ملاحظات لازم برای پیروزی در «منطقه خاکستری»/شبکه‌های اجتماعی یکی از ابزارهای جنگ شناختی‌اند

از واژه "جنگ اشباح و سایه ها" نیز در توضیح منطقه خاکستری استفاده می شود. در این منطقه فعالیت‌های متنوعی میان جنگ و صلح برقرار است. به عبارت دیگر نه با جنگ کلاسیک در منطقه خاکستری مواجه هستیم و نه با صلح. نفوذ، حمله سایبری، ترور فیزیکی افراد، ترور رسانه‌ای، ایجاد کمپین‌های اخبار غلط و حتی درست و ... از ویژگی های جنگ در این منطقه است.
کد خبر: ۱۳۱۸۶۶۸
|
۰۲ مرداد ۱۴۰۴ - ۰۲:۱۷ 24 July 2025
|
2322 بازدید
|
۱

ملاحظات لازم برای پیروزی در «منطقه خاکستری»/شبکه‌های اجتماعی یکی از ابزارهای جنگ شناختی‌اند

به گزارش سرویس فرهنگی تابناک، همزمان با افزایش آگاهی ملت های جهان نسبت به خطر گسترش جنگ های کلاسیک و آثار و تبعات ناشی از این جنگ ها، کشورهای سلطه گر بر آن شدند که با استفاده از روش های نوین اهداف استعماری خود را اجرایی نمایند. آنها گونه ای جدید از جنگ را برگزیدند که در آن علاوه بر تامین اهداف مورد نظر، مانع از ایجاد حساسیت های جهانی و  ایجاد کمپین های ضد جنگ در جهان شدند. از این رو شکل نوین جنگ را در قالب منازعه در منطقه خاکستری ارائه کرده اند که در آن از همه توانمندی ها و ظرفیت های موجود، فارغ از هیاهو و جنجال برای از بین بردن رقیب استفاده می کنند.

 

این گونه نبردها در منطقه غرب آسیا با هدف تشکیل خاورمیانه بزرگ و صیانت از رژیم جعلی صهیونیستی برای دستیابی به منابع وسیع انرژی به موقع اجرا گذاشته شده است. این درحالی است که طرح این سناریو در این منطقه پیامدهای زیادی را در پی خواهد داشت. 

 

در نوشتاری که در ادامه می‌آید در صدد هستیم با بررسی موضوع منازعه در منطقه خاکستری، اجتماعی سازی امنیت را به عنوان یکی از پیامدهای خطرناک این نوع نبرد تبیین کنیم و با معرفی بیشتر این پدیده، مانع از وارد شدن خسارات جبران ناپذیر به ایران شویم. 

 

اهمیت و ضرورت موضوع

 

توجه به اجتماعی سازی امنیت، ذیل منازعه در منطقه خاکستری علاوه بر صیانت از حقوق ملت در برابر تهدیدهای متنوع کشورهای متخاصم موجب تثبیت اقتدار جمهوری اسلامی ایران در منطقه غرب آسیا می گردد و می تواند بعنوان الگوی موفقی برای جریان مقاومت و پایان سلطه سیاسی قدرت های استکباری به ویژه ایالات متحده آمریکا در منطقه گردد. در حقیقت درک و شناخت موثر از این پدیده می‌تواند به تولید و افزایش قدرت ملی منجر شود و کشور را در برابر خطرات ناشی از جنگ در منطقه خاکستری ایمن نگه دارد.

 

تقویت همبستگی اجتماعی، ایجاد اعتماد، پیشگیری از بحران‌ها، مشارکت مؤثر شهروندان در حفظ امنیت ملی، تقویت امنیت پایدار، تقویت وحدت ملی، ارتقاء بهداشت و امنیت روانی جامعه به منظور افزایش قدرت ملی در مواجهه با دشمن خارجی بر اهمیت این پژوهش افزوده است.  

 

منطقه خاکستری و ویژگی های آن

 

منطقه خاکستری در علوم سیاسی به فضایی میان جنگ و صلح اطلاق می شود. این مفهوم (Grey Zone) به عنوان یک اصطلاح مشخص در علوم سیاسی و مطالعات امنیتی، عمدتا از اوایل قرن بیست و یکم رایج شد. در منطقه خاکستری میان دو کشور نه صلح واقعی و نه جنگ واقعی وجود دارد. در این منطقه روش هایی همچون کارزارهای اطلاعاتی، عملیات نفوذ، فشارهای اقتصادی، حمایت از گروه های نیابتی و ... مورد استفاده قرار می گیرد تا بدون درگیری نظامی طرفین به اهداف ژئوپلتیک خود دست یابند. اگرچه این روش‌ها در دوران جنگ سرد نیز مورد استفاده قرار می‌گرفت لیکن استفاده مشخص از این مفهوم نسبتاً جدید می باشد و به دو دهه گذشته باز می گردد.[1]

 

این مفهوم اغلب در روابط بین الملل برای توصیف اقدامات کشورهایی به کار می رود که می خواهند نفوذ خود را گسترش دهند یا رقبای خود را تضعیف کنند، اما نمی‌خواهند ریسک یک جنگ تمام عیار را بپذیرند. هدف اصلی در منطقه خاکستری، مبهم نگه داشتن مرزها و استفاده از روش هایی است که به سختی می توان آن را به عنوان اعمال جنگی طبقه بندی کرد. 

