سحر قریشی پس از موفقیت الناز شاکردوست از طریق مسیری که مهناز افشار طی کرده، در پی رقم زدن اتفاق مشابهی برای خود و تغییر زمینه بازیگریاش از سینمای تجاری به سینمای هنری است تا طول دوره بازیگری و کیفیت کارنامه کاریاش را توامان ارتقا دهد، اما آیا او میتواند به چنین موقعیتی دست یابد و بازیگرانی چون قریشی ـ که صرفاً در سینمای تجاری حضور پررنگی دارند ـ برای ورود به جمع نسبتاً بسته سینمای هنری چه مسیری در پیش دارند؟
به گزارش «تابناک»؛ سحر قریشی، بازیگر سینما به تازگی در گفت و گویی ضمن حملات مستقیم به مهناز افشار در واکنش به حملات مشابهی که افشار نسبت به او به کار برده بود، از تلاشش برای تغییر مسیر در بازیگری سخن به میان آورده و رد پیشنهادهای تجاری در سینما و شبکه نمایش خانگی و بازی در تئاتر «لامبورگینی 2» به کارگردانی سیامک صفری را در این راستا عنوان کرده است. او موفقیت مهناز افشار در تغییر زمینه بازیگریاش از تجاری به هنری را نیز با تحسین مورد اشاره قرار داده و به وضوح نشان داده که در پی همان مسیری است که شاکردوست و افشار پیش از او رفتهاند.
الناز شاکردوست را با لیسانس رشته نمایش و طراحی صحنه از دانشگاه آزاد تهران مرکز یا فوق لیسانس هنر نمیشناختند، بلکه با «مجردها»، «گل یخ»، «چه کسی امیر را کشت؟»، «چند میگیری گریه کنی»، «کیش و مات»، «دو خواهر»، «شرط اول»، «تو و من»، «آتیش بازی» و شماری دیگر از فیلمهای سینمای بدنه میشناختند که با تلاشهایی ناموفق برای دیده شدن در سینمای جدیتر و هنری نظیر اتوبوس شب همراه شده بود؛ کاراکتری که الناز شاکردوست به مرور از خود خلق کرده و برای تداوم حضور در سینما، به آن تداوم بخشیده بود.
مهناز افشار نیز از سال هشتاد و هفت با «شبانه روز» به کارگردانی امید بنکدار و کیوان علیمحمدی، «دعوت» ساخته ابراهیم حاتمیکیا و «شیرین» به کارگردانی عباس کیارستمی کوشید نشان دهد توان بازی در فیلمهای جدیتر را دارد و هرچند حضور در سینمای بدنه را نیز تداوم بخشید و در فیلمهایی چون «پسر آدم، دختر حوا» و «پوپک و مش ماشاالله» نیز بازی کرد، در مقابل سینمای هنری به خصوص در دریافت دستمزد و اولویت بندی نسبت به آثار تجاری انعطاف نشان داد، چون به خوبی درک کرده بود، با افزایش سن تنها به عنوان یک بازیگر دارای توانایی بازی در فیلمهای هنری میتواند به حضور مستمرش مقابل دوربین تداوم بخشد.
همکاری مهناز افشار با مازیاری میری در «سعادت آباد»، با بهرام توکلی در «بیگانه»، با بهمن فرمان آرا در «دلم میخواد»، با عبدالرضا کاهانی در «ارادتمند؛ نازنین بهاره تینا»، با بهروز شعیبی در «دارکوب»، با مهدی کرم پور در «پل چوبی»، با وحید امیرخانی در «شاه کش»، با محسن تنابنده در «قسم» و با صفی یزدانیان در «ناگهان درخت» بخشی از موفقیت این بازیگر زن سینمای ایران است که اکنون در میانسالی نیز پیشنهادهای فراوانی نه صرفاً برای بازی در فیلمهای تجاری که برای نقش آفرینی در فیلمهای جدی و نقشهای مهم دارد و در عین حال او بارها کاندیدا و برنده جوایز متعددی شده است.
این واقعیتی تلخ در سینماست که اگر فاصلهای قابل توجه میان حضور یک بازیگر مقابل دوربین بیفتد، بازگشتش به سینما چندان ساده نیست؛ کما اینکه برخی بازیگران سینمای ایران که چند سال در خارج از ایران به سر میبردند و از سینما به کلی فاصله گرفتند، دیگر نتوانستند نقش مناسبی بگیرند. یکی از تکنیکهای عبور از سینمای تجاری و بازگشت به سینمای هنری ـ که اعتباری نزد منتقدین و مخاطبان جدی سینما به وجود میآورد و کارگردانهای صاحب سبک را ترغیب میکند تا به بازیگر تجاری نقش جدیتر بدهند ـ فاصله گرفتن از کاراکتری است که او با آن مشهور است.
الناز شاکردوست و مهناز افشار از این تکنیک به خوبی استفاده کردند و موفق شدند. اتفاق دیگر که برای مهناز افشار رخ داد و هنوز برای الناز شاکردوست رخ نداده اما در تداوم مسیرش باید به آن توجه کند و سحر قریشی نیز به کلی از آن محروم است، برخورداری از یک مشاور در سینماست؛ مشاوری که بازیگر از پستهای اینستاگرامی و توییتری تا حضور در مراسم سینمایی و غیرسینمایی و انتخاب فیلمهایش را با او هماهنگ کند و به عنوان یک کارمند تمام وقت برای برند شخصی هنرمند کار کند. برخی بازیگر سینمای ایران که شخصاً توان بالایی ندارند، با استفاده از این مشاوران چهره خوبی در چند سال اخیر از خود ـ چه در فضای حرفهای و چه در افکارعمومی ـ ترسیم کردهاند.
موضوع دیگر سبک زندگی متفاوت بازیگرانی است که در سینمای هنری بازی میکنند. مهناز افشار تا حدود زیادی به این تغییر تن داد، الناز شاکردوست نیز تا حدودی تغییرات در خود داده اما سحر قریشی در همین گفتوگوی اخیرش نیز نسبت به تغییر استایل گارد نشان داده است. به جز دریافت دستمزد اندک، پذیرش بازی در نقشهای کوچک و کوتاه -ولو یک سکانس- در فیلمهای مهم، موضوع دیگری است که یک بازیگر حرفهای که قصد دارد دایره بازیگریاش محدود به سینمای شانه تخم مرغی نشود، باید در نظر بگیرد. در عین حال قریشی باید تلاش کند تکنیک بازیگریاش را در کنار افزایش مطالعهاش ارتقا دهد و به کارگردانهای حرفهای نشان دهد چیزی برای عرضه دارد.
واقعیت این است که در سینما از جمله سینمای ایران، هر سال تعداد محدود فیلم باکیفیت و دارای سناریو و تیم حرفهای پشت و جلوی دوربین (کستینگ) ساخته میشود و در این فیلمها نیز نقشهای کلیدی محدودی وجود دارد. بنابراین نه تنها رقابت بلکه جدال و تقابل شدید بر سر این نقشها در سینمای ایران، طبیعی است و اگر جز این باشد، باید تعجب کرد. از این منظر حتی با برخوردی از بالاترین تواناییها، تداوم حضور در سینمای جدی به خصوص برای بازیگران که باید انتخاب شوند، بسیار دشوار و نفسگیر است.