منطقه دلخواه | the zone of interest به کارگردان جاناتان گلیزر نه بهترین فیلم با موضوع هولوکاست که یکی از دلهره آورترین و مخوف ترین فیلم ها با کمترین بهره مندی از دیالوگ به عنوان یکی از ارکان فيلم در این ژانر است. فیلم روایت زندگی خانوادگی یکی از افسران اس اس آلمان نازی و فرمانده اردوگاه کار اجباری یهودیان است. در این فیلم هرگز صحنهای خشونت آمیز اعم از خشونت رفتاری و یا کلامی دیده نمی شود ولی در پس زندگی آرام، مرفه و بدون دغدغه با تعداد فرزندان بالا، آشفتگی های روانی و نیازهای سرخورده ناشی از خشونت پنهان دیده می شود.
این خانه در مجاورت آشوویتس، بزرگترین اردوگاه مرگ آلمان نازی بنا شده است. گواه این مدعا سکانسهایی است که زن به تردید رژی که در پالتوی پوستش پیدا می کند را به لب می زند و بلافاصله با ترس و اکراه آن را پاک می کند. یکی دیگر از عواملی که القای ترس و دلهره در مخاطب کمک می کند استفاده از موسیقی است. موسیقی فیلم «منطقه مورد علاقه» را micaela rachel levi انگلیسی ساخته و در جشنواره کن برگزیده نیز شده است.
این فیلم برخلاف بسیاری از فیلم های دیگر که جذابیت و برتری خود را مدیون دیالوگ ها و فیلم نامه های منحصر بفردند این بار را بازی تعمدا سرد و بی روح، صداها و موسیقی به دوش می کشد. صداها در این فیلم شامل سوت قطار (ورود یهودیان جدید برای اسکان در اردوگاه)، روشن شدن کوره ها (محلی که اجساد را در آن میسوزانند)، شلیک گلوله (تیرباران ساکنان اردوگاه)، خالی کردن یک گلوله در سر یک یهودی به علت دعوا سر یک سیب که کودک خانواده به هنگام بازی با اسباب بازی هادر اتاقش آن را می شنود و ... که با هر بار شنیدن آنها بنا به تجربه زیسته خود دنیایی از مفاهیم به ذهن مخاطب منتقل می شود.
اما در سکانس های پایانی، تصاویر هم به کمک می آیند و کارکرد اصلی مفهوم فیلم در معنای عام آن شکل می گیرد. نمادهای باقی مانده از آوارگان یهودی که در اردوگاه های مرگ کشته شدند شامل کفش ها، دندان ها، لباس ها و حتی عصای افراد که نشان از سالمندی و یا معلولیت افرادی است که به کوره های ریخته شده اند همگی ترس و خشونت در لایه های زیرین فیلم را روایت می کند.
جاناتان گلیزر کارگردان در موضوع جابه جایی خانواده به شهر دیگری با ظرافت موضوع هولوکاست و آوارگی یهودیان اروپا را به نمایش می کشد. زن که با ظرافت و وسواس زیاد حیات خانه را با گل ها و گیاهان مختلف تزیین کرده است که اتفاقا مورد تحسین مادرش هم قرار می گیرد و این سنجه ای می شود که مادرش او را زن موفقی بخواند حالا مجبور به ترک خانه می شود. ولی او هرگز از همسرش که اتفاقا به دستور رییس اس اس باید منتقل شود تن نمی دهد و در مکالمه سرد و بی روحی که در کنار دریاچه با او دارد در برابر دستور ترک خانه اش مقاومت می کند. این مقاومت از سوی همسرفردی صورت می گیرد که در راستای تفکر کشتار صنعتی و سازمان یافته یهودیان توسط نازیسم ایده کوره های آدم سوزی را برای امحا کردن جسد مرده های اتاق های گاز را پیگیری می کند.
در جریان هولوکاست یهودی ها را از سراسر اروپا به اردوگاه های نازی می آوردند و اگر در جریان انتقال و کار طاقت فرسا نمی مردند در نهایت در اتاق های گاز مسموم می کردند ولی مساله جسد تعداد بالای آنها معضلی بود که با گورهای دسته جمعی و کوره های آدم سوزی حل شد. بر اساس آمار موجود از 11 میلیون یهودی ساکن اروپا نیمی در اردوگاه ها کشته شدند. ایده کوره های آدم سوزی و اردوگاه های آلمان که در زمان هاینریش هیملر مطرح و اجرایی شد آنقدر هولناک بود که اشپیگل در سال 2008 او را از بزرگترین قاتلان تاریخ جهان به عنوان معمار هولوکاست معرفی کرد.