به گزارش تابناک، روزنامههای امروز دوشنبه چهارم مردادماه در حالی چاپ و منتشر شد که طرح جنجالی مجلس برای محدودسازی اینترنت با تیترهایی همچون مدافعان محدودسازی و اینترنت ملی از آنچه فکر میکنید به شما نزدیکتر است در کنار عناوین دیگری مثل پرونده آبان ۹۸ روی میز اژهای و حواشی رقابت ورزشکاران ایرانی در المپیک توکیو و انتقادات از گزارشگری صدا و سیما در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
محمد ذاکری طی یادداشتی در شماره امروز اعتماد با تیتر رویای مجلس در تحقق دیوارکشی مجازی نوشت: در مناظرات انتخاباتی سال ۱۳۹۶، رییسجمهور فعلی رییسجمهور منتخب کنونی را متهم کرد که میخواهد در خیابانها دیوار بکشد. آقای رییسی این اتهام را رد کرد و طرفدارانش، روحانی و کمپین تبلیغاتی او را متهم کردند که قصد دارد با ایجاد جنگ روانی و رقیبهراسی پیروز شود. حالا روحانی باید ظرف روزهای آتی دولت را به رقیب سابقش تحویل دهد و رییسی نیز در تبلیغات انتخاباتی این دوره و البته عملکردش در قوه قضاییه نشان داده چندان به دنبال دیوارکشیدن نیست. اما اکنون به نظر میرسد نمایندگان مجلس انقلابی یازدهم بیمیل نیستند تا رویای دیرهنگام گروهی از اقلیت جامعه را ـ که خود نیز برآمده از همان اقلیت هستند ـ جامه عمل بپوشانند، ولی این بار فعلا خبری از دیوارکشی فیزیکی با آجر و ملات نیست بلکه طرحهای مجلس میروند تا دیوارهایی به دور مرزهای کشور کشیده و با انسداد مجاری ارتباطی و تنفسی کشور، ارتباط کشور و مردم را با جامعه جهانی و حتی با خودشان قطع کنند. اولین نمونه از این دیوارکشی طرحی موسوم به «اقدام راهبردی برای لغو تحریمها» بود که بهرغم مخالفت شدید دولت در آذرماه سال گذشته تصویب و به سرعت ابلاغ شد و دولت نیز نهایتا مجبور شد از آن تمکین کند. قانونی که برخلاف نام آن، هدفی جز سنگاندازی در مسیر مذاکرات و لغو تحریمها نداشت و حالا هم رییسجمهور چندبار به این امر اذعان کرده که اگر این قانون نبود تا پایان سال گذشته مساله تحریمها برطرف شده بود. از سوی دیگر، مجلس، ارتباط ایران با آژانس بینالمللی انرژی اتمی را نیز محدود به شروطی کرده که با قانون فوق و سنگاندازیهای داخلی در مسیر مذاکرات عملا امکانپذیر نیست و لذا باید منتظر چالشهای جدید در مسیر پرونده هستهای ایران و بازگشت آن به شورای امنیت باشیم.
یعنی مسیری که شانزده سال پیش آغاز شد و عوارض و تبعات آن را دیدیم مجددا در حال شروع است. اما طرح دیگر مجلس که آن نیز نوعی دیوارکشی در فضای مجازی و انسداد مسیرهای ارتباطی مردم از طریق رسانههای اجتماعی و خدمات اینترنتی است، طرحی است موسوم به «طرح صیانت از حقوق کاربران در فضای مجازی و ساماندهی پیامرسانهای اجتماعی» که بر اساس آنچه از محتوای طرح و هدف طراحان برمیآید برخلاف نامش به دنبال ایجاد محدودیتهای گسترده در بهرهگیری کاربران از ظرفیتهای فضای مجازی است و منجر به فیلترینگ نرمافزارهای پرمخاطبی مانند واتساپ و اینستاگرام و احتمالا برخی از سرویسهای گوگل و یاهو مانند ایمیلها در آینده نه چندان دور خواهد شد. اگرچه برخی از نمایندگان آگاهانه یا ناآگاهانه مدعی هستند این طرح منجر به محدودیت و فیلترینگ نخواهد شد، اما برداشت محتمل از محتوای طرح و شروطی که برای فعالیت سرویسدهندگان در این قانون پیشبینی شده به احتمال قوی نتیجه دیگری در پی نخواهد داشت. نکته دیگر آنکه مجلس در تلاش است در شرایطی که توجه افکار عمومی معطوف به مسائلی همچون کمبود آب و برق و کرونا و واکسیناسیون و شرایط خوزستان است، بیسر و صدا و با استفاده از ابزارهایی مانند اصل ۸۵ قانون اساسی بررسی و تصویب طرح را به کمیسیون فرهنگی واگذار و احتمالا اجرای آزمایشی آن را با سرعت آغاز کند.
