هرچند بزرگی زلزله در مقیاس امواج درونی زمین (ریشتر) هم کم نبود اما وقتی ابعاد هولناک ماجرا را بهتر درک خواهیم کرد که میبینیم زلزله آن روز در مقیاس مرکالی (شدت تخریب) عدد دوازده را از دوازده نشان میداد.
به گزارش «تابناک»، پنجم دی ماه سال ۱۳۸۲، درست یازده سال پیش، شهر تاریخی بم دوازده ثانیه آن چنان به خود لرزید که حاصلش خرابی ۹۰ درصدی شهر بود و دهها هزار کشته تا آنچنان خاطره تلخی از زلزله آن روز در اذهان ایرانیان بماند که این روز را روز ملی مقابله با زلزله بنامیم.
البته این روز چند سال پیش در دولت دهم از تقویم ملی کشورمان خارج شد و هیچ جایگزینی نیافت. شاید به این دلیل که آن زمان مسئولان به این نتیجه رسیدند که هرگز قرار نیست برای مقابله با زلزله، کار خاصی صورت دهیم، پس چه دلیل دارد که روز آن را در تقویم داشته باشیم؟!
شاید هم علت حذف این رویداد از تقویم، حال و روز این شهر سالها پس از زلزله بود؛ حال و روزی که از تصاویر منتشره از این شهر در روزهای گذشته، میتوان دریافت هنوز کاملا مساعد نشده تا بتوان نتیجه گرفت که تنها فراموش شده زلزله آن روز بم، خود حادثه نبوده بلکه غبار فراموشی بر سر محل این حادثه نیز تا حدودی نشسته است.
علت هر چه باشد، وقتی میدانیم کشورمان روی نوار جهانی زلزله قرار گرفته و حرکت صفحات تشکیل دهنده پوسته زمین و فازهای کوهزایی آن از آن چنان پتانسیلی در سرزمینمان برخوردار است که هر آن ممکن است رویداد تلخ بم، حتی شدیدتر تکرار شود، عجیب و پر ابهام جلوه خواهد کرد.
اینجاست که حداقل توقعمان از مسئولان این خواهد بود که در فاز تدارکات برای مواقع اضطراری، بالاترین توان ممکن را فراهم آورده باشند، در فاز امدادرسانی به نقطه اوج مهارت و آمادگی رسیده باشند، در باب مدیرت بحران همه چیز را محاسبه کرده باشند و در نهایت چهارچوبهای از پیش تعیین شدهای برای بازسازی مناطق آسیب دیده بعد از عبور از بحران داشته باشند.
این در حالی است که تجربه اتفاقات ریز و درشت طبیعی و حتی غیر طبیعی در کشورمان گاه تصویر نومید کنندهای از پاسخ به این توقعات نشان میدهد؛ آنجا که میبینیم بعد از زلزله ورزقان، هنوز سردرگمی مشهود است و امداد رسانی و اسکان موقت به کندی صورت میگیرد، این کمبودها و نقص و نواقص به گونهای دیگر در زلزله بوشهر یا خراسان خودنمایی میکند، در مواقع سیلاب به شکلی دیگر جلوه گر میشود و در آتش سوزی جنگلها و مراتع به بدترین شکل.
البته هیچ یک از این سخنان به آن معنا نیست که زحمات امثال امدادگران سازمان امداد و نجات هلال احمر کشورمان را ندید گرفته و فراموش کنیم در سایه وجود نهادهای چون ایشان است که آسیبها کمترین تأثیرات سوء را بر جای میگذارند، ولی مگر میشود کشوری در رتبههای بالای حوادث غیرمترقبه داشت و در زمینه امدادرسانی تلاش نکرد هم سنگ بهترینها بود؟
گویی فراموش کردهایم که وقتی بم به خود لرزید، چقدر از بابت اینکه به فکر چنین رویدادی نبودیم، خود و دیگران را ملامت میکردیم و فکر و ذکرمان عبور از آن بحران بزرگ و فراهم آوردن امکانات مورد نیاز برای حوادث مشابه در آینده بود که اگر فراموش نکرده بودیم، رویداد تلخ آن روز سرفصل جدیدی در ایمنی برایمان گشوده بود.
گویی فراموش کردهایم هرچه گزارشهای تهیه شده پس از زلزله بم حکایت از آن داشت که بسیاری در و دیوارهای آن شهر سست بودند و به هم چفت و بست مناسبی نداشتند، وگرنه امروز آنقدر بر رعایت اصول اینچنینی در ساخت و ساز اصرار میکردیم که در سختگیری به ایمنی سازهها شهره جهان میشدیم.
گویی از یاد بردهایم که آموزش ایمنی در برابر زلزله تا چه اندازه میتواند مؤثر و نجات بخش باشد که اگر این گونه نبود، به قدری در آموزش این موارد ایمنی تأکید و تکرارشان کرده بودیم که به ملکه ذهن مردم تبدیل شود.
گویی نمیخواهیم چیزی از تلخیهای آن روز به یاد آوریم که اگر غیر از این بود، منتظر نمینشستیم تا رویدادی تلختر از بم به وقوع بپیوندد تا دست کم روز ایمنی زلزله در تقویم کشوری که روی نوار جهانی زلزله واقع شده، جای گرفته و به قدر کلیشههای مرسوم هم که شده، توجه به این رویداد در امثال رسانههای ملی، ادارات و نهادهای مختلف و... در دستور کار قرار گیرد!