پرسپوليس در يك بازي سرد و بيروح نسفقارشي ازبكستان را با مساوي بدون گل متوقف كرد و يك روز پيش از پايان مسابقات مرحله گروهي، به دور بعد ليگ قهرمانان آسيا راه يافت. با اين همه، لابد خيلي از هواداران اين تيم صعود دشوار فصل قبل را به چنين صعود كسالتبار و بيرمقي ترجيح ميدهند.
پرسپوليس پارسال در مرحله گروهي يكي از بهترين تيمهاي آسيا بود، در اغلب مسابقات سهم بيشتري از مالكيت توپ داشت، خطرهاي فراواني روي دروازه رقبا خلق ميكرد و نهايتا هم توانست با برتري 4بر2 مقابل الوحده در تهران صعودش به يكهشتم نهايي را قطعي كند. امسال اما علاوه بر آنكه گروه سرخپوشان بسيار آسانتر بود، سبك محتاطانه بازي اين تيم هم باعث شد با وجود صعود زودهنگام، عملكرد پرسپوليس براي خيلي از هوادارانش دلچسب نباشد.
در همين مصاف اخير با نسف قارشي، پرسپوليس مسابقه را با دو هافبك دفاعي شروع كرد و در 20دقيقه پاياني بازي براي حفظ نتيجه مساوي، اين جمع را به سه نفر افزايش داد. آخر مسابقه برانكو مدعي شد شاگردانش قدرت بردن هر تيمي را در آسيا دارند، اما واقعا بعيد است پرسپوليس با كيفيتي كه در دور گروهي ديديم، شانس چنداني براي صعود به مراحل بالاتر ليگ قهرمانان داشته باشد. نكته تاسفبرانگيزتر آن است كه قرمزها بضاعت مناسب براي «خوب بودن» را دارند، اما افكار عجيب برانكو باعث اتلاف انرژي اين تيم شده است.
اين پرسپوليس روز به روز از محصول درجه يكي كه برانكو ساخته بود دور و دورتر ميشود. مرد كروات انگار ميخواهد همه چيزهاي ارزشمندي را كه به پرسپوليس داده بود، تكتك پس بگيرد. پيش از آمدن او به فوتبال ايران، مردم با استاديومها قهر بودند. با اين وجود عملكرد رويايي پرسپوليس ليگ پانزدهم انبوه تماشاگران را به سمت سكوهاي سيماني سرازير كرد. حالا اما همان جماعت اشتياق كمتري براي تماشاي تيمشان دارند. اين نكته به وضوح از آمار و ارقام پيداست. پارسال وقتي پرسپوليس داربي را باخت، در بازي بعدي با سپاهان تماشاگران تمام صندليهاي ورزشگاه را پر كردند و ركورد بهترين استقبال از بازنده شهرآورد را در تاريخ به ثبت رساندند، امسال اما در شرايط مشابه حتي نيمي از استاديوم هم براي بازي با الوصل پر نشد. چرا؟ چون بين باخت پارسال داربي تا باخت امسال، زمين تا آسمان فاصله بود.
غير از تماشاگر، برانكو بازي هجومي و باطراوات را هم از پرسپوليس پس گرفته. او كه روزگاري تيمش را با هشت عنصر تهاجمي به ميدان ميفرستاد، حالا كلا دو وينگر و يك مهاجم در زمين نگه داشته كه هر كدام با فاصله پنجاه متري از هم بازي ميكنند و به تنهايي كاري از دستشان ساخته نيست، جز اينكه در اغلب دقايق مسابقه عاجزانه به دنبال بازيكنان صاحب توپ حريف بدوند. غير از همه اينها، پروفسور كشفهاي خودش را هم يكي يكي پس ميگيرد.
محسن مسلمان پيش از او يك «استعداد سوخته» محسوب ميشد، برانكو اين بازيكن را به بهترين هافبك ليگ تبديل كرد و حالا خودش هم دارد زحمت نابودي دوباره محسن را ميكشد. لابد مرد كروات بايد خوشحال باشد كه مسلمان بالاخره بعد از سه ماه كم آورد و توييت كرد: «ديگه بريدم.» حالا احتمالا مثل رامين رضاييان بهانه مناسب براي خواستن عذر مسلمان هم مهيا شده، اما كاش او ميدانست شغل مربيان مثل معلمي است و هيچ معلمي 30 دانشآموز فرمانبر و مطيع ندارد.
هنر آموزگاري، در رام كردن و مديريت شاگردان سركش است، نه در حذف آنها. همچنين كمال كاميابينيا كه با سيستم يك هافبك دفاعي جزو بهترينهاي ايران بود، از زمان بازي تيم با دو هافبك دفاعي شديدا به مشكل خورده. به اين ليست اضافه كنيد علي عليپور را كه همين فصل بهترين گلزن پرسپوليس شد، اما به شكل معناداري از زمان نيمكتنشيني گادوين منشا، عملكرد او هم به شدت افت كرده. بالاخره يك نفر بايد جنگها را ميكرد تا عليپور راحت گل بزند. حالا اما منشا هم بدون هيج دليل موجهي بيرون است؛ درست مثل مسلمان، نوراللهي، بشار رسن و حتي شايان مصلح كه خريد خود برانكو براي دفاع چپ بود، اما اكنون روي نيمكت مينشيند و بازي حسين ماهيني غيرمتخصص را در اين پست تماشا ميكند.
اشتباه برانكو اين است كه فكر ميكند چون خودش بناي باشكوه پرسپوليس فعلي را ساخته، پس خودش هم حق دارد كلنگ بردارد و به جان آن بيفتد؛ او اما بايد بداند فوتبال به هيچكس اين گارانتي و حاشيه امنيت را نميدهد. كاش پروفسور زودتر اين واقعيت را درك كند، پيش از آنكه خيلي دير شود و جماعتي كه او را موقع قعرنشيني روي چشم گذاشته بودند، يك روز مقابلش بايستند و عليه لجاحت و محافظهكاري عجيب امروزش قيام كنند.