تمام شد؛ دوباره تقويم به تاريخ سوم تير رسيد. روزي که محمود احمدينژاد با دنيايي از وعدههايي که مردم و کانونهاي قدرت را تحت تاثير قرار داده بود، پيروز انتخابات سال 84 شد، 8 سال گذشت بعد از گذشت 8 سال سوم تير ماه رسيده اما زمان ديگر، ساعت خداحافظي را نشان ميدهد.
دولت محمود احمدينژاد با تمامي حاشيههايش ميرود تا در بايگاني رسانهها و تاريخ جاخوش کند با تمامي وعدههاي رنگ و وارنگ و حرفهاي قشنگ، با تمامي شعارهايي که اشک شوق در چشم ملت آورد اما هرگز رنگ تحقق نديد. تجربه هشت سال رياست جمهوري احمدينژاد، مردي که ميتوانست به خاطر اينکه خيل عظيمي از اصولگرايان حامياش بودند و تمامي دستگاهها و بزرگان کشور در آغاز به کار دولتش براي همراهي با وي، دست بر سينه گذاشتند، به نام نيکترين رييسجمهور تاريخ جمهوري اسلامي ايران تبديل شود، به اتمام رسيد و بدون شک و بي تعارف نام وي در کارنامه سياسي اصولگرايان، شکستي فراموش نشدني است.
حجم بي نظير انتقادات درون جناحي از محمود احمدينژاد در اين ماههاي پاياني زمامداري او، به گونهاي است که ديگر کمتر کسي ميتواند مدعي شود اصولگرايان «در مجموع» از عملکرد دولت احمدينژاد راضياند حتي مدعيترين مدعيان مديريت وي نيز نميتوانند چشم بر وعدههاي بي سرانجامي که در ابتداي کار داده شد و تيم دولت بر آن موج سواري کرد و امروز تنها عدم تحقق را پاي کارنامه خود ثبت کرده است، ببندد. حسن روحاني شايد از اين حيث تنها رييسجمهوري باشد که بايد در ساختمان پاستور با انباني از وعدههاي محقق نشده دولت احمدينژاد سکني گزيند.8 سال گذشته البته مملو از شعارها و رفتارهاي متضاد دولت نهم و دهم بود. شمارش اين شعارها و رفتارها بدون شک در قالب هيچ روزنامه و ماهنامه و سالنامه اي نميگنجد.
پول نفت سر سفره مردم يا پول مردم در جيب دولت؟
«پول نفت بايد سرسفرههاي مردم باشد». اين شعار محمود احمدينژاد در آن روزها موجي از احساسات اجتماعي و حتي اقتصادي را برانگيخت. در پي آن در دولت دهم اصرار وي براي اجراي طرح عظيم هدفمندي يارانهها البته انگشت حيرت را بر دهان کساني جاي نشاند، که مديريت اقتصادي دولت نهم را تا اندازه اي موفق نميديدند که بتواند اعتماد آنان را براي اجراي اين طرح عظيم تامين کند. نتيجه اما به جاي پول نفت سرسفره، فاجعه اقتصادي با رنگ و بوي تند تورمي بي سابقه بود.دولتي که ميخواست پول نفت را سرسفره بياورد تا مردم معيشت بهتري داشته باشند، در تامين معيشت مردم تا بدان جا کارنامه منفي از خود ثبت کرد که به روايت بسياري از نمايندگان ملت حتي نان را نيز از سفرههاي مردم دريغ کرد. دولت محمود احمدينژاد و ياران همراهش بدون شک هرگز نتوانستند گوشه اي از وعدههاي خود در خصوص بهبود وضعيت معيشت مردم را تامين کنند.
علاقه بيحد و حصر به شعار استخدام دادن
اگر چه بيکاري دردي هميشگي در جامعه بوده است اما غير قابل انکار است که سياستهاي آزمون و خطاي دولت محمود احمدينژاد بيکاري را به عنوان يکي از پردغدغه ترين مسائل روز کشور تبديل کرد. در اين بين رييس جمهور وعدهها، البته با هوشمندي خود يا اطرافيان باز هم از سوءمديريت خود براي ويراژ دادن در اتوبان شعارهاي پوپوليستي استفاده کرد و زماني که ديد به يمن مديريت معيوبش در اقتصاد بيکاري سر به آسمان گذاشته هر روز شعار استخدامي جديد داد.استخدام 23 هزار پرستار در روزهاي ابتدايي سال 89 البته يکي از وعدههاي استخدامي رييسجمهور دهم بود.
