در حالی که حزب تحریک انصاف به رهبری عمران خان توانست در انتخابات پاکستان با کسب بیشترین رای بر کرسی قدرت بنشیدند، اکنون برخی چالش های مهم این حزب و نخست وزیر جدید پاکستان عمران خان را در سیاست خارجی جستجو میکنند. عمران خان از زمان بنیاد حزب تحریک انصاف در حدود دو دهه پیش تاکنون رهبر این حزب بوده و همواره تلاش کرده تا رأی جوانان و طبقه متوسط شهری را با وعده ریشهکنی فساد به خود جلب و حزب را یک جنبش مردمی نشان میدهد. در واقع حزب تحریک انصاف در دو سال گذشته کوشید بسان حزب ملی واقعی در جستجوی اهداف خود باشد. در این راستا در یک سال گذشته در کنار سرنگون کردن نواز شریف از قدرت عملاً آنچه سیاست خاندانی و حاکمان شبیه مافیایی پاکستان را زیر سؤال برد و بر سنت سلسلهای بودن احزاب سیاسی در پاکستان «وجود نوعی پادشاهی» نبود دمکراسی در احزاب سیاسی یا احزاب خانوادگی حزب تأکید کرد و تحریک انصاف را جایگزینی پاک و مهم برای بنیاد پاکستانی نوین و آینده نشان داد.
در بعد دیگری رویکرد تهاجمی به دو حزب مسلط گذشته (یا حزب مردم و حاکم مسلم لیگ نواز) از مهمترین علل موفقیت تحریک انصاف بود. چنانچه حزب تحریک انصاف با جذب حدود 100 نماینده از دیگر احزاب برای نخستین بار مدعی قدرت در پاکستان و رقیب جدی دو حزب مسلملیگ نواز (حزب حاکم) و حزب مردم شد. درواقع از یکسو با سیاستهای تهاجمی حزب تحریک انصاف و تکیه حزب بر روی راهبرد افشای فسادهای حزب حاکم مسلملیگ از طریق رسانههای عمومی، نقش تحریک انصاف در رسوایی انتشار اسناد پاناما، عملکرد نهچندان مثبت دولت مرکزی این کشور، و سایر چالشهای دولت مرکزی در حوزه اقتصاد برجستهتر شد. چنانچه شمار زیادی از نمایندگان حزب به اردوگاه عمران خان پیوستند. همچنین رویکرد موفق عمران خان در جنوب ایالت پنجاب ۱۱۱ میلیونی پاکستان (پایگاه حزب مسلملیگ) و جذب سرائیکیزبانان و جنبش نوخاسته آنان موجب شد بر توان حزب در مقابل حزب حاکم نواز بیفزاید. درواقع رویکرد تحریک انصاف برجستهتر کردن نقاط ضعف حزب حاکم و جذب همراهان ناراضیان و هواداران پیشین حزب بود.
در بعد دیگری هرچند حزب مردم پاکستان نیروی سیاسی قدرتمندی در پاکستان بود، ولی سیاستهای تهاجمی حزب تحریک انصاف در مقابل حزب مردم نیز اجرا شد. یعنی رهبران حزب انصاف، عملکرد حزب مردم و شخص زرداری را سبب فقر و بیکاری در ایالت سند دانسته و کوشیدند جدا از تأکید بر سیاست خاندانی و نبود دمکراسی در احزاب خانوادگی جذب سیاستمداران بیشتری از حزب مردم را مدنظر قرار دهند. این رویکرد موفقیت آمیز بود و عملاً حزب مردم را از موضع اپوزسیون حزب حاکم به دور کرد و در موضع دفاعی تحریک انصاف قرار گرفت.
