بازدید 46857

اظهارات زن مظنون حادثه سعادت‌آباد

کد خبر: ۱۳۱۸۵۹
تاریخ انتشار: ۳۰ آبان ۱۳۸۹ - ۱۲:۱۸ 21 November 2010
خودتان را به طور کامل برای ما معرفی کنید؟

من «سعیده- الف» 32ساله و دارای تحصیلات فوق‌لیسانس در رشته حسابداری هستم و شغلم مدیر مشاوران املاک در سعادت‌آباد بود.

به چه جرمی در پلیس آگاهی بازداشت شده‌اید؟

به اتهام معاونت در قتل در پلیس آگاهی بازداشت هستم.

نسبت شما با قاتل و مقتول چیست؟

من به عنوان مدیر دفتر مشاور املاکی بودم که مدتی کوتاه قاتل و چند ماهی نیز مقتول در آنجا مشغول به کار بودند.

چه رابطه‌یی بین شما و قاتل وجود داشت؟

من هیچ رابطه‌یی با قاتل نداشتم. «مهدی» فقط برای من همیشه مزاحمت ایجاد می‌کرد، بیشتر وقت‌ها از من اخاذی و زورگیری می‌کرد و تاکنون هشت بار از وی شکایت کرده‌ام و چون می‌دانست من نه پدری دارم و نه مادری و برادری به زور هم که شده به خاطر دارایی‌ام می‌خواست با من ازدواج کند ولی من به هیچ‌وجه حاضر به ازدواج با یک فردی که تعادل روحی و روانی نداشت، نبودم.

آشنایی شما با قاتل از کجا شروع شد و چند سال است که وی را می‌شناسید؟

جریان از جایی شروع شد که بنده یک دفتر املاک مسکن در خیابان علامه جنوبی سعادت‌آباد داشتم و قاتل نیز مشاور مدیر دفتر یکی از آژانس‌های مسکن در محدوده سعادت‌آباد بود. اواخر اردیبهشت ماه پیش من آمد و تقاضای کار در دفترم را کرد و من هم به دلیل سابقه کاری‌اش وی را استخدام کردم. چندی نگذشت که «مهدی» پیش من آمد و گفت که مادرش به دلیل ناراحتی قلبی در بیمارستان بستری شده است و نیاز به پول دارد و از من خواست که به او پول قرض دهم. من هم برای همدردی با وی مقدار پولی را که تقاضا کرده بود به وی دادم.

دوباره چند روز بعد عنوان کرد که برادرش معتاد است و می‌خواهد وی را در یک کمپ درمان اعتیاد بستری کند و نیاز به پول دارد و در این رابطه شماره مدیر کمپ درمانی را به من داد و با تماسی که با مدیر کمپ گرفتم موضوع برای من روشن شد و به اتفاق مهدی و برادرش به کمپ رفتیم و برادرش را بستری کردیم.

در این زمینه حدود 800 - 700 هزار تومان پول پرداخت کردم که بعد از مدتی فهمیدم سرم کلاه رفته است. چون هزینه درمان اعتیاد حدود 100هزار تومان بوده است.

البته این پایان پول گرفتن‌ها نبود، ‌بلکه به بهانه‌های دیگری از من پول می‌گرفت و درصورتی که به وی پول نمی‌دادم مرا مورد آزار و اذیت قرار می‌داد و کتکم می‌زد. در ادامه مجبور شدم پس از دو ماه یعنی اوایل تیرماه از دست وی فرار کنم و جای دیگری را در سعادت‌آباد اجاره کنم و شبانه اثاثیه دفترم را به دفتر جدید منتقل کردم و نخستین روزی که قصد چینش وسایل دفتر را با کمک همکارانم داشتم، «مهدی» با یک چوب بلند به دفتر آمد و شروع به شکستن شیشه در و پنجره و میز و وسایل کرد.

حتی شخصی که قصد وساطت داشت را مورد آسیب قرار داد و در تماس با پلیس 110 مهدی بازداشت شد و مصدوم را به بیمارستان انتقال دادیم که چند روز بعد فهمیدم که «مهدی» به زندان رفته است.