 

ابهام یکی از ویژگی های منطقه خاکستری است به نحوی که استفاده از زور در این منطقه در هاله ای از ابهام قرار دارد. همچنین از واژه "جنگ اشباح و سایه ها" نیز در توضیح منطقه خاکستری استفاده می شود. در این منطقه فعالیت‌های متنوعی میان جنگ و صلح برقرار است. به عبارت دیگر نه با جنگ کلاسیک در منطقه خاکستری مواجه هستیم و نه با صلح. نفوذ، حمله سایبری، ترور فیزیکی افراد، ترور رسانه‌ای، ایجاد کمپین‌های اخبار غلط و حتی درست و ... از ویژگی های جنگ در این منطقه است. جنگ در منطقه خاکستری از سال 2010 میلادی در دستور کار پنتاگون قرار گرفت و بدنبال آن رژیم صهیونیستی نیز از این روش برای دست یافتن به اهداف ژئوپلتیک خود بهره برداری می کند.

 

بازیگران دولتی و غیر دولتی، بازیگران منطقه خاکستری را تشکیل می دهند. در فرآیند منطقه خاکستری طرفین در آستانه درگیری و صلح قرار می گیرند ولی هرگز نه جنگی می شود و نه صلحی محقق می گردد. قرار گرفتن توده های مردم در معرض فشار روانی بخشی از عملیات در این محیط می باشد. در این بخش از عملیات روانی دشمن درصدد است که در یک حوزه خاص سطح درگیری افزایش یابد و در حوزه ای دیگر بدنبال کاهش سطح تنش می‌باشد. به عنوان مثال در جنگ تحمیلی 12 روزه‌، ایالات متحده آمریکا از یک طرف اقدام به تجاوز علیه جمهوری اسلامی ایران کرد و از سوی دیگر طرح برداشتن تحریم های خود بر ضد ایران را مطرح می کند. در حقیقت نزاع در منطقه خاکستری، انبوهی از سناریوها را در بر دارد.

 

پروژه نزاع در منطقه خاکستری مانند یک موجود زنده‌ای است که مرگ در آن راهی ندارد بلکه شکل و فرم این موجود زنده دائما دستخوش تغییر می‌گردد. به عنوان مثال ترور افراد در این منطقه، بخشی از برنامه های این سناریو به شمار می‌آید. ترور فیزیکی، ترور بیولوژیکی و ترور رسانه‌ای اشکال مختلف ترور در منطقه خاکستری را تشکیل می دهند که همه این ها مرتبط به شرایط منطقه متغیر است. جنگ در منطقه خاکستری به طور مطلق یک فرآیند خطی را دنبال نمی‌کند بلکه مدام در حال بازطراحی سناریوها با بهره گیری از هوش مصنوعی است. بدیهی است جنگ در منطقه خاکستری تا رسیدن به اهداف ژئوپلتیک ادامه دارد. در این منطقه استفاده از عملیات سایبری، عملیات اطلاعات روانی، عملیات فریب، خرابکاری، احتکار، بحران های ساختگی، ترور، جاسوسی، تحریم، نقض پروتکل های بین المللی، ایجاد بحران های تروریستی و اجتماعی سازی امنیت رایج است. 

 

با تغییر دکترین ایالات متحده آمریکا در سال 2010 میلادی روابط تهران و تل‌آآویو نیز دستخوش تغییر شد. رژیم صهیونیستی، جنگ در منطقه خاکستری با ایران را سناریوی اصلی خود در رابطه با بحث مهار ایران تعریف کرده است. از این رو شورای امنیت رژیم صهیونیستی، جنگ با جمهوری اسلامی ایران را در محدوده جنگ در منطقه خاکستری برگزیده و از ورود به جنگ تمام عیار بر علیه جمهوری اسلامی ایران اجتناب کرد. 

 

دنیس سیترونویچ مدیر میز ایران در ارتش رژیم صهیونیستی می گوید: "اسراییل اساساً نباید وارد جنگ مستقیم با جمهوری اسلامی ایران شود زیرا آستانه تحمل ایران برای ما مشخص نیست و آثار و تبعات سنگینی را برای ما به دنبال خواهد داشت".

 

توجه به این نکته در اظهارات مسئولین رژیم صهیونیستی بیانگر این واقعیت است که راهبرد جنگ در منطقه خاکستری در اولویت اقدامات این رژیم به شمار می آید و این رژیم تحت هیچ شرایطی توان ادامه درگیری مستقیم و دراز مدت با ایران را ندارد و هرگز به دنبال آن نیست. جنگ تحمیلی دوازده روزه موید این موضوع است. 

 

جنگ در منطقه خاکستری سیاستی است که در آن طرفین به دنبال ضربه زدن حداکثری با کمترین هزینه به یکدیگر هستند و بدیهی است که سود و زیان در این نوع از رویارویی غیر مستقیم از اهمیت بسیاری برخوردار است. غربی‌ها بر این باورند که تقابل با ایران می بایست در منطقه خاکستری خلاصه شود. دو مولفه در نگاه غربی‌ها در قبال جمهوری اسلامی ایران قابل تامل می باشد.