این همه در حالی است که از یکسو در شرایط فعلی و همهگیری کرونا، بسیاری از کسبوکارها در پلتفرمهایی همچون اینستاگرام، واتساپ و حتی تلگرام فیلترشده فعالیت میکنند و این رسانهها مجرای ارتزاق حداقلی بسیاری از اقشار است. از سوی دیگر تجربه ناموفق فیلترینگ شبکههایی مثل توییتر، تلگرام، فیسبوک، سیگنال و ایجاد اختلال در فعالیت کلابهاوس و نیز تعریف پروژههایی همچون پیامرسان ملی و جستوجوگرملی و اینترنت ملی و ... با سرمایهگذاریهای کلان و شکست فنی یا عدم استقبال مخاطب پیش چشم خطمشیگذاران و مردم است و اصرار بر تکرار تجارب شکستخورده قبلی آن هم با این شتاب و عجله و بدون ابهامزدایی و شفافسازی مایه تعجب فراوان است. از یک سو وقتی تفکر حاکم بر مجلس اکنون حاکم بر کلیه مقدرات امور کشور و قوای سهگانه است و تا چند سال آینده نیز از اسب مراد پایین نخواهد آمد دیگر چه نگرانی در باب فضای مجازی دارد که اینگونه در پی قلع و قمع آن است؟ از سوی دیگر نیز عقل سلیم حکم میکند در شرایطی که مردم و کشور با هزار مشکل کوچک و بزرگ مواجهند و ظرفیت چندانی برای تحمل فشار بیشتر وجود ندارد بهتر است با ایجاد محدودیتهای بیمورد آسایش روانی نصفه و نیمه جامعه بیش از این تهدید نشود. به هرحال، دولت در آستانه انتقال است و مجلس در تلاش است پیش از شکل گرفتن دولت جدید این طرح را به تصویب رسانده و دولت را در عمل انجامشده قرار دهد. امیدواریم عقلای مجلس مانع از تصویب این طرح و تحقق خواسته طیف تندروی مجلس شود. اگرچه تجربه این یکساله نشان داده هیاترییسه مجلس اگر خودش هم جزو این طیف تندرو نباشد عملا در مواجهه با تندرویهای آن ناتوان و ناکام است.
محمد صرفی در بخشی از یادداشت روز کیهان با عنوان وقتی مامور «سیا» قهرمان المپیک شد نوشت: دو روز نخست المپیک توکیو برای ایران پر از خبر و حادثه بود. روز اول جواد فروغی در رشته تیراندازی با تپانچه بادی از فاصله ۱۰ متری، نه تنها مدال طلا را برای ایران به ارمغان آورد بلکه رکوردشکنی هم کرد. رخدادی که بخش اعظم افکار عمومی را شگفتزده و بسیاری از کارشناسان ورزشی را هم غافلگیر کرد. کسی کسب مدال طلا در اولین روز مسابقات المپیک -که برای نخستین بار در تاریخ، مدتی ایران را در جایگاه دوم جدول ردهبندی قرار داد- را پیشبینی نمیکرد. به سرعت مشخص شد قهرمان المپیکی کشورمان پرستار بخش کرونایی در بیمارستان حضرت بقیهًْالله (عج) و عضو سپاه پاسداران بوده و سابقه حضور در سوریه و امدادرسانی به مردم جنگزده این کشور را نیز داشته است.
با انتشار این خبر به سرعت مزدوران رسانهای و مواجببگیران کاخ سفید، ملکه انگلیس، بن سلمان و تلآویو دست به کار شدند و کفتاروار حمله به روح و روان مردمی را که از قهرمانی یکی از فرزندان خود شاد بودند، آغاز کردند. کار به جایی رسید که برخی از این مزدورانِ وطنفروش از کمیته ملی المپیک خواستند بهدلیل عضویت فروغی در سپاه و حضورش در سوریه باید مدال وی را پس بگیرند! ظاهراً تیرهای فروغی بیش از آنکه به سیبل بخورد به چشم تنگ آنانی خورده بود که از هر موفقیتی برای این مرز و بوم و تزریق هرگونه امید و شادی به این مردم، چنان عصبانی میشوند که مثل مار به خود پیچیده و به مزخرفگویی میافتند. حجم این مهملات به جایی رسید که رسانههای معاند در گزارشها و تحلیلهای خود نوشتند این مدال متعلق به جمهوری اسلامی است و نه ایران و ما از این بابت خوشحال نیستیم. البته آنهایی که از آمریکا میخواهند بیشتر ایران را تحریم کند و به سران رژیم صهیونیستی نامه مینویسند که بیشتر در ایران دست به خرابکاری و ترور بزند، اگر از مدالآوری ورزشکار کشورمان در المپیک شاد شوند جای تعجب دارد.