ولی مشکل به اینجا ختم نشد، بلکه وی پس از 20روز با پرداخت جریمه و دیه از زندان آزاد شد.

حدود یک ماه بعد وقتی در دفترم را قفل کردم و قصد داشتم سوار خودرو شوم یکدفعه دیدم «مهدی» از پشت دیواری بیرون پرید و دست به کیفم انداخت و قصد داشت کیفم را با خود ببرد. در دست دیگرش نیز یک استکان شکسته بود و مدام می‌خواست با آن استکان مرا مجروح کند.

من مقاومت می‌کردم اما او به زور سوار خودرو شد و با تهدید به وسیله استکان شکسته من را تا آزادراه کرج، حوالی وردآورد برد و به من گفت که از خودرو پیاده شوم و خودش پشت فرمان بنشیند. من هم از فرصت استفاده کردم و پا به فرار گذاشتم که «مهدی» نیز به دنبال من می‌دوید. در آن صحنه یک نفر مرا از دست این دیوانه نجات داد.

طی این سه سال مرتب در اضطراب بودم و از دست تهدیدها و باج‌گیری این فرد آسایش نداشتم. حتی چندین بار از وی چاقو خورده‌ام و چندین بار نیز چون که می‌دانست داخل کیفم پول است، کیفم را می‌دزدید و فرار می‌کرد. در این رابطه تاکنون هشت بار از وی شکایت کرده‌ام.

همین شش، هفت ماه پیش به دلیل ضرب و شتم عمدی از وی در کلانتری شکایت کردم و خودش نیز اعتراف به ضرب و شتم کرد و به دروغ عنوان داشت که با من رابطه داشته است که به دلیل اظهاراتش پنج ماه زندان افتاد و مدام از زندان به من زنگ می‌زد که رضایت دهم و می‌گفت: «در زندان کلی خلافکار شده‌ام. اگر بیایم بیرون سرت را زیر آب می‌کنم.» و من در جواب گفتم از دستت فرار می‌کنم. بعضی اوقات زنگ می‌زد خواهش می‌کرد و بعضی وقت‌ها هم زنگ می‌زد و تهدیدم می‌کرد، حتی چند روزی که مانده بود از زندان آزاد شود به پای مادرش افتادم و خواهش و تمنا کردم، کاری کند تا «مهدی» به سمت من نیاید، چون می‌ترسیدم بیاید و مرا بکشد!

چند روز بعد ساعت 10 شب «مهدی» از زندان آزاد شد و به من زنگ زد و با ترس و لرز سریع باتری تلفن همراه خود را درآوردم و به دلیل ترس شدید از وی تمامی چراغ‌های منزلم را خاموش کردم ولی مهدی ول‌کن ماجرا نبود و مرتب به شماره منزلم زنگ می‌زد و شماره‌ها برای اطراف کرج بود. من هم سریع وسایلم را جمع کردم و به خواهرم زنگ زدم و به اتفاق هم به شمال فرار کردیم.

فردای آن شب دوباره مدام تماس گرفت که درنهایت مجبور شدم تلفن را جواب بدهم. «مهدی» پشت تلفن اظهار داشت که سرش به سنگ خورده است و دیگر نمی‌خواهد اذیتم کند و قصد آدم شدن دارد. کلی از من معذرت‌خواهی کرد. پشت تلفن لحن صحبت‌هایش بسیار خوب شده بود و من با خیال راحت بعد از چند روز به تهران (چند روز قبل از قتل) برگشتم.

وقتی به محل کارم رفتم از کرج تماس گرفت و گفت یک کمکی به وی کنم تا دوباره شروع به کار کند و خرج زندگی‌اش را دربیاورد؛ تقاضای پول کرد. روز بعد (چهار روز قبل از قتل) زنگ زد و گفت: «بیا فرحزاد و برایم پول بیار»، من که خیلی از «مهدی» می‌ترسیدم به او گفتم تو بیا پول‌ها را ببر که او هم نیامد و از گرفتن پول منصرف شد.