 

اول اینکه آنها جمهوری اسلامی ایران را به عنوان تهدیدی در سطح استراتژیک برای اسرائیل می دانند و از این رو بر این باورند که باید پاسخ استراتژیک (ضربه استراتژیک) به ایران وارد سازند. (حمله به تاسیسات فردو در این راستا مورد ارزیابی قرار می گیرد) و نکته دوم شیوه رقابت اسرائیل با ایران است که باید در سطوح تاکتیکی و عملیاتی در منطقه خاکستری باقی بماند. جنگ در منطقه خاکستری داری مولفه‌ای است که نه آنها می‌گویند و نه کسی راجع به آن اظهار نظر می‌کند. 

 

واقعیت این است که جنگ در منطقه خاکستری جنگ میان دولت‌ها و حکومت‌ها است. بدیهی است که جنگ در این منطقه آموزش‌های ویژه‌ای را می طلبد. جنگ در این منطقه به دلیل شتاب تحولات و توانایی در بازتعریف آن و یا به عبارتی دیگر جاندار بودن آن، نیازمند طراحی و برنامه ریزی متنوع به منظور کنش و واکنش نسبت به تحولات می باشد. ورود به مرحله نظریه بازی ها که نیازمند برآورد دقیق از مولفه های قدرت و همچنین کنش‌ها و واکنش ها است، از اهمیت ویژه ای برخوردار است که نیازمند برخورد نظام‌مند در حوزه های مختلف و برنامه ریزی مناسب برای آن است. از این رو پدافند غیر عامل می تواند نقش بسیار حیاتی در این خصوص ایفا نماید. الگوریتم رفتاری (نوع برنامه ریزی و تصمیم گیری) در منطقه خاکستری توسط کنشگران از اهمیت زیادی برخوردار است. در حوزه رسانه، جنگ در منطقه خاکستری ویژگی مخصوص به خود را دارد. در این جنگ، خرده روایت ها و به عبارت دیگر جزئیات از اهمیت زیادی برخوردار می باشند که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.

 

نقاط قوت کشورها در جنگ در منطقه خاکستری:

 

* انعطاف پذیری و عدم تعهد رسمی:

 

کشورها می توانند اقداماتی انجام دهند که به سختی قابل اثبات است. این امر به آنها امکان می دهد مسئولیت اقدامات خود را انکار کنند و از واکنش های شدید بین المللی مصون بمانند. مثل حملات سایبری، آتش سوزی های گسترده، خرابکاری در صنعت، ترور دانشمندان و نخبگان و ...

 

* هزینه پایین و ریسک محدود:

 

 

تاکتیک های منطقه خاکستری بسیار ارزان تر از جنگ تمام عیار است و ریسک کمتری برای آغاز درگیری های بزرگ دارند. این امر به کشورها اجازه می دهد که بدون صرف هزینه های گزاف یا پذیرش تلفات انسانی، به اهداف خود نزدیک شوند.

 

 

* غافلگیری و ابهام تاکتیکی:

 

ماهیت مبهم و تدریجی اقدامات صورت گرفته در منطقه خاکستری موجب می گردد که تشخیص و واکنش نسبت به این اقدامات دشوار شود. سردرگمی ایجاد شده بواسطه اقدام ابهام آمیز در این نوع نزاع زمان لازم برای واکنش موثر را از رقیب می گیرد. 

 

 

* اثر فرسایشی طولانی مدت:

 

 

این تاکتیک ها به تدریج توانایی و اراده رقیب را فرسایش می دهد. مرگ با هزاران برش، این اقدامات کوچک و مداوم می توانند در نهایت به تضعیف حریف منجر شود.

 

 

* دستاویز قانونی:

 

 

از آنجایی که این اقدامات معمولا در زیر آستانه جنگ مسلحانه قرار می گیرند، کشورهای عامل می توانند ادعا کنند که قوانین بین المللی را نقض نکرده اند و این امر واکنش های حقوقی و دیپلماتیک را پیچیده‌تر می‌کند.

 

نقاط ضعف کشورها در جنگ در منطقه خاکستری

 

 

* عدم قطعیت و دستیابی به اهداف محدود:

 

 

به دلیل ماهیت پنهان و تدریجی، نتایج در منطقه خاکستری اغلب نامشخص و کند می باشد. دستیابی به اهداف بزرگ و قاطع بسیار دشوار و ممکن است سالها طول بکشد.

 

 

* خطر تشدید غیر عمدی:

 

با وجود تلاش برای جلوگیری از جنگ تمام عیار، همیشه این خطر وجود دارد که اقدام در منطقه خاکستری با واکنش شدید طرف مقابل قرار گیر.

 

 

* فرسایش اعتبار و مشروعیت بین المللی:

 

 

حتی با وجود انکار، اگر شواهد کافی جمع شود، اقدامات مکرر در منطقه خاکستری می تواند به اعتبار و مشروعیت یک کشور در جامعه بین المللی آسیب برساند و منجر به انزوای دیپلماتیک یا تحریم شود.

 

 

* دشواری در هماهنگی داخلی و خارجی:

 

 

بدلیل ماهیت غیر شفاف و چندوجهی، هماهنگی بین نهادهای داخلی و بین المللی (نظامی، اطلاعاتی، اقتصادی، دیپلماتیک) برای اجرای موثر و منسجم تاکتیک‌های منطقه خاکستری دشوار است. همچنین ایجاد ائتلاف برای مقابله با این تهدیدات نیز چالش برانگیز است.