در روز دوم مسابقات، یعنی دیروز و در جریان مسابقات تکواندوی زنان، ناهید کیانی نماینده کشورمان با کیمیا علیزاده که با تیم پناهندگان به توکیو رفته روبرو شد. این رویارویی موج دیگری از جنجال و فضاسازی سیاسی علیه کشورمان را از سوی جریانهای معاند به همراه داشت. کیمیا علیزاده نخستین زن ایرانی است که در المپیک مدال بدست آورده است. او این مدال را در المپیک ۲۰۱۶ برزیل و با پرچم جمهوری اسلامی ایران بدست آورد. بالاترین مقامات کشور از وی تقدیر کردند. پاداش مدال طلا به او داده شد، قدر دید و بر صدر نشست. وقتی هم که مصدوم شد در خارج از کشور بارها و از جیب کشور تحت عمل جراحی قرار گرفت.
دی ماه سال ۹۸ او از سفر ورزشی به هلند بازنگشت. به آلمان رفت و با انتشار دیکتهای تند و سیاسی از پرچم کشورش اعلام برائت و درخواست پناهندگی کرد. او یکی از معدود قربانیان جریانی است که قهرمانان سطح بالای ورزشی کشور را سالهاست تحت نظر داشته و با انواع و اقسام روشهای کثیف و به ظاهر فریبنده در صدد جداسازی آنها از ریشه خود است. کاش شیر پاک خوردهای پیدا میشد و سراغ ورزشکاران قهرمانی میرفت و تجربیات آنها از این دامهای رنگارنگ و فریبنده را ثبت و ضبط و منتشر میکرد. غالب این ورزشکاران وطندوست دست رد به سینه این جریان آلوده زدهاند و بالاخره در این میان چند نفر هم میلغزند و در دام میافتند. کیمیای ۲۱ ساله یکی از چند قربانی این جریان است.
ورزشکاران تنها طعمههای این جریان نیستند. دو گروه هدف اصلی این جریان است؛ دانشمندان و آدمهای باکیفیت که بودنشان میتواند گرهای از مشکلات کشور باز کند و فکر و تلاششان حرکت چرخدندههای علم و پیشرفت کشور را تسریع میکند و دوم چهرههای مشهور و محبوب -یا به اصطلاح سلبریتیها اعم از ورزشکاران، هنرمندان و... - که در میان مردم شناخته شده و بعضاً محبوب هستند. آنان با به دام انداختن گروه نخست میخواهند چوب لای چرخ حرکت علمی و پیشرفت کشور بگذارند و جدا کردن ریشه گروه دوم نوعی عملیات روانی علیه مردم ایران با ارسال این پیام جعلی و مسموم است؛ ببینید چقدر بدبخت و بیچارهاید که حتی قهرمانان و چهرههای مشهور و موفق کشورتان هم نمیتوانند دیگر در ایران زندگی و کار کنند و فرار میکنند، تکلیف شما مردم که دیگر روشن است!
مسیح مهاجری، مدیرمسئول روزنامه جمهوری اسلامی در سرمقاله امروز این روزنامه نوشت: درمان واقعی زخم خوزستان، به توصیه و استمالت و چند روز آب پشت سد را رها کردن و با تانکر آب دادن به روستائیان و سفرهای مقطعی مسئولان به اهواز و مناطق خشکیده استان نیست. از این قبیل اقدامات مقطعی تاکنون چندینبار انجام شده و نتیجه آن اقدامات این عطشی است که امروز شاهدش هستیم.
با استاندار ویژه نصب کردن و گلایه از این و آن کردن که اگر چنین و چنان میکردند الآن اوضاع خوزستان اینطور نبود هم مشکلی حل نمیشود. تا این لحظه هیچیک از مسئولین که درباره بحران خوزستان صحبت کردهاند، شفاف نظر ندادهاند. اگر بخواهند شفاف سخن بگویند باید اعتراف کنند که اولاً مشکلات خوزستان فراتر از آب است، ثانیاً همه مقصرند و ثالثاً اقدامات کنونی هم به منزله خوراندن مُسکن به کسی است که دچار دردهای مزمن است و به معالجه اساسی نیاز دارد.
فهرست کردن زخمهای خوزستان، به فرصت، فراغت و تحقیق نیاز دارد، کاری که باید در بالاترین سطوح نظام انجام شود، ولی محورهای کلی را میتوان به اجمال اینچنین برشمرد.
۱- بیتوجهی به نیروهای کارآمد بومی و سپردن مدیریت کلان منطقه به افرادی که نابلد و ناکارآمد هستند. این، حدیث امروز خوزستان نیست، ابزار جنگ که از این استان برچیده شد، این بیتوجهی به سراغش آمد.