سه یا چهار روز قبل از قتل، من با یزدان بودم که متوجه شدم «مهدی» به یزدان زنگ زد و درباره من پرسید که چرا از من خواستگاری کرده است و بسیار عصبانی بود و بعد از پایان تماس به گوشی تلفن همراه من زنگ زد و مرتب تهدیدم می‌کرد.

نحوه آشنایی شما با یزدان چگونه بود؟

دو ماه قبل از حادثه، یزدان به دفتر آمد تا یک منزل مبله اجاره کند و برای تنظیم قولنامه به همراه مشاورانم به دفترم آمد. با هم در رابطه با اجاره و ودیعه مشغول صحبت شدیم و به توافق رسیدیم و یزدان کارت شناسایی‌اش که عکس کارت ملی بود به من داد و حدود یک‌ساعت ما را معطل کرد و به بهانه اینکه یکی از آشنایانش در حال انتقال پول و چک به دفتر است. بعد از حدود یک ساعت و نیم قرار شد یزدان فردا پول را بیاورد و قرارداد را امضا کنیم.

فردا هر چقدر به وی زنگ زدم جوابگوی تماسم بشود تا اینکه بعد از یکی، دو هفته دوباره به دفترم آمد و عنوان کرد آن آپارتمان را نمی‌خواهد و کارت شناسایی‌اش را گرفت و رفت و دوباره پس از چند روز به بهانه اجاره یک آپارتمان دیگر آمد و به من گفت که در یک آژانس کرایه خودرو مشغول به کار است و درباره کار مسکن پرسید و از من خواست که استخدامش کنم. «یزدان» از اوایل مهرماه در دفتر من مشغول به کار شد و در طول چند روز رابطه‌اش را با من خیلی نزدیک و خوب کرد و به من پیشنهاد ازدواج داد. من هم قبول نکردم.

رابطه‌مان یک رابطه کاری بود ولی یزدان هم ول کن من نبود و عنوان می‌کرد که مهر من در دلش نشسته و خواستار ازدواج با من است.

مهدی (قاتل) از کجا به رابطه شما و مقتول (یزدان) پی برد؟

«مهدی» که برای دیدن من به دفترم مراجعه کرده بود از آبدارچی سئوال کرده بود و قضیه خواستگاری «یزدان» را فهمیده بود.

واکنش مهدی پس از فهمیدن این موضوع چه بود؟

«مهدی» به یزدان زنگ زده و گفته بود که لقمه بزرگتر از دهانش برندارد و برای یزدان خط و نشان می‌کشید که پایش را از این ماجرا بیرون بکشد.

پاسخ «یزدان» به «مهدی» چه بوده است؟

«یزدان» هم کوتاه نمی‌آمد و «مهدی» را تهدید می‌کرد و حتی یک بار هم چند نفر را برای کتک زدن «مهدی» به جلوی دفتر فرستاده بود.

«مهدی» و «یزدان» چند روز با هم درگیر بودند؟

حدود سه، چهار روزی با یکدیگر ارتباط تلفنی داشتند و مدام همدیگر را تهدید می‌کردند.

پاسخ شما به تماس‌های «مهدی» و «یزدان» چه بود؟

من در جواب به «مهدی» زیر بار رابطه با یزدان نمی‌رفتم و می‌گفتم به هیچ‌وجه قصد ازدواج با «یزدان» را ندارم و از مهدی خواهش می‌کردم که این قضیه را فیصله دهد ولی او گوش نمی‌کرد، یزدان هم از خر شیطان پایین نمی‌آمد و به من می‌گفت من گازاشک‌آور دارم که هشت متر پخش می‌شود و به هر کسی بزنم روی زمین می‌خوابد، مهدی که هیچ، بزرگتر از مهدی هم دوام آن را نمی‌آورد.

چرا موضوع را با پلیس مطرح نکردید؟

روز چهارم آبان ماه جاری به اتفاق یزدان به دادسرای ناحیه 18 سعادت‌آباد رفتم و از «مهدی» شکایت کردم و شکواییه را به کلانتری بردم و هنگامی که قصد داشتم شاهدان را به کلانتری ببرم، پیامکی برایم آمد که عنوان شده بود مهدی با یک قبضه قمه مقابل کلانتری منتظر است تا تو را بکشد!