گذشته از رویکردهای سلبی حزب تحریک انصاف رویکردهای ایجابی آنها در ارائه برنامه صد روزه نخست دولت آتی و توجه به موضوعات مهمی چون سیاست خارجی، رشد اقتصاد، بهبود نظام دادگاهی، احقاق حقوق مردم، انتخابات بدون تقلب، بهبود وضعیت معیشتی مردم، حمایت از دهکهای ضعیف جامعه مد نظر قرار گرفت. در همین راستا رهبران تحریک انصاف با تأکید بر برنامه های آتی خود در حوزه هایی چون نظام آموزشی واحد، نظام آموزشی مخصوص هر ایالت، بیمه مردم، اصلاح نظام مالیاتی و نجات کشور از بازپرداخت وامها، حسابرسی ملی و جلوگیری از فساد مالی، افزایش سرمایهگذاری در پاکستان و تبدیل پاکستان به مرکز گردشگری در جهان، اصلاح نظام کشاورزی و بهبود وضعیت آبوهوایی کشور گامهایی مهم در کسب پیروزی برداشتند. به علاوه برخی از تحلیلگران معتقدند که عمران خان و حزب تحریک انصاف با توجه به پشتیبانی و مهندسی انتخاباتی توسط ارتش و دستگاه اطلاعاتی پاکستان به قدرت رسیده، اما میتوان گفت که عمران خان توانسته یک رابطه مثبت برد- برد با ارتش ایجاد کند. دراین میان بودکه عملاً پایگاه اجتماعی حزب تحریک انصاف از ایالت خیبر پختونخواه به حزب ملی واقعی رسید و عمران خان با گذر از طرح اتهام فساد اخلاقی خود و خارج شدن از چالشهای ماراتن انتخابات 2018 برای نخستین بار در تاریخ پاکستان نخستوزیر احتمالی کشوری خواهد شد که نه عضو «حزب مردم» و نه «مسلم لیگ» پاکستان است.
برنامههای آتی تحریک انصاف
داخلی: در بعد نخست حزب تحت رهبری عمران خان باید در مجلس فدرال به ۱۳۷ کرسی موردنیاز برای تشکیل دولت آینده دست یابد. در واقع حزب تحریک انصاف (PTI) به رهبری 'عمران خان' هرچند فاصله زیاد از رقبای خود یعنی حزب مسلم لیگ نواز (PMLN) و حزب مردم (PPP) (دارد اما حزب تحریک انصاف اکنون می خواهد با ائتلاف با احزاب و جریانهای کوچک سیاسی جدا از حزب مردم و مسلم لیگ عملاً برنامههای پیشین خود را به مرحله اجرا گذارد.
گذشته از این هرچند سران مخالفان عمران خان از قبل با تمسخر برنامه صدروزه عمران خان و حزب تحریک انصاف، اعلام کردند این حزب عملکرد ضعیفی در ایالت خیبرپختونخوا ارائه کرده و توان مدیریت کشور را ندارد؛ اما قهرمان سابق کریکت قول داده است که از پاکستان کشوری مرفه با موازین اسلامی بسازد، فقر را نابود و فساد را ریشهکن کند و بر رعایت قانون تأکید کند. در همین راستا به نظر میرسد اجرای برنامه های اقتصادی و اجتماعی حزب در راس برنامه های حزب باشد. همچنین رابطه متناسب گروههای مذهبی با حزب تحریک انصاف و یا گروههای مذهبی با ارتش میتواند نوعی پشتیبان برای حزب تحریک انصاف در اجرای برنامههای خود در آینده باشد.
خارجی: به نظر میرسد حزب تحریک انصاف نگاه متفاوتتری به مسائل منطقهای و بینالمللی خواهد داشت. با این حال همچنان تداوم تنش با هند، تلاش برای حفظ نفوذ در افغانستان، ایجاد روابط راهبردی با چین، مدیریت روابط با امریکا و ارتباط با کشورهای همسایه و اسلامی از مهمترین عوامل تأثیرگذار بر سیاست خارجی پاکستان باشد. در این میان، سطح و کیفیت روابط با هند و افغانستان، و روابط با عربستان و ایران شاخص اصلی سنجش سیاست منطقهای پاکستان خواهد بود.
از نگاه برخی در هند انتخاب عمران خان در قامت نخستوزیر پاکستان میتواند سبب ظهور یک ملیگرایی مذهبی در پاکستان شود و حمایت کامل ارتش پاکستان از وی را نامناسب ارزیابی میکنند. در واقع قبلاً عمران خان نواز شریف را به محافظت از منافع هند، سخن گفتن به زبان ناندرا مؤدی نخستوزیر هند و همصدایی با وی به دلیل مسئول دانستن عوامل پاکستانی در حمله تروریستی به بمبئی در سال ۲۰۰۸، متهم کرده بود. بااینهمه عمران خان اکنون اعلام کرده است با هند، دشمن سنتی پاکستان، نیز خواهان تنشزدایی است. دراینبین شاید سیاست خارجی پاکستان برای حل مشکلات با هند در آینده تغییر پیدا کند و رویکرد و منافع ارتش در سیاست خارجی عمران خان بهویژه در مسئله کشمیر علیه هند و حمایت از احزاب استقلالطلب کشمیر تغییری حداقلی کند.
