بازیگرانی که موضعی مخالف اتخاذ میکنند، مانند مارک روفالو که گاهی انتقاداتی مطرح کرده، بلافاصله با کاهش پیشنهادها یا حذف از پروژههای بزرگ مواجه میشوند، یا ترجیح میدهند برای حفظ موقعیت خود در پروژههایی که توسط استودیوهای وابسته به کمپانیهای بزرگ حمایت میشوند، سکوت اختیار کنند.
او با لحن نچسب و لوس خود میگوید همه دخترها رویای این را داشتند مدل مجله پلی بوی شوند و او هم شد. در عین روایت اینبخش از زندگی آنا نیکول اسمیت است که دوستان و اطرافیانش در فیلم، با لحن معنادار میگویند «با شهرت چیزهای دیگری هم میآیند» یا دیگری میگوید «هرچه از سلبریتیها میبینید، یه نوع بازیه! در صنعت سلبریتیها همهچیز دروغه!» و یا اینجمله درباره آنا نیکول اسمیت: «وقتی عکاسها و فیلمبردارها رو میدید، زنده میشد!»
البته نویسندگان فیلمنامه، آنقدرها هم بیانصاف نبودهاند که فقط یکنوع زن را در فیلمنامه تصویر کنند؛ بله در یکطرف داستان خانم سناتور جاهطلب و قدرتمند حضور دارد که برای خودش یک آیرونلیدی است و نقشش را هم به آنبنکرافت دادهاند که چهره کاریزماتیکی دارد و کلی خاطره سینمایی خوب با او داریم. در طرف دیگر هم جوردن قرار دارد که دمی مور در دوران جوانی و زیباییاش ایفاگر نقش او شده و بهخاطر آرمانش، از موی سر و زندگی زنانه میگذرد و غلتیدن در گل و لای و لجن مناطق را به جان میخرد.
بانو نشان داد که انسان مومن، در برخورد با حوادث، هرچند سخت، همواره تسلیم اراده الهی است و ناسپاس نمیشود و زندگی را در قالبی نو پی میریزد. در عصر روز عاشورا یا صبح روز یازدهم محرم هرکسی بهجای حضرت زینب (س) بود، چندبار بیهوش میشد و نیازمند به پرستاری بود. ولی او بر رفتار خود مدیریت داشت.
دیگر جای آن نیست که تیر خوردن و شهادت رزمندگان را با موسیقی غمانگیز و لحظات غمافزا همراه کنیم. بلکه باید بیتعارفبودن جنگ و تکهپارهشدنها را به مخاطب نشان دهیم. متاسفانه خیلی از کارگردانهایی که ساخت فیلمهای دفاعمقدسی را به عهده میگیرند، هنوز هم سر اینمساله تعارف دارند و شهادت را سهل و راحت و غلبه بر ترس از مرگ را دم دستی نشان میدهند.
سید جمال ساداتیان تهیهکننده «زن و بچه» به کارگردانی سعید روستایی در واکنش به اینخبر اعلام کرد اتفاقرخداده کار شرکت پخش فرانسوی فیلم بوده و در قرارداد با ایندفتر هم مانند دیگر دفاتر پخش بینالمللی فیلمهای ایرانی، اینمطلب ذکر شده بود که فیلم نباید در هیچ جشنواره اسرائیلی حضور داشته باشد.
انتهای باند پایگاه هوایی کرکوک، چندهواپیما بود که آنها را زدم. آنها هم آماده شده بودند بیایند سمت ما. تقریبا میدیدم که سربازها هرکدام از پشت تریپل ای ها فرار میکنند. چون چسبیده بودم کف زمین. سرعتم هم خیلی زیاد بود. ۳۰۰ نات سرعت داشتم. ولی انتهای باند منتظرم بودند و زدند. دیدم هواپیما خیلی ارتعاش دارد. ناگهان دماغ هواپیما افتاد پایین. اشهد را گفتم و یا علی! [دستگیره اجکت را] کشیدم.
رهبران بهائی در مواقعی از سیاستهای سکولار بهره بردهاند. حمایت شوقی افندی از اقدامات رضا شاه در محدود کردن نفوذ اسلام در ایران نمونه بارزی است. جامعه بهائی با بهرهگیری از این فضای جدید توانست در حوزه آموزش و اقتصاد رشد کند.
نکته مهمی که موسوی در پس نشاندادن ریاکاریها و پستیهای مختلف انسانها، بیان میکند این است که تا واقعه دمیدن در صور نزدیک نباشد، آدمها دست از رفتار معمول و عشقوحال همیشگی خود نکشیده و بهفکر نمیافتند!
و باز نوبت سایه است که شعارهای خوشآبورنگ و جشنوارهخارجیپسند سر بدهد: «پس من شدم لاستیک زاپاس! تا وقتی ماشین خوب میره، تو صندوق عقبم. هر وقت پنچر شد عزیز میشم. گاهی به خدا میگم چرا منو زن آفریدی؟» نتیجهگیریاش هم دیگر جشنوارههای خارجی را ذوقمرگ میکند. چون تیشهای به ریشه ایران و فرهنگش است: «فقط میدونم تو جایی که من زندگی میکنم، زنا قد مردا آزاد نیستن...»
دیری نگذشت که خشایارشا گرفتار سرپنجه سرنوشت شد؛ ناوگان ایران در عبور از میان شهر کاستانیا و ساحل سپیاس گرفتار توفان سهمگینی گردید و بالغ بر 400 ناو جنگی و تعداد بیشماری از کشتی تدارکات و حمل احشام و آذوقه از بین رفت بهطوری که اینفاجعه به نفع آمینوکلس سردار ماگنزی تمام شد؛ زیرا خشکی اطراف سیپیاس زیر سلطه او بود.
بیش از نیمی از نوجوانان ایرانی گفتوگو با والدین خود را «کم یا بسیار کم» توصیف کردهاند. این عدد، فقط یک آمار نیست؛ نشانه یک زنگ خطر فرهنگی است.
سازمان فتح سال ۱۹۵۹ تشکیل شد و فلسطینیها در آن، ناچار بودند علاوه بر مقابله با اسرائیل، با دولتهای عربی بهویژه اردن، لبنان و مصر مقابله کنند.
در این سند، ساواک پیشنهاد میکند که شایعاتی درباره بیماریهای مختلف و کهولت سن امام خمینی منتشر شود تا در صورت درگذشت ایشان، جامعه دچار شوک نشود و شرایط عادی جلوه کند.
آخرش از کوره در رفتم و گفتم «عباس جان نوکرتم! برای من چه فرقی دارد دختر باشد یا پسر! الان که اینجا هستم. خودت را ناراحت نکن! بیخیال! رد شو برو!» متوجه شد من ناراحت شدم. به همینخاطر صحبت را رها کرد و با بچههای دیگر شروع به سر و کلهزدن کرد.
رسانهها تنها منبع خبر نیستند؛ آنها سازندگان درک عمومی از واقعیتاند. رسانههایی که برای جذب مخاطب از هیجان و تحریف استفاده میکنند، ناخواسته در مسیر نقض حقوق کودک گام برمیدارند. این میان، رسانههای رسمی و عمومی باید رسماً متعهد به اصول اخلاقی اطلاعرسانی برای کودکان باشند.