 

 

* فقدان دکترین مشخص و پاسخ گویی:

 

 

بسیاری از کشورها هنوز دکترین مشخصی برای مقابله با تهدیدات منطقه خاکستری ندارند. این عدم وضوح می تواند منجر به واکنش های ضعیف، متناقض یا حتی عدم واکنش شود و به کشورهای عامل اجازه می دهد به فعالیت های خود ادامه دهند.

 

ابزارهای جنگ شناختی

 

بن مایه جنگ در منطقه خاکستری را ادراک ما از مفهوم جنگ در این منطقه تشکیل می دهد. از این رو درک ما از منطقه خاکستری را می توان از درون جنگ شناختی تبیین نمود. جنگ شناختی به معنای هدف قرار دادن ذهن و ادراک یک جمعیت برای تغییر باورها، ارزش ها، احساسات، منطق و در نهایت رفتار آنهاست. این جنگ به دنبال تسخیر ذهن هاست، که در پی آن تسخیر زمین نیز محقق می‌شود. ابزارهای جنگ شناختی بسیار زیاد هستند که به برخی از آنها عبارتند از: اطلاعات نادرست و گمراه کننده، عملیات روانی و پروپاگاندا، جنگ سایبری، تاثیرگذاری از طریق شبکه های اجتماعی و پلتفرم ها، عملیات مخفی و نفوذ، تاثیر گذاری بر نخبگان سیاسی و فکری.

 

نقش فرهنگ در جنگ شناختی

 

واقعیت این است که فرهنگ، نقش حیاتی در شکل گیری، تشدید و یا حل منازعات دارد. فرهنگ می تواند هم منبع حل اختلاف باشد و هم می تواند به عنوان ابزاری برای تشدید اختلافات بکار رود. جنگ شناختی به شدت بر بستر فرهنگی عمل می کند. برای اینکه پیام جنگ شناختی موثر واقع شود، باید ریشه های فرهنگی، باورها، ارزش ها و آسیب پذیری‌های شناختی جامعه‌ی هدف را درک کنند. فرهنگ هم جنگ شناختی است (برای تغییر آن) و هم ابزاری (با استفاده از ابزارهای گوناگون برای تاثیرگذاری بر ذهنیت ها). به همین دلیل، درک عمیق از بافت فرهنگی یک جامعه برای طراحی و اجرای موفقیت آمیز عملیات جنگ شناختی حیاتی است.

 

چه کسانی در جنگ شناختی پیروز می‌شوند

 

در فضای پیچیده و سیال جنگ شناختی، پیروزی به معنای سنتی آن کمتر معنا می‌یابد و بیشتر شبیه یک رقابت فرسایشی و دائمی است تا یک نبرد با برنده و بازنده نهایی. در این زمینه کشوری از موفقیت بیشتری برخوردار است که از ویژگی هایی ذیل برخوردار باشند:

 

1- خلق روایت های جذاب و اثرگذار: جنگ شناختی در حقیقت جنگ روایت هاست. طرفی که بتواند روایتی منسجم، ساده، قانع کننده و دارای بار عاطفی قوی خلق کند به گونه ای که با ارزش ها و باورهای جامعه هدف همخوانی داشه باشد، در کنترل افکار عمومی موفق تر خواهد بود. این روایت ها می تواند درباره گذشته، حال و آینده باشد.

 

 

2- آنهایی که زیرساخت های اطلاعاتی و سایبری قوی دارند: برای انتشار روایت ها، جمع آوری اطلاعات درباره حریف و شناسایی نقاط ضعف او، نیازمند به توانمندی پیشرفته در حوزه های سایبری، تحلیل داده های کلان و عملیات اطلاعاتی وجود دارد. کشورهایی که در این زمینه سرمایه گذاری کرده اند، دست بالا را دارند.

 

 

3- آنهایی که جامعه مقاوم در برابر اطلاعات نادرست دارند: یک جامعه رسانه ای بالا با تفکر انتقادی قوی، اعتماد به نهادهای رسمی (دولتی، رسانه های معتبر) کمتر تحت تاثیر عملیات جنگ شناختی قرار می‌گیرد. کشورهایی که روی آموزش جمعیت خود سرمایه‌گذاری می کنند، ایمنی بیشتری دارند.

 

 

4- آنهایی که انعطاف پذیری و چابکی در واکنش برخوردارند: فضای جنگ شناختی به سرعت تغییر می کند. موفقیت آمیزترین بازیگران آنهایی هستند که می توانند به سرعت تاکتیک های خود را تغییر دهند، روایت جدید بسازند و به حملات شناختی حریف واکنش نشان دهند. سیستم های بورکراتیک و کُند در این فضا آسیب پذیرند.

 

 

5- آنهایی که ابهام و پنهان کاری را به خوبی مدیریت می کنند: قابلیت انکار یک ابزار کلیدی در جنگ شناختی است. کسانی که بتوانند عملیات خود را به گونه ای انجام دهند که انتساب آن به خود دشوار باشد، می تواند بدون عواقب دیپلماتیک یا نظامی، به فعالیت هایش ادامه دهد.

 

 

6- آنهایی که بخوبی با بازیگران غیر دولتی و گروه های نیابتی کار می کنند: بهره گیری از گروه های وابسته، اینفلوئنسرها، یا رسانه های به ظاهر مستقل، می تواند پیام ها را با نفوذ بیشتری منتقل کنند و از اتهام پروپاگاندای دولتی دور بمانند.