در بعد دیگری هرچند عمران خان پیشازاین بارها از آمریکا انتقاد کرده است که با پاکستان مانند زیردست رفتار میکند و به آن دستور میدهد و در عملیات نظامی خود مردم پاکستان را به خطر میاندازد؛ اما وی در نخستین سخنرانی بعد از پیروزی گفت که قصد دارد رابطه با آمریکا را به نفع دو کشور گسترش دهد. علاوه بر این نیز به نظر نمیرسد روابط با چین کاهش یابد، بلکه میتواند بر دامنه همکاریهای دوجانبه نیز افزوده شود و راهروی مشترک اقتصادی پاکستان-چین و سرمایهگذاری چین در پاکستان مدنظر بیشتر اسلامآباد باشد. در همین حوزه نیز توجه به افزایش روابط با مسکو بهویژه در حوزه نظامی و دفاعی نیز مورد توجه خواهد بود.
در حوزه دیگری هرچند عمران خان درگذشته، جنگ طالبان را در افغانستان نیز توجیه کرده و مخالف حضور نظامی امریکا در افغانستان بود، اما امروز میگوید حاضر است با واشنگتن برای پایان جنگ افغانستان همکاری کند و مرز افغانستان و پاکستان باید شبیه اروپا باز شود و امنیت پاکستان را در گروه تأمین امنیت در افغانستان است. در این راستا باید منتظر بود که حضور پررنگتر ارتش پاکستان در روابط دو کشور افغانستان و پاکستان تداوم داشته باشد ولی رویکرد توجه ابزاری به صلح با طالبان نیز همچنان مدنظر خواهد بود. گذشته از این نیز باید دانست که دولت آتی پاکستان در سایه رقابت تهران و ریاض جدا ازلحاظ نوعی توازن میان دو کشور مثبتتر از دولت پیشین به ایران خواهد نگریست. یعنی با توجه به نگرش مثبتتر عمران خان به ایران (نسبت به مسلم لیگ) و رابطه کمتر این حزب با عربستان (نسبت به نواز شریف)، عملاً شاهد حفظ روابط یا کاهش حداقلی از دامنه روابط اسلامآباد با ریاض در مقابل توجه بیشتر یا برقراری نوعی توازن مثبت به نفع منافع اسلامآباد در روابط با تهران خواهیم بود.
عمران و ایران
تعیین کنندهترین عاملی که میتواند عمران خان را به گزینۀ جذابی برای ایران تبدیل کند این است که او، نواز شریف نیست؛ همچنین شبیه به هرکدام از دیگر اعضای مسلم لیگ هم نیست. ایران به صرف اینکه نواز شریف که نزدیکترین سیاستمدار ممکن در پاکستان به عربستان سعودی است را خارج از قدرت ببیند، خوشحال خواهد بود. با این حال، فهرست عواملی که در صورت نخستوزیریِ عمران خان باعث خوشحالیِ ایران میشود به این مورد ختم نمیشود و میتوان به ملاحظات دیگری نیز اشاره کرد:
1- عمران خان علاوه بر عربستان، با غرب و به طور مشخص با ایالات متحده هم رابطۀ صمیمانهای ندارد. او در موقعیتهای مختلفی از سیاستهای امریکا در منطقه و افغانستان انتقاد کرده است. او همچنین مواضع ترامپ در قبال ایران را نیز محکوم کرده است. بنابراین، در صورت نخست وزیریِ او انتظار میرود که امریکا که حتی حالا هم کمکهای مالی خود به این کشور را به شدت کاهش داده و سطح همکاریهای خود را با این کشور پایین آورده است، فاصلۀ بیشتری از پاکستان بگیرد و این خبر خوبی برای ایران است.