اين خبر در آن روزها تيتر يک رسانههاي زيادي شد و در همان روزها يعني فروردين 89 در همايش روز پرستار به وزير بهداشت وقت مرضيه وحيد دستجردي تاکيد کرد که «شما ميتوانيد آگهي استخدام 23 هزار پرستار را از فردا اعلام کنيد»! 27 مهر 89 پزشکيان، وزير بهداشت اصلاحات درباره اين وعده جنجالي گفت: آقاي احمدينژاد دستور داد 23 هزار پرستار استخدام کنند ولي عملا مجوزي براي اين کار صادر نشده و اعتباري نيز براي آن در نظر گرفته نشده است و در قانون بودجه نيز تصميمي در اين مورد وجود ندارد، حال آنکه دنبال مقصر ميگردند تا مسئوليت را به دوش او بيندازند. در نهايت با وجود مخالفت مجلس، دولت تصميم گرفت 23 هزار پرستار را تا پايان سال 89 استخدام کند و وزير بهداشت گفت که 230 ميليارد تومان هزينه سالانه اين اشخاص را تقبل ميکنيم. با اين وجود استخدام پرستاران بعد از جنجال و کشمکش فراوان در سال 89 محقق نشد و 19مهر ماه در حاشيه جلسه هيئت دولت خبرنگاري درباره سرنوشت استخدام 23 هزار پرستار از احمدينژاد سؤال کرد و رئيس جمهور گفت که استخدام پرستاران تمام شده است.
معلمان دررفت و آمد برابر ساختمان مجلس و وزارت آموزشوپرورش
معلمان حق التدريسي قرباني بعدي وعدههاي بيسرانجام احمدينژاد هستند. اولين اعتراض جدي معلمان حق التدريس نسبت به وضعيت نامشخص شان در آذرماه سال 1387 به دنبال سخنان تند و صريح عليرضا علي احمدي وزير آموزشوپرورش مبني بر اينکه «استخدام معلمان حق التدريس موجب انهدام آموزش و پرورش ميشود» شروع شد. پس از يکسال به موجب تصويب قانون استخدام جذب 60 هزار نفر از آنها دراين آزمون برگزار شد اما آنهايي که نتوانستند نمره قبولي بگيرند و جذب شوند، اعتراض کردند و سوالات آزمون را غير استاندارد خواندند.
بعد از آن قول و قرارهاي متعددي ازسوي آموزش و پرورش داده شد که هيچ کدام به اجرا نرسيد.در نهايت در آذر 1390 با دستور مستقيم احمدينژاد، دولت طرح استخدام سه هزار و 900 دانشجوي تربيت معلم را تصويب کرد که در اسفند ماه با تعويق روبرو شد. دوم اسفند ماه 90 مديرکل امور اداري و تشکيلات وزارت آموزش و پرورش اعلام کرد که استخدام اين افراد در آموزش و پرورش در سال 91 صورت ميگيرد اما 15 اسفند ماه حاجي بابايي اين خبر را رد کرد و گفت که استخدام اين افراد از دي ماه آغاز شده است!
در نهايت در بهار سال 91 باز هم خبرهايي از آغاز استخدام اين 6 هزار و 900 نفر شنيده شد اما اين وعدهها هرگز براي کساني که رسالت انبيا را پيشه کرده بودند، محقق نشد.
شعار جذب نخبگان و عمل خانه نشيني نخبگان
«جذب و حمايت از نخبگان» ديگر شعاري بود که رييسجمهور ژستهاي متعددي با آن در رسانهها گرفت.روز 24 آبان به بهانه در گذشت علامه طباطبايي، احمدينژاد به استانداران دستور داد تا از اول بهمن ماه قبل از ورود به دهه فجر از سهميه و ظرفيتي براي جذب نخبگان استفاده کنند و همان موقع مصوبه تسهيل جذب نخبگان جوان در دستگاههاي اجرايي را در جلسه هيئت دولت تصويب کرد. البته در همان زمان يکي از استانداران در جلسه هيئت دولت با اشاره به ماده 75 قانون خدمات کشوري گفته بود که جذب نخبگان بدون آزمون برخلاف قانون است و امکانپذير نيست.با وجود گذشت اتمام دولت هنوز خبري از اجرايي شدن اين مصوبه در استانداريهاي کشور وجود ندارد. گذشته از اين رفتارهاي سياسي و تنگ نظرانه تيم اجرايي احمدينژاد در دستگاههاي اجرايي در طول 8 سال گذشته بيش تر نخبگان را خانهنشين کرده است. دولت محمود احمدينژاد اگر چه شعار حمايت از نخبگان را سر داد، اما هرگز انتقادي را از جانب نخبگان تاب نياورد و نخبگان جريانهاي سياسي غير همراه با خود و يارانش را به کنج خانهها تبعيد کرد.