 

 

7- آنهایی که انسجام داخلی قوی دارند: کشوری که از لحاظ سیاسی و اجتماعی منسجم باشد، دارای اعتماد عمومی به نهادها باشد و از اختلافات داخلی کمتر رنج ببرد، در برابر این نوع حملات مقاوم تر است.

 

 

8- تاب آوری کشورها: تاب آوری کشورها در ابعاد مختلف حکمرانی در منطقه خاکستری یکی از مولفه های مهم و قابل تامل می باشد. دولت ها برای موفقیت در این شرایط می بایست ظرفیت ها و منابع استراتژیک خود را برای کنترل و هدایت جامعه پیش بینی کرده و آمادگی لازم برای کنترل اوضاع اجتماعی در این شرایط را به مدت طولانی داشته باشند. شاید پایان تحمل کشورها در این منطقه جنگی، آغاز شکست است.

 

پیروزی در جنگ شناختی اغلب به معنای دستیابی به اهداف استراتژیک از طریق تاثیرگذاری بر ذهنیت ها است نه لزوما پیروزی نظامی. این پیروزی می تواند مواردی همچون کاهش اراده مقاومت دشمن، تغییر سیاست های داخلی یا خارجی یک کشور، بی ثبات کردن یک رژیم، افزایش نفوذ و قدرت نرم خودی، حفظ وضعیت موجود به نفع خود و ... را در برگیرد. در واقع جنگ شناختی یک بازی بی‌پایان است که نیازمند هوشیاری دائم، سرمایه گذاری مستمر و درک عمیق از روانشناسی انسانی و پویایی اجتماعی است.

 

نقاط قوت و هشدارها در قبال جنگ شناختی

 

نقاط قوت:

 

 

وجود رهبر مقتدر و برجسته: برخورداری از رهبری آگاه، مدیر، برجسته و کاریزماتیک که توانایی بی بدیلی در هدایت و رهبری جامعه دارد که می تواند به عنوان یکی از فاکتورهای اساسی و نقطه قوت جمهوری اسلامی ایران در این جنگ شناختی باشد.

 

 

فرهنگ ایرانی اسلامی و هویت دینی منبعث از فرهنگ شیعی: فرهنگ ایرانی اسلامی و هویت شیعی که از یک سو ریشه در تمدن تاریخی ده هزار ساله ایران و از سویی دیگر ریشه در فرهنگ عاشورایی و مقاومت علوی دارد می تواند یکی دیگر از مهمترین ابزارهای جنگ شناختی و برگ برنده جمهوری اسلامی ایران در این خصوص می باشد. ایدئولوژی مستتر در فرهنگ ایرانی- اسلامی و نیز ارزش‌های انقلابی می‌تواند به عنوان یک عامل انسجام بخش و تقویت کننده در برابر تهاجمات فرهنگی و شناختی عمل کند.

 

 

سابقه مقاومت و مقابله با فشارها: از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی، این کشور سال های متمادی است که در معرض فشارها و جنگ های نابرابر قرار گرفته و توانسته است مقاومت زیادی را در قبال این فشارها از خود نشان دهد. این تجربه می‌تواند در مواجهه با جنگ شناختی موثر واقع شود.

 

 

مردمی بودن پایگاه اجتماعی: اهدای بیش از سیصدهزار شهید برای حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور در طول پیروزی انقلاب اسلامی تا کنون توانسته است پایگاه اجتماعی نظام را بیش از پیش مردمی سازد و از این رو جمهوری اسلامی ایران توانسته است از بسیاری توطئه ها و خباثت های غرب و متحدان آن در امان بماند. بدیهی است در صورت وجود انسجام و تداوم اعتماد میان حاکمیت و مردم، می‌توان از ظرفیت های مردمی در مقابله با جنگ شناختی بهره برد. پویش‌های مردمی و روایت های بومی می‌توانند در برابر روایت‌های خارجی مقاومت کنند.

 

 

شبکه رسانه‌ای و فرهنگی: وجود ظرفیت‌های فراوان در شبکه‌های رسانه‌ای داخلی و فضای مجازی و همچنین ظرفیت‌های متنوع فرهنگی و هنری می‌تواند در صورت مدیریت صحیح به عنوان ابزاری موثر در جنگ شناختی بشمار آید. این شبکه ها با تولید محتوای فاخر می تواند نقش موثری در جنگ رسانه ای و ارائه روایت دست اول به مخاطبین ایفا کند.

 

 

وجود نیروهای متخصص و جوانان خلاق: در کشور متخصصان و جوانان مستعدی در حوزه فناوری اطلاعات، رسانه و ارتباطات وجود دارند که می توانند در تولید محتوا و مقابله با جنگ شناختی نقش آفرینی کنند. 

 

 

فقدان آلترناتیو موثر خارجی: واقعیت این است که جریان مخالف جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور فاقد وجاهت قانونی و پایگاه اجتماعی قدرتمند در داخل کشور می باشد. جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور با دو دسته از مخالفین مواجه است. یک دسته از این مخالفین گروهک منافقین موسوم به "مجاهدین خلق" است که دست آن آغشته به خون هزاران شهید می باشد و دیگری سلطنت طلب ها هستند که وابستگان و دوستداران رژیم پهلوی را تشکیل می دهند که خود عامل نفوذ بیگانگان در کشور تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و علت اصلی انقلاب 1357 به شمار می آیند. حداقل اشکال اپوزسیون خارج از کشور، وابستگی بی قید و شرط آنها به اجنبی و اشکال بعدی آنها وطن فروشی و به هویتی آنان می باشد.

