بازدید 3177

خانم دکتر در اسارت بی‌محبتی شوهر

پس از آن بود که شوهرم به خیال خودش برای جبران فاصله های ایجاد شده به دادن پول روی آورد . در حالیکه من به دلیل حرفه ام ، از نظر مالی نیازی نداشته و ندارم و علاوه برآن چطور می توانست نبودش را در زندگی با پول جبران کند.
کد خبر: ۱۲۸۹۲۱
تاریخ انتشار: ۱۳ آبان ۱۳۸۹ - ۱۰:۱۸ 04 November 2010
ایسکانیوز: خانم دکتر وقتی فهیمد زندگی در زندان طلایی شوهرش راهی به جاده خوشبختی نیست با بخشیدن تمامی حقوقش به اسارت چندین ساله پایان بخشید.

بهاره خانم دکتر _48 ساله_ بهت زده و ناباورانه در حالی پله های دادگاه را طی کرد که زمان برایش بی مفهوم شده بود. او بدون توجه به موقعیت اجتماعیش با پالتویی چروک و سر و وضعی نامرتب قدم به درون شعبه گذاشت تا برای همیشه با زندگی گذشته اش خداحافظی کند.

وی در حضور قاضی مطلبی _ قاضی دادگاه خانواده در تشریح ماجرا چنین گفت: در دوران تحصیلم در دانشکده پزشکی با امیر که از استادان گروه مهندسی دانشگاه تهران بود و به دعوت مسئولان دانشکده برای اجرای برنامه فارغ التحصیلی دعوت شده بود ، ملاقات کردم. آن دوران از بهترین روزهای زندگیم به شمار می آید چون تقریبا تمامی استادانم به موفقیت و استعدادم ایمان داشتند.

آشناییمان ادامه پیدا کرد و من چند ماه بعد با مهریه 2000 سکه طلا به عقد ازدواج امیر درآمدم. بچه ها به دنیا آمدند وبا تولد آنها و تلاش دوچندان من و امیر زندگیمان پیشرفت مالی چشمگیری پیدا کرد. همه چیز سرعت زیادی داشت و من تحمل آنرا نداشتم چونکه فاصله عمیق احساسی _ عاطفی یی که بینمان ایجاد شده بود به شدت مرا دچار وحشت کرده بود. اوایل ، بخبندان زندگیمان را به حساب مشغله کاری گذاشتم اما با ادامه پیدا کردن آن دیگر فرار از واقعیت اجتناب ناپذیر بود. صحبت هایم نیز در امیر تاثیری نداشت. به همین خاطر شش سال پیش برای جدایی اقدام کردم که با تعهدی که شوهرم برای بهبود زندگی داد از پیگیری درخواستم منصرف شدم. به این امید که روزی دوباره به همان دورانی که از ابتدا شروع کرده بودیم برگردیم.

زن با ناراحتی ادامه داد: پس از آن بود که شوهرم به خیال خودش برای جبران فاصله های ایجاد شده به دادن پول روی آورد . در حالیکه من به دلیل حرفه ام ، از نظر مالی نیازی نداشته و ندارم و علاوه برآن چطور می توانست نبودش را در زندگی با پول جبران کند. در این چند ساله به دلیل ناامیدی انگیزه ام را برای اداره مطبم از دست داده ام. او هیچگاه کنارمان نیست. تنها برای سرکشی به خانه و دیدار بچه هایش می آید و خیلی زود ترکمان می کند. تحمل این شرایط برایم سخت و طاقت فرسا شده است.

سرایدار خانه مان که ماهی 300 هزارتومان درآمد دارد خیلی بهتر از ما زندگی می کند . من آرزوی داشتن زندگی مانند آنها را دارم . هرروز که می بینم آنها سر یک سفره کنار هم می نشینند و با شادی زندگی می کنند به حالشان غبطه می خورم. در حالیکه ما ظاهراهمه چیز داریم اما از درون در حال نابودی تدریجی هستیم. من به حال خودم دل می سوزانم و می خواهم از شوهرم جدا شوم.

شوهر 55 ساله این زن نیز که دردادگاه حضور داشت به قاضی پرونده گفت: ما زندگی خوبی داریم و من تمامی امکانات را برای خانواده ام فراهم کرده ام . نمی دانم چرا او از زندگی خودش ناراضی است. در این سن و سال او باید به فکر بچه ها و تربیت آنها باشد در حالیکه مثل دختربچه ها بهانه می گیرد. من به خاطر شغلم نمی توانم و نمی خواهم یک جا بمانم . بنابراین دلیلی برای تغییر شرایط نمی بینم و حاضر نیستم زنم را طلاق بدهم. درست است که علاقه بینمان از بین رفته اما این دلیلی برای جدایی وجود ندارد .

قاضی پرونده با شنیدن اظهارات طرفین و بررسی زندگی آنها و مدارک بیماری افسردگی خانم دکتر، فرزندان این زوج را به دادگاه فراخواند و با معلوم شدن ادعای زن و عدم حضور دائمی مرد بدون دلیل موجه در خانه ، خواسته زن را پذیرفت و با صدور حکم طلاق ختم جلسه را اعلام کرد.
تور تابستان ۱۴۰۳
آموزشگاه آرایشگری مردانه
خرید چیلر
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
برچسب منتخب
# اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل # حماس # توماج صالحی # خیزش دانشجویان ضد صهیونیست