مناظرات انتخاباتی در سال ۹۲ نشان داد که موضوع سیاست خارجی، چالش اصلی هر دولتی است که بر سر کار میآید، حال آنکه موضوع هستهای در میان موضوعات سیاست خارجی به عنوان چالش اصلی تلقی میشد؛ چرا که مذاکرات و پرونده هستهای به بن بستی رسیده بود که هیچ چشماندازی برای پایان آن متصور نمیشد.
به گزارش «تابناک»؛ با انتخاب حسن روحانی امیدها برای تغییر در رویکرد سیاست خارجی ایران بیشتر از پیش زیاد شد. روحانی با انتخاب ظریف و سپردن پرونده هستهای، عزم خود را برای پایان این بحران نشان داد. در این مدت مذاکرات هستهای به ریاست ظریف ادامه پیدا کرد و سرانجام به توافق ژنو ختم شد که همچنان مذاکرات در سال جدید نیز برای توافق نهایی ادامه پیدا کرده است.
در همین راستا، تابناک در گفتوگو با دکتر مهدی مطهرنیا، استاد دانشگاه و کارشناس مسائل بینالملل عملکرد دولت در عرصه سیاست خارجی را در سال گذشته بررسی کرده است.
* آقای دکتر به عنوان پرسش اول، تغییر در سیاست خارجی دولت یازدهم را چگونه ارزیابی میکنید؟ ــ خرداد سال گذشته فصلی با تغییر ذائقه سیاسی مردم بود که یکی از برجستهترین محورهای آن سیات خارجی را در بر میگرفت. برنامهٔ دکتر روحانی شفافتر گرایشهای معقولانهتر درباره سیاست خارجی را نشان میداد که جاذبه بیشتری را در چهارچوب ادبیات سیاسی حاکم بر کمپینهای انتخاباتی پیدا کرد و رأی مردم را که از سوی رهبری نظام جمهوری اسلامی ایران حق الناس خوانده شد به طرف خود جلب کرد.
در این چهارچوب پس از روی کار آمدن دولت روحانی، زمینهٔ تاکید و پافشاری بیشتر در حوزه سیاست خارجی در لایههای گوناگون افکار عمومی مطرح شد و دولت نیز با انتخاب شخصیتی به نام ظریف با تعریفی که در ادبیات سیاسی ژورنالیستی از او در محافل گوناگون سیاسی به شده بود، وارد میدان شد و روی کار آمد. ظریف به عنوان یک متخصص در علوم سیاسی و روابط بینالملل با سابقه دیپلماتیک برجسته که از سوی محافل نومحافظهکار به عنوان یکی از مهرههای اساسی در دیپلماسی ایران از او یاد میشد و او را مهرهای در چهارچوب دانشواژه حلقه نیویورک نام نهاده بودند، حساسیتها را افزایش داد، ولی در عین حال سوابق روشن و محکم و در عین حال کارآمد محمد جواد ظریف در میان افکار عمومی و خواص حوزه سیاست خارجی چه در چهارچوب علم و تجربه که به حوزه سیاست خارجی مینگریستند و همچنین نخبگان سیاسی حاکم بر ایران، دور از جهتگیریهای حزبی، موجب شد که او با رأی اعتماد بالا علی رغم بسیاری از چالشهایی که نومحافظهکاران ایرانی در برابر او فراهم ساخته بودند به عنوان ویر امورخارجه با رأی قابل قبولی وارد وزارت امور خارجه شود.
* ورود ظریف چه تغییری در سیاست خارجی ایران داد؟ ــهرچند ورود ظریف به وزارت امورخارجه در ساختار وزارت امورخارجه از نگاه نیروها چندان تغییر و تحولی ایجاد نکرد؛ اما گفتمان که او بر وزارت امورخارجه حاکم کرد، نیروهایی موجود را نیز به سمت و سوی تلاش در مسیر تحرکات وزارت امورخارجه در حوزه سیاست خارجی کشاند.