 

 

هشدارها

 

شکاف نسلی و خدشه دار شدن اعتماد عمومی: وجود شکاف میان نسل‌ها و گاهی عدم اعتماد عمومی به برخی نهادها و رسانه های رسمی، می تواند منجر به عدم تاثیرگذاری مناسب در جنگ شناختی گردد.

 

ضعف در روایت سازی و اقناع سازی: توانایی روایت سازی فعال و اقناع سازی موثر در برابر روایت های مخرب دشمن با ارائه روایت دست اول.

 

تمرکز بر رسانه های سنتی: وابستگی بیش از حد به رسانه های سنتی و عدم بهره گیری کافی از ظرفیت های فضای مجازی و شبکه های اجتماعی .

 

عدم هماهنگی و انسجام درونی: عدم هماهنگی و انسجام میان دستگاه های اجرایی و نهادهای مسئول و فقدان یک قرارگاه مشترک در حوزه رسانه و تولید محتوا 

 

ناتوانی در جذب مخاطبان جوان در فضای مجازی: ناتوانی در تولید محتوای جذاب و متناسب با ذائقه نسل جوان در فضای مجازی

 

ضعف در دیپلماسی عمومی و رسانه ای: ناتوانی در ارائه تصویر واقعی و مثبت در کشور در عرصه بین المللی و مقابله با ایران هراسی

 

عدم توجه به جذب حداکثری و استفاده از ابزار رسانه: عبور از قالب های سنتی و گسترش دایره جذب نخبگان در چارچوب منافع ملی (در جنگ تحمیلی 12 روزه ایرانیان و دوستداران ایران در داخل و خارج از کشور با تولید محتوای رسانه ای توانستند همگرایی زیادی را ایجاد نمایند که این مهم یکی از دستاوردها ارزشمند و سرمایه ی بزرگی بود که بدست آمد) 

 

برای مقابله موثر با جنگ شناختی، نیاز به رویکرد جامع و چند وجهی است که نقاط قوت را تقویت و نقاط ضعف را برطرف کند. این امر نیازمند سرمایه گذاری در حوزه رسانه، آموزش، فرهنگ سازی، ایجاد انسجام میان نهادهای حاکمیت و مردم و از همه مهمتر نقشه راه متناسب با نیاز فرهنگی جامعه در قبال این جنگ شناختی است. عبور از جنگ 12 روزه با برتری نظامی جمهوری اسلامی ایران موازنه قدرت را به سوی موازنه وحشت از طریق جعل روایت و جنگ رسانه ای فراهم ساخته که توجه به نقاط ضعف و قوت برای فائق آمدن در این نبرد ضروری است. اگرچه در جنگ تحمیلی 12 روزه میان ایران و رژیم صهیونیستی، جمهوری اسلامی ایران تا میزان فزاینده ای خواست سیاسی خود را بر این رژیم تحمیل کرد لیکن امپراتوری رسانه‌ای غرب برای بازسازی چهره این رژیم و پیروزمند نشان دادن آن، دست به روایت های جعلی برای مخدوش نمودن این دستاورد و ضربه به عزم و اراده ملت ایران می‌زند که این مهم اهمیت توجه به جنگ شناختی را دوچندان می‌نماید. اجتماعی سازی امنیت در این راستا یکی از ابزارها و روش های دشمن در قبال جمهوری اسلامی ایران است.

 

اجتماعی سازی امنیت (Socialization of Security)

 

همانگونه که قبلا اشاره گردید، جنگ در منطقه خاکستری تداوم می یابد و هیچگاه از بین نخواهد رفت بلکه به شیوه‌های گوناگون مانند یک موجود زنده در حال تغییر و بروز رسانی است. اجتماعی سازی امنیت نیز بخش دیگری از جنگ در منطقه خاکستری است که در این مرحله نمایان می‌گردد. اجتماعی سازی امنیت یک مفهوم مهم و سرنوشت سازی است که در مرحله اول به دنبال تهدید امنیت ملی و در مرحله بعد، اخلال در امنیت اجتماعی با تکیه بر گسل های اجتماعی (از طریق ایجاد خشم عمومی) و در مرحله سوم تلاش برای ایجاد منازعات سیاسی و به نوعی دو قطبی سازی در جامعه (تردید بر اصل مقاومت، تردید بر اصل جنگ، تردید بر مذاکره، تردید بر نحوه مقابله با دشمن، تردید بر ادامه جنگ، تردید بر غنی سازی) می باشد. در حقیقت اجتماعی سازی امنیت به دنبال دو قطبی شدن جامعه در قبال مسائل کلان کشور و از بین بردن وحدت کلمه میان آحاد مردم است که در نهایت تلاش دارد اقدام به فروپاشی ساختار سیاسی، از بین بردن زیرساخت های کشور و ویران کردن آن کند.   

 

فرآیند اجتماعی سازی امنیت در تلاش است که آرامش جامعه را به هر طریق ممکن بر هم زند. به عنوان مثال ضرورت وجود ایست بازرسی در شهرها و خیابان ها تبدیل به یک موضوع چالشی (ایجاد ترافیک) با هدف بر هم زدن امنیت روانی جامعه می گردد که در این زمینه می بایست رسانه نقش اقناعی خود را به درستی ایفا نماید. 