با خواندن این پیامک سریع از کلانتری خارج شدم و خودم را در منزلم پنهان کردم.

روز قبل از قتل چه اتفاقاتی افتاد؟

مهدی به من زنگ می‌زد و تهدیدم می‌کرد و مهدی و یزدان با یکدیگر در ارتباط بودند و به طور مستمر یکدیگر را تهدید می‌کردند و فحش می‌دادند و برای هم خط و نشان می‌کشیدند.

به نظر شما چه عواملی باعث شعله‌ور شدن این درگیری و قتل شد؟

شب آخر من با یزدان بودم و یزدان مرتب به «مهدی» می‌گفت که من این خانم را دوست دارم و قصد ازدواج با او را دارم. باید مادر بچه‌های من بشود و خیلی از من تعریف کرد و با این کارها و حرف‌ها باعث تحریک و جنون «مهدی» شد.

از قتل یزدان چگونه مطلع شدی؟

روز حادثه من خانه بودم و از فرط نگرانی و خستگی خوابیده بودم. ساعت سه ظهر از خواب بیدار شدم و هنگامی‌که گوشی‌ام را برداشتم دیدم که 42 تماس از دست رفته داشتم و مشاوران و کارکنان دفتر به من زنگ زده‌اند که در این رابطه با یکی از مشاوران تماس گرفتم و ایشان گفت که «مهدی»، «یزدان» را به قتل رسانده است. من اول باور نکردم تا اینکه گوشی را برادر یزدان برداشت و پشت تلفن سر من داد می‌کشید. آنجا از حال رفتم و وقتی که به هوش آمدم وسایلم را جمع کردم و به خانه خواهرم فرار کردم تا اینکه از اداره آگاهی تماس گرفتند و برای تحقیقات من را احضار کردند.

شما چرا فرار کردید،‌ مگر شما هم دخالتی در قتل داشتید؟

نه، من هیچ دخالتی در این قتل نداشتم، فقط خیلی ترسیده بودم.

چه دفاعی از خودت داری؟

خیلی ناراحتم که این درگیری منجر به کشته شدن «یزدان» شد و این حادثه برای من خیلی خیلی تلخ بود و من هیچ دخالتی در این درگیری نداشتم. نمی‌خواستم این حادثه بسیار فجیع اتفاق بیفتد.