نیروهایی مانند عراقچی و روانچی وارد مرحله حساسی شدند و دیگر نیروها هم با جابجاییهایی نه چندان حادثهخیز و حاشیه ساز توانستند ساختار وزارت امور خارجه را از برخی از تحرکات موجود در جهت فشار آوردن به ظریف مصون بدارند و به باور من یکی از کارهای بسیار زیرکانه که ظریف در وزار امورخارجه انجام داد، همین معناست که از دید تحلیلگران تا حدودی مغفول مانده است.
از سوی دیگر، ورود او به صحنه مصادف شد با تحرکی که دکتر روحانی به عنوان شیخ دیپلمات در مهمترین پرونده موجود در سیاست خارجی یعنی در پرونده هستهای مطرح کرده بود. سپردن حوزه استراتژیک و تاکتیک و تکنیک مسائل مربوط به پرونده هستهای به وزارت امور خارجه پس از روی کار آمدن دولت یازدهم نیز یکی از مهمترین کارهایی بود که دولت روحانی انجام داد. نفس واگذاری پروندهای مانند پرونده هستهای و پروندههایی که به حوزه سیاست خارجی برمیگردد، در چهارچوب عملیاتی کردن سیاست گذاریهای کلان که در چهارچوب پاردایمها، دکترینها و سیاستگذاریهای کلان در شورای امنیت ملی میشود به وزارت امورخارجه کار بسیار درست و دقیقی است.
* آوردن پرونده هستهای به وزارت خارجه چه تأثیری در حل موقت آن داشت؟ ــ اگر قرار است در مسائل حوزه سیاست خارجی دیگر نهادها وارد عمل شده و حوزههای استراتژیک و تاکتیکی و تکنیکی آن را به عهده بگیرد، پس بهتر است در وزارت امور خارجه را ببندیم، چرا که وزارت خارجه کارکردش در این حوزهها معناپذیر است؛ بنابراین، برگرداندن امور به وزارت خارجه، کارکرد دیگر درستی بود که در عرصه سیاست خارجی به انجام رسید. دولت روحانی در این زمینه در سال گذشته گام مهی در این زمینه برداشت.
* کدام یک از اقدامات دولت یازدهم را به عنوان نماد تغییر در سیاست خارجی قلمداد میکنید؟ ــ ورود دولت یازدهم به میدان، نوعی ادبیات مدبرانه و رفتارهای معقولانه را وارد ادبیات سیاست خارجی کرده است؛ نگرشی که در مجمع عمومی سازمان ملل متحد از سوی دکتر حسن روحانی مطرح شد؛ با عنوان طرح دوری از خشونت و ترور برای حل بحرانهای بینالمللی که از سوی سازمان ملل متحد پذیرفته شد. گامی در راستای تغییر ادبیات سیاسی در حوزه سیاسیت خارجی بود.
* این تغییر که شما گفتید چه تفاوتی با ادبیات دولت پیش در زمان آقای احمدینژاد داشت؟ ــ فراموش نکنیم که ادبیات سیاسی در دوران اخیر ادبیاتی بود که با نام ادبیات فعالانه نوعی انفعال عملی برای ما به همراه آورده بود. ما دیدیم که در مجمع سازمان ملل آقای روحانی هیچ کشور خاصی را زیر سؤال نبرد و در عین حال، اصول و ارزشهای انقلابی را برجسته کرد و حرکتهای مبتنی بر خشونت و جنگ و افزایش سطح اصطکاکهای بینالمللی در چهارچوب سلطه گرایانه برخی از دولتها را به صراحت به پرسش کشید و به جای آنکه فاعلهای این عمل را زیر سؤال ببرد، فعلی را که در جهان از خود نشان میدادند، زیر سوال برد که بسیار بنیادیتر و جدیتر میتواند زمینهساز نقد نظام سلطه در حوزه بینالملل باشد. این هم یکی از مزیتهای موجود بود که به جای ادبیات به ظاهر تهاجمی که نتیجهای منفعلانه برای ما به همراه داشت. ادبیاتی مدبرانه به کار برده شد تا حوزه عمل سیاست خارجی ما را فعال بسازد. در این مسیر آنچه دکترین تعامل سازندهای که در کمپین انتخاباتی روحانی بیان شده بود اجازه بروز و ظهور پیدا کرد و اولین نشانه سریع اثر آن را در تلفن اوباما به روحانی دیدیم.