 

هدف از اجتماعی سازی امنیت، فعال کردن گسل‌های اجتماعی در جامعه است. به عبارت دیگر مردم در مقابل مردم. ایجاد خشم و نارضایتی بخشی از فرآیند اجتماعی سازی امنیت است. تلاش برای ارائه روایتی غلط از یک ماجرا را می‌توان در قالب اجتماعی سازی امنیت برشمرد. در این جنگ، خرده روایت‌ها می‌توانند تعیین کننده باشند. بازی کردن با خرده روایت‌ها و هزینه سازی در ذهن مخاطب، ایجاد آشوب فکری در ذهن مخاطب و تشویش اذهان عمومی بخشی از روش‌های اجتماعی شدن امنیت بشمار می آید که همه آنها بر روی گسل‌های اجتماعی پی‌ریزی و بنا نهاده می‌شود. در این جاست که رسانه ملی، رسانه غیر رسمی، رسانه های مردمی و رسانه‌های اجتماعی باید با تولید محتوای مناسب، گوی سبقت را از رقیب ربوده و روایت خود را بعنوان روایت درست تبیین نمایند.

 

توجه به این نکته امری ضروری است که اجتماعی سازی امنیت بر این ایده استوار است که امنیت فقط وظیفه پلیس، ارتش یا دولت نیست، بلکه شهروندان نیز در قبال امنیت خود و جامعه نقش داشته و باید در آن مشارکت کنند. برای مقابله با اجتماعی سازی امنیت، تعامل دولت و ملت با یکدیگر امری ضروری است. 

 

به عبارت دیگر ایجاد امنیت در موضوع اجتماعی سازی امنیت فقط مسئله و وظیفه دولت نیست بلکه آحاد مردم نیز می بایست پابه‌پای دولت در این مسیر حرکت نمایند. یادگیری و فهم صحیح از مسائل امنیتی وظیفه آحاد مردم در عبور از این بحران می باشد و نیز بهره‌گیری از ظرفیت های بزرگ فرهنگی و هویتی این مسیر را تسهیل می سازد.

 

در فرآیند اجتماعی سازی امنیت، دشمن درصدد ایجاد ابهام است و به ابهام ایجاد کرده، پاسخ می دهد. اینجاست که دولت باید قبل از پاسخگویی به ابهام ایجاد شده از سوی دشمن، روایت صحیح را تبیین کند و به ابهامات دشمن پاسخ صحیح دهد تا اعتماد سازی شکل گیرد. این مهم موجب می شود که در گره گشایی از ابهام ایجاد شده، ساختار اعتماد و تعامل سازنده میان دولت و ملت شکل می گیرد و ریل گذاری صحیح اتفاق می افتد. این تعامل سازنده موجب می شود که مخاطب (مردم) به درستی از سوی دولت اقناع شوند و در مارپیچ رسانه‌ای دشمن قرار نگیرند. در حقیقت اجتماعی‌سازی امنیت به ما کمک می‌کند تا امنیت را به عنوان یک پدیده چندوجهی و متأثر از عوامل اجتماعی بدانیم و آن را موضوعی صرفا دولتی بشمار نیاوریم.

 

اهمیت اجتماعی سازی امنیت

 

با مشارکت بخش بیشتری از جامعه، توانایی نهادهای امنیتی در پیشگیری و مقابله با تهدیدات افزایش می‌یابد و موجب کاهش بار مسئولیت از دوش دولت می‌شود. از این رو بخش مهمی از مسئولیت حفظ امنیت به خود جامعه منتقل می‌شود. ایجاد جامعه‌ای امن‌تر و هوشیارتر نیز از دیگر مزایای این امر بشمار می آید. همچنین مقابله با تهدیدات نوین با مشارکت حداکثری می تواند ثمرات اثر بخشی را در حوزه تامین امنیت جامعه فراهم سازد. مشارکت شهروندان در حوزه‌های امنیتی موجب می گردد که افراد جامعه به جای اینکه منفعلانه منتظر اقدامات نهادهای امنیتی باشند، تشویق ‌شوند تا در حفظ امنیت مشارکت کنند. این مشارکت می‌تواند اشکال مختلفی داشته باشد. 

 

گزارش فعالیت های مشکوک و اطلاع رسانی به نهادهای امنیتی و انتظامی، خودمراقبتی و پیشگیری از درز اطلاعات، ارتقاء سطح آموزش همگانی در قبال تهدیدات، مشارکت موثر در ایجاد امنیت شهری، ایجاد حس مسئولیت جمعی و شکل گیری نوعی از وحدت در جامعه، تقویت اعتماد میان مردم و دستگاه های امنیتی و انتظامی. 

 

طرح موضوع اجتماعی سازی امنیت تلاش می‌کند تا درک صحیحی از "امنیت" در جامعه شکل گیرد و تمرکز را از دولت به یک مفهوم وسیع تر مبدل سازد که تمام شئون جامعه را در بر گیرد.

