محمدجواد حقشناس در گفتوگو با «تابناک»؛
موافق تقابل با جریان موسوم به نسل دوم اصلاحطلبان نیستم
باید اجازه داد هر کسی توان خودش را به نمایش بگذارد. اگر فرد دیگری میتواند جریان اصلاحات را متحول کند، اصلا اشکالی ندارد، چون اصلاحطلبی در ذاتش مبتنی با تغییر است و جریان اصلاحطلبی این تغییرات را میتواند به سادگی تحمل کند.
برخی از جوانان اصلاحطلب به تازگی تشکل جدیدی به نام «ندا» به معنی «نسل دوم اصلاحطلبان» راهاندازی کردهاند. یکی از اعضای شورای مرکزی این تشکل، تشکل ندا را متشکل از دوازده نفر به عنوان هسته مرکزی اعلام کرده است؛ چهرههایی همچون صادق خرازی، سجاد سالک و رضا شریفی در هسته مرکزی تشکل مذکور هستند.
به گزارش «تابناک»؛ هماکنون «ندا» مراحل اولیه ثبت خود را در وزارت کشور انجام داده، ولی با این حال در فضای سیاسی کشور تشکیل نسل دوم اصلاحطلبان با مخالفان و موافقان مختلف در طیفهای سیاسی در کشور روبهرو شده است.
در همین راستا، محمد جواد حقشناس، عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی و از فعالان اصلاحطلب در گفتوگو با تابناک به بررسی پیرامون جریان اصلاحطلبی در کشور و موضوع نسل دوم پرداخته است.
* آقای حقشناس ریشه جریان اصلاحطلب در کشور از کجا سرچشمه گرفته است؟
پس از جریان عزل بنیصدر، دیدیم که چهارچوب فضای سیاسی کشور، عمدتا پیرامون دیدگاههای خط امام شکل گرفت، ولی این دیدگاهها خود به دو شاخصه تقسیم و سرانجام به جریان چپ و راست تقسیم شد. میشود گفت این روند تا پایان جنگ ادامه داشت.
ولی سرانجام در فاصله دولت دوم هاشمی تا دوم خردداد ۷۶ شاهد پوستاندازی در دورن چپ بودیم که از درون جریان چپ، جریان اصلاحطلب متولد میشود و از درون جریان راست، جریان اصولگرا و جریان محافظه کار متولد شد. این روند در هشت سال دوران اصلاحات به نقطهای رسید که توانستند در یک فضای رقابتی و در یک انتخابات ـ به هر حال ـ توجه بیشتر مردم و مخاطبان را که در مشارکت سیاسی حاضرشده بودند، جذب کنند و قوه مقننه و مجریه را ـ که دو قوه انتخابی است ـ در اختیار بگیرند.
* آیا در آن دوران ما شاهد آسیب و اشتباهاتی در درون جریان اصلاحطلبی بودیم؟
در دور دوم ریاست جمهوری آقای خاتمی ما شاهد برخی آسیبها در جریان اصلاحات شدیم و از سوی دیگر، شاهد یک کار تشکیلاتی و تحرک مبتنی بر انسجام در جریان اصولگرا که نشانههای آن از انتخابات شورای شهر دوم تهران خودش را نشان داد که اصلاحطلبان با عدم استقبال رأی دهندگان در تهران روبهرو هستند.
سرانجام در انتخابات ۸۴ با تداوم اشتباهات در جریان اصلاحطلب و فرستادن چند نامزد همزمان منجر به پیروزی رقیب شد.
* یکی از موضوعاتی که پس از انتخابات ۸۸ مطرح بود، عدم حضور اصلاحطلبان در انتخابات بود. اما آقای خاتمی در انتخابات شرکت کرد. به نظر شما علت چه بود؟
در انتخابات مجلس این دوره درباره حضور اصلاحطلبان در فضای سیاسی کشور، اصلاحطلبان به دو دسته اصلی تقسیم شدند. در یک بخش دیدیم که همچنان در راستای کنار کشیدن از فضای مشارکت سیاسی و رویکرد تحریم نسبت به انتخابات داشتند. در مقابل یک جریان احساس کردند، باید حضور یابند و جریان مدیریت کشور را از دست افراطیون خارج کنند. ما دیدیم با حضور آقای خاتمی در انتخابات در حوزه دماوند و تلاش در این حوزه آرام آرام تلاشی صورت میگرفت که خاتمی را چهره معارض نظام سیاسی معرفی کند و میکوشیدند به نوعی این تعارض را دوقطبی کرده و همچنان موقعیت خود را تثبیت کنند؛ اما با عقلانیتی که دیده شد، این موقعیت دست آنها قرار نگرفت و عملا از این زمان است که وارد فضای انتخابات ۹۲ شدیم.
در واقع با ابتکار عملی که صورت گرفت و تخریبی که توسط جریان حلقه احمدینژاد و تعارضی که به هر حال اصولگرایان با وی ایجاد کردند، عملا این فرصت برای جریان منتقد دولت فراهم شد و با اولویت دادن منافع ملی به جای منافع گروهی که یکی از اتفاقات مهم در جریان اصلاحطلبی بود، عملا اصلاحطلبان با کنار کشیدن عارف این فرصت را فراهم آوردند که حسن روحانی به عنوان یک چهره تحولخواه، امکان حضور را در پاستور داشته باشد.