* تلفن اوباما به روحانی چه تأثیری در گشایش سیاست خارجی ایران داشت؟ ــ پاسخ به این تلفن نشان دهنده یک رفتار معقولانه بود؛ هرچند در همان زمان مورد چالش قرار گرفت؛ اما در عمل نشان داده شد که این کار هدفدار و معقولانه موجب یک کنش متنفذانه میشود. همان پاسخگویی به این تلفن موجب شد که زمینههای مذاکرات دوجانبه ایران و امریکا بر اثر پرونده هستهای به وجود بیاید و به سرعت در ژنو ۲ و ۳ خود را نشان بدهد. به گونهای که در ژنو ۲ برای نخستین بار شکست مذاکرات هستهای از سوی هیچ رسانهای در جهان بر عهده ایران قرار نگرفت و حتی رسانههای غرب این شکست را متوجه عملکرد نادرست ۵+۱ دانستند. در جلسه نهایی ژنو ۲ با صراحت و روشنی کامل ظریف، کری را در سه مرحله در نشست پارلمانی (۵+۱) با وزیر خارجه جمهوری اسلامی ایران زیر سؤال و پرسش قرارداد و او را غیرمستقیم عامل شکست مذاکرات و ناتوانایی در مدیریت وزیر امور خارجه فرانسه خواند.
* توافق ژنو را چگونه در تئوری تعامل سازنده ارزیابی میکنید؟ ــ دکترین تعامل سازنده توانست توافق ژنو ۳ را در جهت تثبیت دستاورد هستهای ایران در چهارچوب یک کشور ویژه فراهم کند.
* چرا ایران را کشور ویژه میگویند؟ ــ ایران در توافق نامه ژنو ۳ از حق غنی سازی اورانیوم برخوردار شد. اساسا ۵+۱ هیچ گاه اجازه نمیدهد هیچ کشوری برنامه غنی سازی را در چهارچوب دانشواژه حق دارا باشد. اما ایران توانست به عنوان یک کشور ویژه به مثابه فرمانداریهای ویژه در یک نظام حکومتی در عرصه سیاست داخلی یک کشور ویژه باشد که برنامه غنی سازی این کشور در مرزهای ملی رسما مورد تثبیت قرار بگیرد.
هرچند این موافقت نامه باید در تعهدنامه نهایی و مذاکرات جامعی که هم اکنون در جریان است نهایی شود، پذیرش برنامه غنی سازی در مرزهای ایران دستاورد ژنو ۳ بود و به دنبال آن کاهش سطح تحریمها در این زمینه باید مورد توجه قرار گرفت.
* پس نقد مخالفین توافق ژنو در چه چهارچوبی است؟ ــ نقد ژنو ۳ صورت توسط نئوکانهای ایران صورت پذیرفت. پایداریستها، کیهانیستها و احمدی نژادیها به میدان آمدند و فشار بسیاری در عرصه سیاست خارجی بر شخص ظریف و وزارت امورخارجه و به پیروی آن غیر مستقیم بر شورای امنیت ملی وارد کردند. اما با توجه به حمایتهای بسیار هدفمندانه و هوشمندانه و در عین حال بسیار همهجانبهنگر رهبری نظام جمهوری اسلامی که در عین حمایت از مذاکره کنندگان مورد عنایت جدی قرار داد و با ادبیاتی که آنها بچههای انقلاب هستتند و باید از آنها حمایت شو،د فشارها را بر وزارت امور خارجه تا حدودی زیاد کنترل کرد. در همان حال رهبری نظام همواره نگاهی متعادل به سیاست خارجی را مدیریت کرد که در کنار تمام این حمایتها و کدگذاری نرمش قهرمانانه همواره از مرعوب شدن در برابر دشمن نیز در عرصه سیاست خارجی برحذر داشت.