منبع: خبرآنلاین
تور تابستان ۱۴۰۳
آموزشگاه آرایشگری مردانه
خرید چیلر
فریت بار
اشتراک گذاری
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۱
انتشار یافته: ۷۷
جالبه!!!!!!!!!! چند بار شکایت کرده
هیچ اتفاق نیفتاده!!!
بعد هم چطوری می شه یه آدم غریبه از آدم با زور و کتک بارها پول بگیره و شکایت هم بکنی اتفاقی نیفته
چرا باید قاتل از این خانم اخاذی کنه؟حتما یه دلیلی داشته؟یه آتویی داشته؟این خانم به نظر بی تقصیر نیست.یه چیزی را پنهان میکنه.
عجب فيلنامه اي سرهم کردي تابناک !
فقط به نکته کوچولو ، برو فيلم رو يه بار ديگه نگاه کن ،​مهدي بلند بلند اسم زنه رو صدا ميزنه ولي ميگه کيميا !! نه سعيده !
عيب نداره فوقش فيلنامه با يه غلط ميشه 19 ! از اينکارا بازم بکن !
قضاوت کردن سخت ترین کارهاست.
ولی یک نکته خیلی مهم در این ماجرا وجود دارد که این خانم شاید دروغ نگویید اما خیلی از مسائل عاطفی و ارتباطی که داشته را عنوان نکرده و نادیده می گیرد.
اگر اظهارات این خانم درست باشد واقعا جای تاسف است که هیچ امنیتی در جامعه نیست. چگونه یک خلافکار می تواند حتی در زندان برای فرد دیگر خط و نشان بکشد. اگر زندان آدم ساز است و راهکاری برای جلوگیری از جنایت پس چرا جواب نمی دهد. تکلیف افرادی مثل این خانم که همواره مورد تهدیدند چیست. دستگاه قضایی و امنیتی چه کاره است؟
خيلي جالب بود. اگه مهدي كه 2 بار به زندان رفته و آدم نشده بود! چرا به راحتي بايد آزاد مي شد؟ آبا وثيقه و پول آدم را آدم ميكنه؟
اين چه قانوني است كه مجرم با وثيقه آزاد ميشه مياد بيرون جرمش را انجام ميده بعد دوباره ميره داخل زندان.
و اين سيكل براي كسي كه پول داره تكرار ميشه!
در این ماجرا مرتب روی قصور دو مامور تاکید میشود ولی به نظر من مشکل ریشه ای است. اگر از اول قوه قضاییه برخورد مناسبی با مزاحم می کرد هیچ وقت ای اتفاق نمی افتاد. اگر در روز حادثه دو مامور هم دخالت میکردند در آن زمان شاید مقتول نمی مرد ولی حتما ضارب دستگیر شده و پس از زندانی کوتاه و طی دوره آموزش خلافکاری در زندان مجددا آزاد شده و شاید حتی آن خانم را هم میکشت. شما با ماموران نیروی انتظامی مصاحبه کنید همگی از این شاکی هستند که اگر با به خطر انداختن جان خون تبهکاری را دستگیر کنند احکام سبک و سطحی اثر کار آنان را از بین می برد. در قوانین ما ممکن است که یک نفر چند نفر را به قتل برساند ولی با گرفتن رضایت از مجازات رهایی یابد در صورتیکه وی عمل خلاف را انجام داده و به جامعه ضرری را وارد کرده است. تاکید میکنم ما نباید همه کاسه کوزه ها را سر آن دو مامور بشکنیم (هرچند آن دو هم مقصر هستند و باید مجازات شوند) بلکه باید تمام عوامل به وجود آمدن حادثه را در نظر بگیریم.
این زن مقصر هست .اگر روز اول با مهدی این همه محبت یا مراوده نداشت و با اخراجش رابطهاش را قطع میکرد و همان موقع از قانون میخواست که شرش را کم کنند کار به اینجا نمیکشید
تکرار تکرار تکرار باز هم قابیل هابیل را کشت آن هم به خاطر زن
از منظر حقوقی، معاون در جرم کسی است با اعمالی، مباشر را تشویق، تهدید، امر، تطمیع و ... به انجام جرم نماید.حال نمی دانم کجای اعمال این خانم، به معاونت در جرم شباهت دارد که دستور بازداشت او صادر شده است، باید از بازپرس پرونده پرسید. اینکه جنایت مزبور جامعه را در شوک فرو برده است، نباید منجر به نادیده گرفتن عدالت شود. دادرسی فوری، و کاستن التهاب جامعه، نباید منجر به بی عدالتی و دادرسی غیر عادلانه و غیر منصفانه گردد. چون یکی از مهمترین اهداف ِ اجرای مجازات اجرای عدالت است، نه صرفا کاستن التهاب ِ جامعه.
