا و در نتيجه ارزشها و خطوط قرمز اين مجموعه تبديل شده بودند. اما افرادي مانند آنگلا مرکل صدر اعظم آلمان و نيکلا سارکوزي رئيس جمهور سابق فرانسه در ميان قهقهه هاي مستانه ناشي از پيروزي خود، متوجه بازگشت شبح ناسيوناليسم بر روي بام خانه شهروندان اروپايي نشدند...

بحران اقتصادي به مثابه توفاني ظاهرا ناگهاني، بسياري از کاشته هاي سران اروپاي واحد را درو کرد. البته بانيان وقوع اين بحران، سران يورو بودند. ماريو مونتي نخست وزير سابق ايتاليا در اين خصوص تحليل واقع بينانه اي دارد:

" فرانسه و آلمان به دليل عملکرد بد خود در اروپا نمي توانند الگويي براي رهبري اين مجموعه باشند. زماني که در سال 2003 ميلادي، اروپاي واحد نخستين روزهاي حيات واقعي خود را سپري مي کرد آلمان و فرانسه در خصوص کسري بودجه عمومي و بدهي هاي اروپا نرمش زيادي نشان دادند."

پس از سال 2010 ميلادي، جشن و پايکوبي سران اروپاي واحد به عزا تبديل شد! تشديد بحرانهاي اقتصادي در منطقه يورو منجر به نسخه پيچي رياضتي سران اين منطقه براي شهروندان اروپايي و متعاقبا تشديد خشم و اعتراض عمومي شد.از سوي ديگر، به سبب مداخله جويي اروپاي واحد در اوضاع خاورميانه و حمايت آنها از گروههاي تکفيري مانند داعش و النصره، خطر اين گروههاي خطرناک و متوحش متوجه حاميان اوليه غربي آنها شد. در کنار اين موارد، اهمال‌کاري علني نهادهاي امنيتي اروپا در قبال جريانهاي تندرو و ملي گراي افراطي، موجب چينش مولفه هاي " گذار از اروپاي واحد" شد. در چنين فضاي چند تکه و پيچيده اي، فاشيستها نيز قدرت تجديد حيات يافتند. نهادهاي امنيتي اروپا زماني متوجه اين پديده شوم شدند که در22 ژوئن سال 2011 ميلادي، جسد 69 نوجوان نروژي در جزيره " اوت اويا" که با شليک گلوله يک فاشيست تمام عيار به نام آندرس برويک به رگبار بسته شده بودند کنار يکديگر قرار داشت! اما ماجرا به اين جا نيز ختم نشد. حضور پررنگ طرفداران فاشيسم در راهپيماي هاي هفتگي جنبش " پگيدا" در آلمان خود گوياي عمق فاجعه ايست که به واسطه جهالت و البته در مواردي خيانت نهادهاي امنيتي اروپا به وقوع پيوسته است.

5- " آلمان" جايگاه ويژه اي در اتحاديه اروپا دارد! آنگلا مرکل صدر اعظم اين کشور نماد " پايبندي به اروپاي متحد فعلي" محسوب مي شود.

او مدعي است که مي خواهد با چنگ و دندان اين اتحاديه مشترک و متعاقبا منطقه يورو را حفظ کند و مانع از فروپاشي نهادهاي اروپايي شود. او در راستاي تحقق اين هدف ، بدترين وسيله ممکن يعني " اجراي طرح هاي رياضتي" را به کار گرفت. مرکل از قدرت اقتصادي ويژه کشورش در پيشبرد طرح هاي رياضتي استفاده کرد و کشورهاي مختلف را در اين خصوص تحت فشار قرار داد. اين فشارها بر روي دو کشور يونان و اسپانيا مضاعف بود. اما امروز مرکل با بهت و حيرت ناشي از شکست خود و سياستهايش، مشغول رصد آشفته بازاري است که روز به روز نمادهاي " ملي گرايي" در آن قدرت مانور بيشتري يافته و در مقابل طرفداران اروپاي واحد به حاشيه رانده مي شوند.

در دوران جنگ جهاني دوم، " آدولف هيتلر" به نماد جنگ و واگرايي در اروپا تبديل شد. امروز نيز مرکل با اصرار بر روي طرح هاي رياضتي به نماد واگرايي اروپا تبديل شده است! در دوران جنگ جهاني دوم، هيتلر با لشكر نازي ها به قلب اروپا هجوم مي برد و امروز مرکل با اصرار بر سياستهاي منسوخ اقتصادي و حمايت از سياستهاي امنيتي نخ نما و غير واقع بينانه به اروپا هجوم برده است. با اين حال اصلي ترين تفاوت هيتلر و مرکل، در نوع نگاه آنهاست! مرکل با نيت " حفظ اروپاي واحد " مشغول سلاخي آن است اما هيتلر با هدف "سلطنت فاشيسم بر اروپا" در صحنه نبرد با متفقين حضور يافت! هر اندازه مرکل در اعلام خبر رسمي " شکست سياستهاي اقتصادي و امنيتي اروپا" تعجيل کند، ناسيوناليستها با قدرت و سرعت بيشتري اروپا را تسخير خواهند کرد. در غير اين صورت ديرزماني نخواهد پاييد که " گرد باد سيريزا" در نهايت پس از ويراني همه اروپا، به " رود راين" در آلمان برسد....

تور تابستان ۱۴۰۳
آموزشگاه آرایشگری مردانه
خرید چیلر
فریت بار
اشتراک گذاری
برچسب منتخب
# حادثه سقوط بالگرد رییس جمهور # سید ابراهیم رئیسی # انتخابات ریاست جمهوری # انتخابات # حج # رفح