به گزارش «تابناک» به نقل از روزنامه ایران، رسیدگی به این پرونده از صبح ۱۸ شهریور امسال در دستور کار پلیس قرار گرفت. بررسیها نشان میداد مرد جوانی روی همسرش اسید ریخته و فرار کرده است.
وقتی زن جوان به بیمارستان منتقل شد تحت درمان قرار گرفت و پرونده برای دستگیری متهم در اختیار کارآگاهان پلیس آگاهی قرار گرفت.
در حالی که ۱۹ روز از این ماجرا گذشته بود سرانجام عصر یکشنبه ۶ مهر مأموران اداره شانزدهم پلیس آگاهی پایتخت رد متهم را در یک آشپزخانه تهیه غذا در خیابان ازگل شناسایی کردند. آنها به محض ورود به سراغ مرد جوانی رفتند که در گوشهای از آشپزخانه مشغول کار بود. اما قبل از آنکه مأموران پلیس خود را معرفی کنند و حکم جلب را به آشپز جوان نشان دهند، او دستهایش را به نشانه تسلیم بالا برد.
مرد جوان با دیدن مأموران گفت که از فرار ۱۹ روزهاش خسته شده و نمیتوانسته دیگر با این عذاب وجدان زندگی کند. هوشنگ بعد از دستگیری صبح دیروز برای تحقیقات به شعبه ششم دادسرای امور جنایی پایتخت منتقل شد. مرد جوان در مقابل بازپرس احسان زمانی به انتقام از همسرش اعتراف کرد.
با همسرت چطور آشنا شدی؟
من ساکن یکی از شهرستانهای استان خراسان بودم و مهناز در روستا زندگی میکرد. زمانی که او در کنکور رشته حقوق قبول شد، پدرش برای راحتی او خانهای در شهرستان محل زندگی ما خرید. از آنجا که پدر من خانه را به آنها فروخته بود همین موضوع باب آشنایی من و مهناز شد.
چه زمانی به تهران آمدید؟
۸ سال قبل باهم ازدواج کردیم و دو سال بعدش به تهران آمدیم. مهناز میگفت تهران جای پیشرفت دارد. از طرفی، چون مهناز بچهدار نمیشد فامیل و آشنا خیلی در زندگیمان دخالت میکردند و به همین دلیل، مغازه مصالحفروشیام را فروختم و برای راحتی او به تهران آمدم و در یک رستوران به عنوان آشپز مشغول به کار شدم.
اختلافت با مهناز سر چی بود؟
من همیشه کنار و همراهش بودم. حتی مقابل خانوادهام ایستادم، مادرم دلش نوه میخواست و به من گفت حالا که مهناز بچهدار نمیشود، با یک نفر دیگر ازدواج کن تا بچهات را ببینم. اما قبول نکردم، گفتم من عاشق همسرم هستم و نمیتوانم از او جدا شوم. حتی برادرش سالها قبل به خاطر موضوعی با مهناز درگیری لفظی پیدا کرد که من در دفاع از مهناز، با او دعوا کردم و سر همین موضوع ۱۸ میلیون تومان دیه دادم. من برای مهناز خیلی فداکاری کردم، اما ۶ ماه بعد از اینکه به تهران آمدیم بیخبر به دادگاه رفت و درخواست طلاق داد.
مهناز گفته به خاطر مشکلات خانوادگی قصد جدایی از تو را داشته است؟
اینطور نیست. مهناز در یک شرکت مشغول به کار شده بود. ظاهراً با مردی که از مشتریهای شرکتشان بود آشنا شده و او برایش پیام میفرستاد، وقتی متوجه شدم به من گفت که دیگر مرا دوست ندارد. از شنیدن این حرف خیلی ناراحت شدم، من به خاطر مهناز کارم را ترک کرده و به تهران آمده بودم. از طرفی خواستگار قدیمیاش با من تماس میگرفت و تهدیدم میکرد که اگر مهناز را طلاق ندهی تو را میکشم.
چرا او را طلاق ندادی؟
دوستش داشتم. حدود ۱۸ ماه قبل خانهای را که با پول خودم خریده بودم به نام مهناز کردم، اما او مرا از خانه بیرون انداخت. مهناز به من گفته بود مهریهاش را که ۱۱۴ سکه طلا بود میبخشد در عوض من به او حق طلاق بدهم. من فریبش را خوردم، گفت طلاق نمیگیرد، اما رفت درخواست طلاق داد.
چرا روی او اسید پاشیدی؟
نمیخواستم مهناز را از دست بدهم. نمیخواستم بعد از من با کسی دیگر ازدواج کند. به همین خاطر یک روز اسیدی را که در انباری بود برداشتم و به کمین مهناز در مقابل خانهمان نشستم. ۲۰ دقیقهای آنجا بودم که مهناز از خانه بیرون آمد و من به سمتش رفتم. اسید را روی او پاشیدم و فرار کردم.
نمیخواستی بدانی چه اتفاقی افتاده است؟
آن موقع نه. اما فردایش به بیمارستان سوانح و سوختگی رفتم و جویای احوالش شدم. در این مدت هم چند باری در فضای مجازی با او چت میکردم و گفتم تقصیر خودت بود.