سوال آخر جالب هست "چه دفاعی از خودت داری"!!
جل الخالق. خدا عالم است به غيب.
نبايد زود قضاوت كرد.
تو گفتي و ما هم باور كرديم دخترك معصوم! اكثر آتش ها از عدم توجه شما زنان به موارد اخلاقي نشات ميگيرد و بس.
متاسفانه در جامعه ما زن امنیت اجتماعی ندارد و هر کسی می تواند به او زور بگوید خصوصا اگر فردی مثل این خانم باشد !!
اگر طرف مشكل سياسي هم داشت اينقدر راحت مي گذاشتندش؟!
اصل ماجرا را لطفا" بنویسید و خواننده را دچار سردرگمی نکنید اظهارات این خانم هیچ ارتباطی نداشت به اینکه دو نفرمجنون وار همدیگر را تکه تکه کنند !!!!
چرا دنبال محكوم كردن دختره هستيد
آن پسر شرور رو بايد اعدام كنيد
فقط دنبال یک مقصر هستند تا مردم را ارام کنند .بهتر است دقیق و با ذکر جزئیات باشد.
در مملکت اسلامی و در تهران یک زن تک و تنها اینقدر مورد تهدید و سوء استفاده قرار میگیرد و بعد متهم هم میشود
با توجه به سابقه های شکایات و جای ضربات چاقو و تحقیقات محلی به نظر میآید این زن بی گناه و مظلوم باشد
چرا اين مصاحبه رو زدين؟ اين خانم فعلا هيچ تقصيري نداره مگر اينكه عكس اين قضيه معلوم بشه. حالا شما يه جورايي حس ميكني كه همش تقصير اين خانم بوده كه اين دوتا به هم افتادن بايد بگم كه اگه اين خانم الان با شما نامزد بود اين حرف رو نمي زدي و دنبال خبر ساختن هم نبودي.
1- آنچه که روشن است نیروی انتظامی با سهل انگاری با موضوع برخورد کرده است . چه قبل از قتل و چه بعد از آن .
2- فکر اساسی باید در مورد حمل کنندگان سلاح سرد و گرم بشود .
3- فرهنگ سازی در مورد روابط صحیح زن و مرد و رعایت ضوابط شرعی و عرفی و جلوگیری از ابتذال و بی بند و باری از طریق رسانه ها .
به نظر من که این خانم باید بداند که اگرچه این طور که اظهار می کنه مستقیماً در قتل معاونت نداشته ولی به شکل غیر مستقیم در این ماجرا مقصر است زیرا که نباید کسی را ندیده نشناخته استخدام می کرد( در مرود مهدی ) و سوال اینجاست که ایشان ایا واقعاً چندین بار از مهدی شکایت کرده بودند و اگر این کار را کرده بودند؟ ودیگر اینکه چرا باز هم بدون شناخت یزدان را استخدام کردند؟ و با ایشان رابطه بر قرار کردند؟
این خانم محترم که خود را مبرا میداند و یزدان را فقط همکار میداند چطور شب قیل از قتل با یزدان بوده است. وسوسه های این زن که در یک زمان همزمان با دو نفر رابطه داشته منجر به قتل یک جوان و داغدار شدن خانواده ها و بر هم زدن امنیت و روحیه عمومی شده است.و حالا هم خیلی ناراحت است. مجرم اصلی باید خود ایشان باشد که با وسوسه همه را به جان هم انداخته است.
با اظهارات اين خانوم نشون مي ده ما با اطمينان مي تونيم به نيروي انتظامي كشورمون افنخار كنيم وجاي هيچ نگراني نيست
حقیقت تلخ این جاست که کلانتری و دادگاه علیرغم هشت بار پناه آوردن یک خانم نتوانسته امنیت لازم را ایجاد و مجرم را از کرده اش پشیمان کند .
دروغ محض داره میگه - اگه سرش تو کار خودش بود حتی جواب سلامشون رو هم نمیداد چه برسه به کمک و همراهی کردنشون - همیشه تو جنایات عشقی زن نقش موثرتری داشته !!!
اگر قرار بود خوانندگان اين مطلب فقط با خواندن اين ماجرا ، بتوانند نظر درستي بدهند ديگر بازجويي هاي پليسي از عاملان حادثه و مظنونين بي معنا ميشد . بايد اظهار نظر نكرد و منتظر بود تا حقيقت و مسبب اصلي حادثه توسط پليس آگاهي مشخص شود و تهمت ناروا به كسي وارد نشود. فقط مساله اي كه مشخص است اين است كه اين سه نفر متاسفانه حريم هاي انساني و شرعي يكديگر را رعايت نكرده اند و حادثه ي تلخي را رقم زده اند .