این اتفاق یک روند رو به رشد بود و نشان از پایدار ماندن اصلاحطلبان داشت و همراهی با فضای میانهرو و همان طور همراهی با جریان اصولگرای معتدل توانستند مدیریت صحنه را در بخش مردمی و اجتماعی انتخابات ۹۲ عهدهدار شوند و این در کنار مدیریت حاکمیتی، باعث شد، دیگر اشتباهات در سال ۸۸ دیگر رخ ندهد. این یکی از فرصتهای طلایی بود که در انتخابات ۹۲ برای کشور به دست آمد.
* هماکنون گروهی از اصلاحطلبان خواستار ایجاد جریان جدید در اصلاحطلبان با نام «ندا» هستند، نظر شما در این باره چیست؟
من فکر میکنم جریان اصلاحطلب نشان میدهد با مشکل جدی مواجه نیست؛ هرچند همچنان مشکل تحزب را در این جریان داریم، کما اینکه این مشکل را در جریان اصولگرایی را هم داریم و مشکل فراجناحی و ملی است و بزرگان دو طرف باید برای آن تصمیم بگیرند. کارکرد تشکیلاتی داشتن برای اداره کشور میتواند در سیر مسأله تحزب خود را نشان دهد.
در این فضا بود که به نظر میرسد احساس شد که نسل قدیمی که نسل اول اصلاحطلبی با توجه به مشکلاتی که برای بخشی از سران جریان اصلاحطلبی به ویژه پس از سال ۸۸ به وجود آمد، شاید نیاز به یک پوستاندازی و حضور نیروهای جوان و ورود مجموعههایی که حساسیت نسبت به آنها کم است به وجود آمد. البته این نو شدن فقط در جریان اصلاحطلبی حس نمیشود در جریان اصولگرایی نیز این اتفاق افتاد. حلقه احمدینژاد و اقای مشایی با بحث مکتب ایرانی مطرح میکردند، به نوعی این نگاه را به ذهن متبادر میکرد که شاید جریان اصولگرایی توانایی لازم را به دادن پاسخهای مناسب به پرسشهای جدی که در فضای اصولگرایی وجود دارد را ندارد و طبیعتا خون جدید و اندیشه جدید مورد نیاز آنهاست.
* در واقع شما با جریان جدید در اصلاحطلبان موافقید؟
به همین دلیل من فکر میکنم که ما نباید با سخنان جدید و با برنامههای جدید و با شخصیتهای جدید که علاقهمند ورود به عرصه سیاسی میشوند برخورد دفعی و تقابلی داشته باشیم. هم جریان اصولگرایی و هم اصلاحطلبی باید در فضای جدید که در درونشان به وجود آمده بتوانند مماشت کنند. من فکر میکنم جریانهای جدید میتواند همین وضعیت را داشته باشند. من ضمن اینکه با دوستانی که به نوعی اقدام به تقابل به جریان موسوم به نسل دوم کردند خیلی موافق نیستم.
* عدهای بر این باورند که این جریان خواهان عبور از خاتمی است. آیا شما این نظر را قبول دارید؟
اینکه این جریان به نوعی آمده باشد که با عبور از خاتمی وارد فضای جدید شود و یا به نوعی فضای اصلاحطلبی را با جریان حاکمیت آشتی بدهد پاسخ من این است که به نظر نمیرسد اصلاحطلبی زاویهای با حاکمیت داشته باشد. اصلاحطلبان خود را یکی از ستونهای نظام جمهوری اسلامی و ساختار سیاسی کشور میدانند.
اکنون شاید همانطور که در جریان اصولگرایی با حاکمیت زاویه داشتهاند، در جریان اصلاحطلب چهرههایی هم باشند. اما این چهرهها نماد کلیت این جریان محسوب نمیشوند. لذا احساس من این است که این طیف جدید به عنوان یک تجربه و یکی از دهها شاخه اصلاحطلبان میتوانند فعالیت کنند. ما در کشور بیش از۴۰ جریان اصلاحطلب داریم. البته من معتقدم که در حوزه اصولگرایان و اصلاحطلبان و اعتدال گرایان شاید بهترین اقدام این باشد که ما به سمت تاسیس حزب فراگیر برویم. به نظر بین ۴ تا ۶ حزب فراگیر در کشور شگل بگیرد و به احزاب اصلی تبدیل بشوند. این احزاب فرصتی فراهم کنند که آرام، آرام از فرصت احزاب استفاده کنیم.
ما باید در حوزه سیاست به سمت شفافیت برویم. در واقع باید همانطور که گروهها از حضور در عرصه مدیریتی کشور منتفع میشوند، در صورتی که ضرری به کشور وارد کردند، هزینه این ضرر را پرداخت نمیکند. الان ظلم بزرگی به قانون اساسی کشور میشود و خیلی از ظرفیتهایی که در این قانون وجود دارد استفاده نمیشود.
در واقع روشهای تقابلی و حذف گرایانه در سیاست اشتباه است و من هیچ گروهی را که روش حذف گرایانه داشته باشد را نمیپسندم. باید اجازه داد هر کس توان خودش را به نمایش بگذارد. اگر فرد دیگری میتواند جریان اصلاحات را متحول کند اصلا اشکالی ندارد. چون اصلاحطلبی در ذاتش مبتنی با تغییر است و جریان اصلاحطلبی این تغییرات را به راحتی میتواند تحمل کند. از سوی دیگر در تفکر اصلاحطلبانه همچنان امثال آقای خاتمی بلارقیب هستند و به این زودیها به جایگاه آنها خدشهای وارد نمیشود.متن کامل گفتوگو را اینجا بخوانید.