ما دیدم که ظریف و مجموعه دستگاه سیاست خارجی ما هم تلاش کرد که در عین گام برداشتن در مسیر حل و فصل مسائل از معیارهای مشخص شده از سوی تصمیم گیرندگان نهایی در عرصه سیاست خارجی عدول نکنند و در مسیر دستیابی به توافق همواره هماهنگیهایی لازم را با ردههای گوناگون تصمیم گیری داشته باشند که ما این را در حمایتهای رئیس مجلس و شورای اسلامی و شخص مشاور عالی روابط بینالملل رهبری نظام نیز شاهد هستیم؛ حمایتهایی که به هر طریق میتوانیم بگویم اصولگرایان معتدل و محافظه کار در درون مجلس شورای اسلامی از تحرکات وزارت امور خارجه به انجام رسانیده است. اینها نشان دهنده تحرکی بود که در سطح جهانی با مرکزیت پرونده هستهای انجام شد
* تا چه اندازه توافق ژنو توانسته است که تحریمها را کاهش دهد؟ ــ تلاش وزارت امورخارجه به موازات حل و فصل پرونده هستهای در ارتباط با جذب کشورهای در انزوا قرار داده ایران مثل کشورهای اروپایی را در حوزه مسائل اقتصادی و آماده سازی فضای گفتمانی برای شکست تحریمها در حال انجام است. پذیرش گروههای تجاری از کشورهای اروپایی چه شرقی و غربی اروپا به گونهای که موجب نگرانی کشور آمریکا را برای شکستن زودرس تحریمها و دوایر گوناگون این تحریمها را به وجود آورد و موضع گیری خزانه داری امریکا را در پی داشت. یکی از مهمترین آنها حضور بیش از صد شرکت فرانسوی و بازرگانان آن در کشور ایران بود. ما دیدیم در حوزههای گوناگون کشورهای دیگر مثل آلمانیها و سایر کشورها به ایران آمدند و تلاش کردند فضای گفتمانی در این زمینه را از دست ندهند.
* عملکرد سیاست خارجی در حوزه تعامل منطقهای در سال چگونه بوده است؟ تلاش جمهوری اسلامی ایران در عرصه سیاست خارجی در این شش ماه برای حل و فصل مسائل منطقهای هم جای تقدیر دارد. تلاش ایران برای یک ادبیات تعاملی با کشورهای منطقه و زمینه سازی برای حل و فصل مسائل با کشورهای مانند عربستان که در ادبیات سیاسی ایران در این شش ماه بروز و ظهور پیدا کرد اگر چه هنوز به نتیجهای مشخص و عینی به جز در واقع همگرایی با عمان و کشورهای حاشیهای خلیج فارس دستاورد عینی دیگری نداشته است؛ اما زمینه ساز یک حرکت مثبت در آینده در راستای تحرکات منطقهای خواهد شد.
* مزیتهای سیاست خارجی دولت یازدهم را چه میدانید؟ در مجموع دکترین تعامل سازنده سیاست خارجی روحانی مزیتهای بالایی دارد که توانسته دکترین سیاست خارجی ایران مبنی جنگهای نامتعادل علیه ایران را تا حدود زیادی با چالش جدی روبهرو سازد؛ دکترینی که در سطح منطقهای با تأکید بر ایران هراسی بر آن بود که ایران را با اجماع منطقهای علیه ایران به وجود آورد و با تأکید بر اسلام هراسی اجماع بینالمللی بر علیه ایران دنبال میکرد. اگر اندکی سیاست خارجی ایران بر مدار میماند. این دکترین جنگهای نامتعادل میتوانست بر ایران اجماع منطقهای و جهانی بسیار خطرناکی را دست و پا کند. از این جهت این موفقیت است.