راستی یادم رفت بگم چقدر آسون استخدام میکرده !!؟
""از من اخاذی و زورگیری می‌کرد و تاکنون هشت بار از وی شکایت کرده‌ام""اگر این جمله حقیقت داشته باشد، و مرجعی برای رسیدگی به شکایات و جلو گیری از زورگیری مجدد نباشد،احتیاج به تعمق بسشتری دارد!!؟(واقعاً حال چه کسی پاسخگو است؟؟؟.)
هميشه پاي يك زن درميان است
جاي بسيار تاسف دارد که يک زن تنها و بيکس که ميتواند يک مدير موفق باشد چگونه بعلت فقدان امنيت بازيچه دست شيادان ميشود.
مشكل اين بنده خدا اين بوده كه باهمت بوده و توانسته موقعيت مالي خوبي براي خودش فراهم كند. جوان و تنها و پولدار كه بوده و از همه مهمتر، بي پشت وپناه هم كه بوده و افراد سودجو و فرصت طلبي مثل يزدان و مهدي، نمي توانستند از چنين موقعيتي صرف نظر كنند. لابد خيلي ها فكر مي كنند كه كرم از خود درخت بوده است. اما خود من لااقل دو خانم بسيار باشخصيت و محجوب را مي شناسم كه توانسته اند روي پاي خودشان بايستند وشركت بزنند ولي مدام مردان سودجو و گاه متأهل، با چاپلوسي و چرب زباني و تحريك عاطفه آنها؛ سعي دارند خودشان را به آنها نزديك كنند وبه عناوين مختلف به اصطلاح خرشان كنند و پول بگيرند. حتي در يك مورد مرد متأهلي كه مي دانست يكي از اين خانم ها تنها زندگي مي كند، مي خواست خودش را به او نزديك كند ولي وقتي با سرسختي خانم و اخراج مواجه شد ، شايعات خيلي زشتي درباره او پخش كرد.
متاسفم برای پلیس و دادگستری که نمی تواند از انسانها در برابر افرادی همچون مهدی دفاع نماید.
به نظرم بهتر است هرچه سریعتر قاتل محاکمه شود
این کجاش مظنونه؟؟؟؟!!!!!!!!! لابد چون زنه نه؟؟؟؟
پاسخ ها
زهرا
| Iran, Islamic Republic of |
۱۷:۱۹ - ۱۳۸۹/۰۸/۳۰
اصولا در فرهنگ مردسالار ایران و اطراف همیشه زنان متهم اصلی اند چون روایت ها را مردان بیان می کنند. اینکه مهدی تو روز روشن یه انسان رو با هر توجیهی سلاخی کرده به این زن چه ارتباطی داره؟
بعد از این همه توضیح تازه پرسیده چه دفاعی از خودت داری. در برابر چی چه دفاعی داره. اینها که گفت مگر چه بود؟ البته من این خانم را باور نمی کنم.
ajab dastane jalebi ! arzeshe khoondan ro dasht
جالب است كه سوال ميشود "چه دفاعي از خودت داري؟" با اين توضيحات متقن و كافي مگر اين بنده خدا چه كرده مه بايد از خودش دفاع كند؟
مطمئنا اين خانم بي‌تقصير نبوده، كه يه مرد اجازه به خودش داده تا اين حد، در زندگي شخصي اين خانم دخالت كنه و به خودش اجازه‌ي هر كاري رو بده، بي شك اين خانم هم مقصر بوده
متاسفانه وضعیت جامعه به گونه ای شده که دیگر خلاف کاران از دستگیری نمی ترستد چون می دانند به زودی در قبال یک و ثیقه قلابی آزاد خواهند شد و مجددا به شغل شریف خود در کوچه و بازار مشغول خواهند شد یعنی دزدی، کلاه برداری، جنایت، ....
خدا به داد این مردم برسه !
واقعا که - کاملا مشخصه که این خانم مقصر اصلی این جنایت است بنظر من نه مهدی و نه نیروی انتظامی تقصیر دارد فقط وسوسه هایی که ایشان در دل دو مرد بیچاره ایجاد کرده باعث این اتفاق غیر قابل جبران است .
برچسب منتخب
# انتخابات # محمدباقر قالیباف # مصطفی پورمحمدی # سعید جلیلی # علیرضا زاکانی # امیرحسین قاضی زاده هاشمی # مسعود پزشکیان # انتخابات ریاست جمهوری