قدس: شرطبندیهای پسر درسخوان يك پزشک متخصص در گیمنت پای وی را به دنیای تبهکاران باز کرد.
نخستین دزدی این پسر 16 ساله از گاوصندوق مطب پدرش بود که در آن منشی بیگناه اخراج شد. چندی پیش یک پزشک متخصص با مراجعه به پلیس ادعا کرد در 2 روز آخر هفته که مطب تعطیل بود گاوصندوق وی به طرز ماهرانهای در مطبش باز شده و نزدیک به 2 میلیون تومان دزدیده شده است.
وقتی با دستور دادیار دادسرای صادقیه تیمی از پلیس وارد عمل شد آنان در بررسی میدانی مطب این پزشک دیدند که همه قفلها سالم بوده و حتی در کشویی و حفاظ ورودی نیز با کلید باز شده و شکی نیست که دزدی کار یک آشنا بوده است.
انگشت اتهام به سمت منشی جوان مطب رفت و این دختر 20 ساله در حالی که گریه میکرد خود را بیگناه دانسته و ادعا کرد هیچگاه کلیدها را از خود جدا نکرده و برادرانش نیز نمیتوانند دزد باشند. پلیس در حالی این دختر را بیگناه دانست که پزشک اصرار داشت کسی جز او نمیتواند دزد میلیونی باشد، غافل از اینکه خانم منشی به هیچ طریقی امکان دسترسی به کلید گاوصندوق را نداشت تا بتواند از آن یدک بسازد.
با وجود اخراج این منشی بیگناه از شرکت، پرونده به بنبست خورد و هیچ سرنخی از دزد آشنا به دست نیامد چرا که اعضای خانواده این پزشک بسیار درسخوان و با شخصیت اجتماعی مناسب بودند.
دزدیهای عجیب3 ماه از این سرقت معمایی نگذشته بود که پزشک متخصص نزد افسر پروندهاش رفت و ادعای عجیبی را مطرح کرد.
وی گفت: «مدتی است که دزد به خانه و شرکتهای بستگان درجه یک من و همسرم افتاده است، من پی بردهام منشیام بیگناه بود اما تصور دارم دزد پسرعمویم باشد که مقداری به مواد اعتیاد دارد و شاید با وجود اینکه مغازهای دارد برای تهیه هزینههای اعتیادش در میهمانیها کلیدها را برداشته و در فرصت مناسبی کلید یدک تهیه کرده و به راحتی سرقت میکند».
کارآگاهان که با پیچیدگی تازهای روبهرو شده بودند وقتی شنیدند در این 3 ماه دزد آشنا به خانههای برادران و خواهران پزشک و برادرزن و خواهرزنان آنان دستبرد زده است فرضیه وی را نپذیرفتند چرا که پسرعموی این پزشک نمیتوانست دسترسیای به خانه بستگان همسر وی داشته باشد.
با توجه به این فرضیهها، کارآگاهان پسر نوجوان مرد پزشک را تحت نظر گرفتند و دیدند وی رفت و آمد بسیاری به گیمنت داشته در حالی که داخل خانهشان تجهیزات کامپیوتری کاملی دارد. وقتی تجسسها تا داخل گیمنت کشیده شد، تیم تحقیق دید که پسر درسخوان در آنجا شرطبندیهای میلیونی میکند و همین میتواند وی را از فضای درس خارج کرده و به دنبال این هیجان نهتنها این پسر که «ناصر» نام دارد از خانه بستگان و مطب پدرش سرقت میکند بلکه در نخستین گام انحراف دور از چشم دیگران سیگار نیز میکشد.
ناصر از سوی ماموران تحت بازجویی قرار گرفت و وقتی دید پلیس تا گیمنت نفوذ کرده است چارهای جز اعتراف ندید و گفت: «من از وقتی به دنیا آمده و خودم را شناختهام تنها بودم و در چاردیواری خانه باید درس میخواندم و به تنهایی بازی کامپیوتری میکردم، هر وقت ابراز علاقه میکردم تا به کلاسهای موسیقی، شنا یا فوتبال بروم کسی همراهیام نمیکرد، پدر و مادرم درگیر کارشان بودند و خواهرم از من خیلی کوچکتر است تا اینکه برای نخستینبار به گیمنت رفتم. دیگر معتاد این فضای پرهیجان شدم و شرطبندی همه وجودم را پر کرد. روزهای نخست برنده بودم اما بعد بیشتر از بردهایم، میباختم که البته اصلا ناراحت نمیشدم، دوستان زیادی پیدا کرده بودم که دوست داشتم با پول خرج کردن دورم بمانند».
وی افزود: «دوستانم اهل سیگار یا نوشیدنیهای خاصی بودند که من نیز همپاتوقیشان شدم، پول توجیبیای که پدرم میداد کم نبود اما کافی هم نبود به خاطر همین شروع به این سرقتها کردم».
ناصر گفت: گاهی هم از خانه دوستانم یا همین گیمنت سرقت میکردم و همیشه پول داشتم و دوستانم به من احترام زیادی میگذاشتند».
با اعترافات این پسر ارزش سرقتهایش به 50 میلیون تومان رسید و تحقیقات در این زمینه ادامه دارد.