۲- وجود لشکر بیکاران در استان و افزوده شدن بر افراد این لشکر بگونهای که آمارها به صورت روزانه در حال صعودند.
۳- علیرغم برخورداری خوزستان از ثروتهای بالقوه، فقر در بخشهای عمدهای از این استان بیداد میکند.
۴- اسم تعدادی از شهرها و مناطق خوزستان، شادی و آبادانی را بشارت میدهند مثل خرمشهر، آبادان، شادگان، بهبهان و...، ولی بسیاری از نقاط این استان، آنچنان از پیشرفت و آبادانی محروم هستند که شادی را نمیتوان در چهره آنها و مردمشان مشاهده کرد. خوزستان، آزاد شد، ولی آباد نشد.
۵- کار فرهنگی عمیق به خوزستان راه نیافته. کارهای معمولی و سطحی از قبیل آنچه سازمان تبلیغات و هیاتها میکنند مثل سایر نقاط کشور در خوزستان نیز جریان دارد، ولی افسوس که هنر این دستگاهها هزینه کردن بودجههای بدون بازده است. شاید تقصیری هم ندارند، چون در برابر غریو دیو فقر و بیکاری که گوشها را از شنیدن پیامهای فرهنگی ناشنوا میکند، صدای آنها به هیچ گوشی حتی در یک قدمی خودشان هم نمیرسد.
۶- از شکاف پدید آمده در جامعه فقرزده و بیکاریزده و دچار فقدان فعالیت عمیق فرهنگی، وهابیت بشدت مشغول سربازگیری است. آیا مسئولان نظام جمهوری اسلامی از لشکری که وهابیت با جذب جوانان و حتی نوجوانان خوزستانی تشکیل داده و هر روز بر تعداد آنها افزوده میشود خبر دارند؟ روزنامه جمهوری اسلامی در نیمه اول دهه ۹۰ حداقل دو بار با چاپ گزارشهای میدانی درباره این سربازگیری و تشکیل این لشکر خطرناک هشدار داد، ولی هیچ مسئولی در این زمینه احساس مسئولیت نکرد!
۷- خلق عرب، الاحوازیه و امثال اینها را بیمسئولیتی ما بر موج برآمده از نارضایتیها سوار میکند و آنها با استفاده از سربازانی که وهابیت میگیرد به صحنه میآیند و آشوب بپا میکنند. بهانه هم همیشه هست، دیروز فاضلاب، امروز آب، فردا نان و... این بهانهها را ما با عدم احساس مسئولیت به وجود آوردهایم. بنابراین، باید خودمان را سرزنش کنیم.
۸- ماجرای تشنگی بخشهائی از خوزستان که حالا حضرات مسئولین را از صدر تا ذیل تکان داده، قصه پرغصهای بر غمهای دیگر افزوده است. وقتی مردم از تلویزیون لولههای آب و تانکرهای آبرسان را میبینند با این سوال مواجه میشوند که این لولهکشیها را نمیشد در ۳۰ سال بعد از جنگ انجام بدهید تا امروز بیش از ۷۰۰ روستای خوزستان تشنه نباشند؟ جواب حضرات مسئولین لابد اینست که اگر ما این کارها را میکردیم، وقتی برای پرداختن به جنگ قدرت برایمان باقی نمیماند...
۹- ما برای حفاظت از نظام جمهوری اسلامی در برابر گرگهای بینالمللی باید قوی باشیم. قدرت نظام را در درجه اول باید در رضایت مردم جستجو کرد و در مرحله بعد باید به سراغ قدرت دفاعی رفت. مردم از شما راضی نباشند، تمام زرادخانههای دنیا را هم داشته باشید نمیتوانید این نظام را حفظ کنید.
۱۰- اشتباه مسئولان ما اینست که زخمهای نشسته بر تن خوزستان را از جنگ تحمیلی و از سیل ۱۳۹۸ کمتر میدانند. همانطور که تا پایان جنگ و تا پایان سیل، تمام امکانات و نیروها را در منطقه نگهداشتیم و تا کار را تمام نکردیم از منطقه خارج نشدیم، حالا هم تا تمام زخمهای خوزستان – نه فقط آب – را معالجه نکردیم نباید خوزستان را ترک کنیم. خوزستان، تشنه است، تشنه آب، تشنه اشتغال، تشنه رفاه، تشنه توجه.
حالا هم در خوزستان عملیات داریم. تا پایان این عملیات باید در خوزستان بمانیم و کاری کنیم که خوزستان برای همیشه پایدار و بیمشکل باشد و با یک خشکسالی یا ترسالی دچار مشکل نشود، مثل گذشته انبار غله ایران باشد و با بیکاری و فقر و عقبماندگی برای همیشه خداحافظی کند.