نيروهاي نظامي آمريکايي اکنون بيش از هر زمان ديگري در بين نيروهاي مسلح ايران به ايمان و عقيده سپاه پاسداران انقلاب اسلامي پي بردهاند. نيروهاي اطلاعات ـ عمليات ارتش آمريکا پس از استقرار در عراق به صورت مستمر به منظور اهداف نظامي و اطلاعاتي در نزديکي مرزهاي ايران حضور پيدا کردهاند و بارها از نزديک چشمشان به نيروهاي سپاه پاسداران انقلاب افتاده است و هلي کوپترهاي آمريکايي که بر فراز مرز عراق و در نزديکي مرزهاي ايران در جنوب به پرواز درمي آمدهاند ميدانند که نيروهاي مسلح ايران و از جمله سپاه پاسداران لحظهاي براي آتش به سوي نيروهاي متجاوز و به خصوص از جنس آمريکايي اش درنگ نميکنند و اگر خاطرات خود در عراق را روزي منتشر کنند حتما اين لحظات را متذکر خواهند شد. به همين دليل از بين فرماندهان نيروهاي مسلح ايران به مواضع رسمي فرماندهان سپاه اکتفاء ميکنم تا آناليزورهاي آمريکايي را از فضاي مجازي به عالم حقيقت وارد کنم.
سردار سرلشکر «محمد علي جعفري» فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در نخستين روزهاي تصدي فرماندهي سپاه اعلام نمود: «به صلاح دشمنان هست که از تهديد نظامي دست بردارند، ما با توانمنديهاي خود ميتوانيم مقابله به مثل کنيم و ضرباتي سنگينتر از آنچه دشمن به ما ميزند به آن وارد کنيم».
سرلشکر جعفري تاکيد ميکند که وظيفه اصلي سپاه، دفاع از انقلاب اسلامي و دستاوردهاي آن است. وي تصريح نمود: «يکي از نقاط ضعف آمريکاييها در منطقه همين است که آنها آمدند در اطراف ايران مستقر شده اند». سردار جعفري ادامه ميدهد: «آنها قادر نيستند خودشان را از تير رس سلاحهاي دوربرد ما دور کنند».
سرلشکر جعفري «مقابله به مثل» براي از بين بردن دشمني که از خاک و يا فضاي کشوري عليه ايران اقدام ميکند را حق طبيعي نيروهاي مسلح ايران ميداند. اما مهمترين بخش مربوط به مواضع فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي آنجايي است که ميگويد: «اشراف اطلاعاتي و توانمندي موشکي استراتژيک، دو نکته برجسته سپاه است که بايد اين دو نکته مورد توجه قرار گيرد».
معناي اين اظهارات فرمانده سپاه آن است که تمامي تحرکات آمريکا در خليج فارس، عراق و افغانستان تحت اشراف ايران است و نيروهاي اطلاعات ـ عمليات اين نيرو در هيچ لحظهاي از رصد پايگاهها و نيروهاي آمريکا در منطقه غفلت نکردهاند...
چرا سردار جعفري به عراق و افغانستان اشاره ميکند؟ چهار دليل روشن و آشکار وجود دارد:
1- آمريکا در عراق و افغانستان به عنوان نيروي اشغالگر حضور دارد و همه مخالفان اشغال ميتوانند از حق طبيعي خود براي مقاومت آزادي کشورشان استفاده کنند.
2- انديشه ديني و سياسي بسياري از نيروهاي آزاديبخش در کشورهاي اسلامي اين حق را به آنها ميدهد تا براي دفاع از نواميس مسلمين به دفاع از ديگر ملتهاي مسلمان برخيزند همانگونه که در عصر اشغال افغانستان توسط ارتش شوروي سابق رخ داد.
3- اين حق طبيعي هر کشوري است که جانب احتياط را در مرزهاي کشوري که تحت اشغال است را رعايت کند و توان نيروهاي اشغالگر را در آن کشور هر روز و هر ساعت ارزيابي و تجزيه و تحليل کند به خصوص آنكه ارتش اشغالگر در آن کشور، کشور ديگر را نيز تهديد به حمله نظامي کرده باشد.
4- در هر دو کشور افغانستان و عراق، به رغم حضور نيروهاي سياسي داخلي در نظام سياسي آن دو، اما جريان مقاومت در برابر ارتش اشغالگر بسيار قوي است و اين امر بر همگان واضح و مبرهن است به گونهاي که حتي ميتواند ترکيب سياسي حاکميت را در اين دو کشور بر هم زند.