ادبيات محيرالعقول احمدينژاد در عرصه بينالملل
تحريمها بياثر هستند. بيش از هزاران بار در 7سال اول دولت احمدينژاد اين جمله شنيده شد. قطعنامهها را به هيچ حواله داد تا تحريمها به حدي رسيد که حتي صداي نمايندگان مجلس نيز درآمد. بخشي از تحريمها غير قابل اجتناب بود و رهآوردي بود که بايد در طي مسير حرکت جمهوري اسلامي پرداخت شود، اما مسائل ديگري از جمله ادبيات رييسجمهوري ايران و گفتههاي تنش زاي احمدينژاد در انظار بينالمللي بدون شک در تشديد و سرعت گرفتن دور تصويب قطعنامهها بياثر نبود. ديروز قطعنامهها هيچ بودند اما در سال آخر در پي بروز مشکلات جدي در بازار ارز و طلا رييسجمهور بياثر خواندن تحريمها را فراموش و يک آن، رداي موثر بودن آنان را به تن کرد. کاربدانجا رسيد که علاالدين بروجردي، رييس کميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس خواستار توجه بيش تر رييسجمهور به گفتههايش شد.
سايه سنگين دولت دهم بر سر زنان
دولت محمود احمدينژاد در کلکسيون شعار و ژستهايش البته نخستين زن وزير جمهوري اسلامي ايران را نيز به نام خود ثبت کرد. اين اقدام اگر چه از سوي فعالان حقوق زنان در ايران چندان مورد توجه قرار نگرفت اما در بين عموم مردم چندان بياثر نبود.محمود احمدينژاد در سخنرانيهاي مختلف خود بارها مطرح کرد که زنان بايد حضور جدي و فعال در عرصه سازندگي کشور داشته باشند اما رويه رفتاري قانوني با اين مسئله خلاف شعارهاي رييسجمهور بود. طرحي که به تازگي در هيئت دولت تهيه شده و مرخصي بعد از زايمان زنان را به 9 ماه افزايش ميدهد، اگر چه در ظاهر براي حفظ آرامش زنان است اما واقعيتهاي دردناکي را از نوع نگاه تيم فعلي قوه مجريه در بر دارد. طبيعي است که سيستم بروکراسي و اداري کشور ما به اندازهاي ايمن نيست که بعد از گذشت 9 ماه از مرخصي جاي کار زنان در اجتماع براي آنان حفظ شود. از طرف ديگر طرح مسائلي از قبيل تصويب قانون براي خروج زنان و دختران از کشور محدوديتهايي است که ماحصل نگاه و تفکر پشت پرده اين تيم اجرايي به مقوله حضور زنان و فعاليتهاي اجتماعي آنان است.
کيسههاي نامه و درد دل ملتي ساده دل
سفرهاي استاني در ابتداي کار شايد براي حاميان محمود احمدينژاد داستاني در حد وحدود معجزهاي از هزاره سوم بود اما در پايان 8 سال به يکي از معضلات و نقاط منفي کارنامه احمدينژاد تبديل شد. تصويب هزاران طرح و مصوبه در هيئت دولت در اين سفرهاي استاني و توزيع بر روي کاغذ اعتبارات کشور بدون توجه به محدوديتهاي خزانه نشان از اين مساله داشت که رييسجمهور و هيئت دولت خزانه داري کشور را چاه بي ته تصور کرده بودند. وعدههاي اين سفرهاي استاني قريب به اتفاق بدون جواب و بدون تحقق باقي ماند و مردم ماندند با نامههايي که به کيسه رييسجمهور انداختند و طرحهايي که در شهرستانهايشان محقق نشد.
دو صد گفته چون نيم کردار نيست
واگذاري سهام عدالت و تاسيس صندوق مهررضا، اعطاي يک ميليون تومان پول به هر نوزاد در بدو تولد و هزاران وعده بي سرانجام ديگر در سفرهاي استاني يادگاران تلخي است که با احمدينژاد در تاريخ ثبت ميشود و شايد درسي براي مردم تاريخ ايران است که شعارها را مبنايي براي انتخاب قرار ندهند و نحوه حضور افراد در سياست و سابقه آنها، ميزان رابطه با علمگرايي را مدنظر دهند.