2- در صورتی که حزب تحریک انصاف آنگونه که نظرسنجیها نشان میدهند، بتواند حدود سی درصد آراء را به خود اختصاص دهد، کماکان برای تشکیل دولت نیاز به ائتلاف با احزاب دیگر دارد. همچنین، دو حزب اپوزیسیون نیرومند نیز در مجلس وجود خواهد داشت که در مجموع بیش از چهل درصد کرسیها را در اختیار داشته و هر دو قدیمیترین احزاب کشور هستند. اینها به این معناست که دولتِ احتمالیِ عمران خان دولت نیرومندی نخواهد بود و ناچار است بخش مهمی از انرژی و منابع خود را صرف مجادله با رقیبهای داخلی خود نماید. به عبارت دیگر، چنین دولتی بیشتر معطوف به داخل خواهد بود و این مسئله به سود منافع ایران خواهد بود.
3- عمران خان طی سالهای گذشته مواضع بسیاری به سود ایران گرفته است. علاوه بر انتقاد از سخنرانی ضدایرانیِ دونالد ترامپ در کنفرانس عربستان در 2017 که پیشتر به آن اشاره شد، وی همچنین بارها از دولت نواز به علت درگیر شدن در رقابتهای ایران و عربستان به سود کشور اخیر، انتقاد کرده و خواستار عدم همراهی پاکستان با عربستان و عدم اعزام نیرو به جنگ یمن و یا هرگونه حضور دیگر در ائتلاف سعودی شده بود. او همچنین از توافق هستهای ایران و قدرتهای بزرگ نیز استقبال کرده بود.
اینکه مواضع ضدعربستانی و ایراندوستانۀ عمران خان تا چه حد با نیت تخریب دولت نواز شریف بوده و تا چه حد ناشی از گرایشهای سیاسی واقعی وی، امر مشخصی نیست و شاید در صورت نخستوزیری او در آینده بتوان دقیقتر راجع به آن اظهار نظر کرد. اما حتی صرفنظر از این، به قدرت رسیدن عمران خان، برای ایران مشکلاتی را هم به همراه خواهد داشت.
نخست اینکه با توجه به فقدان سابقۀ اجرایی مشخص و فقدان یک حزب باسابقه در کنار عمران خان، حضور او در قدرت سطحی از عدمقطعیت غیرضروری را وارد فضای سیاست خارجی ایران خواهد کرد. به عبارت دیگر، انتظار میرود که سیاست منطقهای و خارجیِ عمران خان، پرنوسانتر از دولتهای پیشین بوده و در مسیرهای غیرقابلپیشبینیتری هم عمل کند. این میزان از عدمقطعیت در سیاست خارجی عموماً به همان اندازه که میتواند فرصت به وجود بیاورد، مخاطرهبرانگیز نیز هست.
دوم، همانگونه که در بخش پیش و نیز در ابتدای این بخش اشاره شد، انتظار میرود عمران خان در صورت تشکیل دولت، با احزابی ائتلاف تشکیل بدهد که عمدتاً احزاب افراطی و بعضاً نزدیک به گروههای تروریستی مثل لشکر طیبه هستند. هرچند این گروهها با غرب و با هند دشمنی دیرینه دارند، که برای ایران خبر خوبی است، اما نباید فراموش کرد که به عنوان بنیادگراهای سنی، با حکومت ایدئولوژیک شیعۀ ایران هم رابطۀ خوبی ندارند و این خبر خوبی نیست.
در نهایت، سوم اینکه تنها امر قطعی در مورد به قدرت رسیدن احتمالیِ عمران خان، قدرتیابی و استقلال عمل ارتش است. این به معنای ماجراجویی، ابزارهای سخت و حنگ نیابتی بیشتر در مرزهای شرقی و شمالشرقی ایران، به ویژه در افغانستان است. هرچند با همکاریهای اخیر ایران و پاکستان در افغانستان و مسئلۀ طالبان، اختلافنظرها میان دو کشور در مورد این مسئله کاهش پیدا کرده و به اندازۀ گذشته و به ویژه پیش از تهاجم نیروهای ائتلاف به این کشور در 2001 نیست، با این حال مشخص است که معاملۀ سیاسی با یک ارتش و ویژه یک ارتشِ آتش به اختیار، دشواریها و پیچیدگیهای خود را به همراه دارد و این وضعیتی است که هیچ بازیگر نرمالی دوست ندارد با آن مواجه باشد.