شروع هر گونه حملهاي به ايران، به معناي آسيب پذيري جدي ارتش آمريکا در افغانستان و به ويژه در عراق است. با هرگونه جنگي عليه ايران، جنگ عليه ارتش اشغالگر آمريکا در چند جبهه در افغانستان و عراق عليه نيروهاي آمريکايي شدت ميگيرد و علاوه بر ايران، امريکا بايد در برابر سيل حملات نيروهاي مقاومت در عراق و افغانستان، جبهههاي جديدي را ايجاد کند. از همه مهمتر در اين پرونده حضور نيروهاي زبده و پارتيزاني سپاه پاسداران انقلاب اسلامي ايران است که سالها در داخل خاک افغانستان و عراق عليه ارتش شوروي سابق و نظام بعثي صدام حسين جنگيدهاند و همچون کف دست بر تمامي نقاط اين دو کشور اشراف دارند. نيروهايي که بسيار دقيقتر از ماهوارههاي جاسوسي آمريکا عمل ميکنند و علاوه بر توانايي عمليات نظامي بسيار گسترده در عراق و افغانستان، توان بسيار بالايي براي بسيج و متمرکز کردن نيروهاي مقاومت دو کشور عليه آمريکا دارند.
اينها همه در کنار تواناييهاي موشکي سپاه و ارتش ايران براي هدف قرار دادن نيروهاي آمريکايي در اين دو کشور است. اگر آناليزورهاي طرح «کيش و مات» اين مطالب را قبول ندارند در عراق از جلال طالباني رئيسجمهور عراق، نوري المالکي نخست وزير عراق و عبدالعزيز حکيم رئيس مجلس اعلاي انقلاب اسلامي سؤال کنند. آنها از طالباني و بارزاني سؤال کنند که وزير نيروي فعلي ايران، سيد پرويز فتاح، در ايام جنگ تحميلي ارتش عراق عليه ايران چند وقت و چرا در کردستان عراق بود و آنگاه ليست کاملي از آنها در باره تواناييهاي فرماندهان و اعضاي سپاه پاسداران تهيه کنند.
در افغانستان هم از معاونان فرمانده شهيد افغانستان «احمد شاه مسعود»، و ديگر فرماندهان جهادي افغانستان، از وزير خارجه سابق افغانستان دکتر عبدالله و وزير کشور سابق يونس قانوني سؤال کنند که سپاه پاسداران انقلاب اسلامي با افغانستان در کنار هم چه معنايي ميدهد؟ از سويي ديگر آيا همفکران سياسي، فکري و ديني ايران در عراق و افغانستان در برابر هجوم به ايران ساکت مينشينند و هيچ اقدامي عليه آمريکا نميکنند؟ ايا مراجع شيعي عراق و مراجع اهل سنت در اين دو کشور در برابر حمله آمريکا سکوت ميکنند يا همگان را به جنگ با آمريکا و دفاع از مسلمانان ايران فرا ميخوانند...
آناليزورهاي آمريکايي حتما از واقعه هدف قرار گرفتن «ناو استارک» در 17 مي1987 توسط دو موشک اگزوست فرانسوي که از يک هواپيماي عراقي به اشتباه شليک شده بود، باخبرند و ميدانند که دهها کشته و زخمي بر جاي گذاشت. اين ناو در اثناي جنگ تحميلي در آبهاي خليج فارس هدف قرار گرفت و با توجه به فضاي جنگي آن روز، به طور قطع ناو استارک در حالت آماده باش به سر ميبرده است اما با اين وجود چگونه در برابر موشکهاي اگزوست فرانسوي نتوانستند از خود دفاع کنند؟ حال که بيست سال از آن دوران گذشته و تکنولوزي موشکهاي هوا به سطح دهها بار از آن دوران پيشرفتهتر شده اند، ناوهاي آمريکايي که اکنون در خليج فارس قرار دارند آيا ميتوانند در برابر انواع موشکهاي نيروهاي مسلح ايران مقاومت کنند؟ آناليزورهاي آمريکايي «طرح کيش و مات» بهتر است از نيروي هوايي اسرائيل سؤال کنند که آنها در طي 33 روز جنگ با حزب الله لبنان توانستند چند «پايگاه موشکي متحرک حزب الله لبنان» را هدف قرار دهند؟ و چرا نتوانستند تا پايان شامگاه روز سي و سوم جنگ، از پرتاپ موشکهاي حزب الله جلوگيري کنند؟ پس چگونه ارتش و نيروي هوايي آمريکا در وسعتي به سرزمين ايران و با قدرتي به مراتب قويتر از يگانهاي موشکي ارتشهاي خاورميانه، قادر خواهند بود جلوي «شليک موشکهاي دوربرد ايران» را بگيرند؟
از سويي ديگر آيا يک جنگ احتمالي فقط در محدوده جغرافيايي ايران محدود ميماند و آيا احتمال نميدهند جنگ به سوريه و لبنان نيز گسترش پيدا کند؟ و آيا اين امر به منزله گسترش جنگ به اسرائيل نيست؟...
متن کامل را در ستون «يادداشت» بخوانيد.