* نقاط ضعف دولت یازدهم در عرصه سیاست خارجی را چگونه ارزیابی میکنید؟ ــ نخست سیاست خارجی ایران پیوست رسانهای منسجم نداشت؛ هرچند وزارت امور خارجه تلاش کرد بخش رسانهای خود را قوی کند، این عراقچی بود که یک تنه در مسیر پاسخگویی به افکار عمومی تا حدود زیادی به میدان آمد و وزارت امور خارجه به هر تقدیر با تمام تلاشهایی که بخش رسانهای انجام داد، با توجه به ضعفی که در حوزه رسانهای اساس دولت با آن روبرو است و سیستم رسانهای در چهارچوب اراده دولتی حرکت نمیکند تا حدودی ضربه به تحرکات وزارت امور خارجه وارد میکند.
نکتهای که باید حسن روحانی به آن دقت بیشتری داشته باشد و وزارت امور خارجه به تبع حمایت روحانی در صحنه رسانه این معنا را پیش ببرد. در این زمینه باید از این نکته غافل نبود که صدا و سیمای جمهوری اسلامی در این شش ماهه، گام موثری در جهت حمایت از سیستم سیاست خارجی ایران برنداشت و گاه در برنامههای صدا و سیما حتی دیده شد که مسیر تحرک در جهت به چالش کشیدن تحرکات سیاست خارجی بود؛ هرچند پیش از حمایتهای جدی رهبری از تیم سیاست خارجی این تحرکات محافظه کارانهتر پیش رفت.
در مجموع باید گفت این دولت است که در باب پیوست رسانهای خود در چهارچوب سیاست خارجی باید بیندیشد و تلاش دولت برای ایجاد فضای همراهی مطبوعات و رسانههای دیگر در این زمینه با اینکه فعال بود اما کافی نبود.
نکته دیگر در نقد سیاست خارجی این است که نبود تلاش محسوس در ارتباط با حل و فصل مسائل ایران با کشورهای عربی است. در این زمینه دولت تلاشهایی از خود نشان داد اما باید گفت به دلیل دلمشغولیهای بسیاری که در حوزه سیاست خارجی به پرونده هستهای است این هم جای قبول است و تا حدودی پذیرش را برای همه فراهم میکند.
اما وزارت امورخاجه کشورمان باید این نکته را در نظر گیرد که مسائل منطقهای در واقع مکمل مسائل بینالمللی در پرونده هستهای میتواند با اهمیت باشد. عربستان تلاش فزایندهای دارد که در سرمایه گذاریهای منطقهای به گونهای در تقابل با ایران عمل کند و حتی در کشورهای فرامنطقه به ویژه کشورهایی چون کشورهای اروپایی و امریکا سرمایهگذاری جدی در ارتباط با ایجاد زاویههای قوی علیه جمهوری اسلامی ایران دارد را نباید از نظر دور بردارد.
این در حالی است که ایران دارای پتانسیلهای قوی از منظر نخبگان سیاسی در جهت حل و فصل مسأله ایران است و باید هر چه زودتر یک برنامه عملیاتی در این موضوع مورد توجه قرار گیرد. از سوی دیگر، ما نباید فراموش کنیم که پاکستان و افغانستان استوانه بحرانی است که زمینههای ایجاد تسری میان کارکردی از محیطهای موجود در منطقه به شرق ایران را دارد و دستگاه سیاست خارجی ایران با توجه به حل و فصل مسائل موجود در عربستان و تأثیر بسزای اسلامآباد به واسطه مسئولیت نخست وزیری این کشو توسط نواز شریف میتواند به جا بگذارد و از این جهت حل و مسأله با عربستان در این زمینه هم اهمیت جدی پیدا میکند. لذا در کنار مسائل جهانی به ویژه مسأله هستهای و ایران و امریکا مسأله ایران و عربستان در منطقه در امسال دنبال شود.