 

درک صحیح از اجتماعی‌سازی امنیت می‌تواند تأثیرات بسیار مثبتی بر جامعه داشته باشد. تقویت همبستگی اجتماعی و ایجاد اعتماد عمومی، تقویت ارتباطات در سطح جامعه، انطباق سیاست‌ها با واقعیات اجتماعی برای پاسخگویی بهتر، پیشگیری از بحران‌ها، مشارکت مؤثر شهروندان، توسعه راهکارهای امنیتی جامع منطبق با فرهنگ و هویت محلی، استفاده از منابع محلی و شناخت تهدیدات و فرصت‌ها، تقویت امنیت پایدار و تبیین تهدیدات واقعی، توسعه همبستگی اجتماعی، توسعه فرهنگ‌سازی امنیت و آگاهی‌بخشی، ترویج ارزش‌های مثبت.

 

به طور کلی، درک صحیح از اجتماعی‌سازی امنیت می‌تواند به تقویت دموکراسی، افزایش امنیت ملی و بهبود کیفیت زندگی شهروندان منجر بیانجامد.

 

گسل های اجتماعی

 

شناسایی و تحلیل گسل‌های اجتماعی در کشور از اهمیت ویژه ای برخوردار است که نیازمند بررسی دقیق و جامع می‌باشد. این گسل‌ها معمولاً ناشی از ترکیبی از عوامل اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی هستند. اهمیت شناخت گسل‌های موجود در جامعه ایران می تواند موجب شناخت دقیق‌تری از زمینه‌های نفوذ دشمن گردد و مانع از موفقیت آنان در سرمایه گذاری بمنظور ایجاد بحران بر روی گسل های جامعه ایرانی شود. برخی از گسل های جامعه ایرانی نظیر عدم درک صحیح از منافع ملی در کلیه سطوح، گسل طبقاتی و توزیع نابرابر ثروت، گسل اقتصادی، گسل قومیتی، گسل نسلی، بیکاری، کاهش امید به آینده در میان نسل جوان، عزیمت نخبگان به خارج از کشور، فرار سرمایه از کشور، کاهش مشارکت نخبگان در اداره امور کشور، ایجاد تنش های سیاسی تصنعی از سوی احزاب داخلی، وجود نگاه امنیتی در بسیاری از موضوعات اجتماعی و .. می تواند مهمترین چالش های کشور در قبال تهدیدات بشمار آید.

 

برخی از راهکارها برای کاهش این گسل‌ها که لازم است دولت و جامعه مدنی با همکاری یکدیگر، اقداماتی را در این زمینه انجام دهند، عبارت است از:

 

اصلاحات اقتصادی: تلاش برای کاهش نابرابری‌های اقتصادی و ایجاد فرصت‌های برابر برای همه.

 

اصلاحات سیاسی: گسترش دایره خودی‌ها در چارچوب منافع ملی با بهره‌گیری از نظرات جامعه شناسان.

 

تقویت حقوق اقلیت‌ها: تلاش برای رفع تبعیض‌ها به منظور تقویت حقوق اقلیت‌ها .

 

توسعه فرهنگی: ترویج فرهنگ گفتگو و مدارا و احترام به تنوع فرهنگی و اجتماعی و سرمایه گذاری مناسب بر روی موضوعات فرهنگی

 

جلوگیری از محدودیت های ایجاد شده توسط دستگاه های امنیتی: ایجاد محدودیت برای دستگاه های امنیتی به منظور جلوگیری از امنیتی شدن موضوعات فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی

 

حل مسایل کشور با نگاه موضوع محور: مسایل مختلف در زمینه های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، امنیتی می بایست بصورت موضوع محور در جامعه حل و فصل شود. انجام اقدامات جزیره ای در کلیه موضوعات علاوه بر استهلاک جامعه، بی ثباتی مدیریتی ر ا در بر دارد و موجب ناکارآمد جلوه دادن نظام اسلامی و شیوه حکمرانی در کشور می گردد. از این حیث مسایل مختلف کشور باید بصورت موضوعی حل و فصل و تبیین گردد.

 

سخن آخر:

 

عبور از تله اجتماعی سازی امنیت به عنوان مهمترین ابزار تجزیه یک کشور زمانی محقق می گردد که دولت و ملت همراه با یکدیگر در مسیر تحقق منافع ملی و دست یابی به امنیت پایدار گام بردارند.

 
***********************************

[1] - مطالعات فراوانی از سال 2010 میلادی در تبیین این مفهوم به رشته تحریر در آمده است تا بتواند به تبیین نقش روسیه در اوکراین، چین در تایوان و نیز بازگران غیر دولتی بپردازد. از این رو تحلیلگران با رواج این اصطلاح به توضیح آن پرداخته اند.

 

رضا عزیزیان پژوهشگر و کارشناس ارشد روابط بین الملل

اشتراک گذاری
برچسب ها
سلام پرواز
بلیط هواپیما
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۲
در انتظار بررسی: ۱
انتشار یافته: ۱
یک طهرانی اصیل
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۲:۳۸ - ۱۴۰۴/۰۵/۰۲
به این چیزی که متنش رو نوشتی میگن منطقه قرمز، نمیگن خاکستری اطلاعات غلط و شایعه پراکنی ممنون
نظر شما

سایت تابناک از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.

برچسب منتخب
# عملیات وعده صادق 3 # جنگ ایران و اسرائیل # مذاکره ایران و آمریکا # آژانس بین المللی انرژی اتمی # حمله آمریکا به ایران
نظرسنجی
آیا موافق ساخت بمب اتم هستید؟
الی گشت