بازدید 23096
به بهانه بازگشت پیکر مطهر سرلشکر شهید علی هاشمی، فرماندهی قرارگاه سری نصرت سپاه؛

«شب‌های بی‌قراری» برای او که از بزرگترین حوادث جنگ بود

جنگ یعنی صداقتی که عاشقی‌ها را رقم زد و بی این عاشقی‌ها، شاید جنگ و آثار آن فراموشمان می‌شد/ مگر می‌شود تو را که جاری‌تر از دریا و روشن‌تر از خورشید و با صلابت‌تر از کوهی، وصف نمود؟/ عاقبت سردار تو را راضی کرد عقب بیایی ولی به محض سوار شدن در ماشین، بالگردهای عراقی سر راهتان نشستند و شما را به رگبار بستند...
کد خبر: ۹۷۸۷۳
تاریخ انتشار: ۲۰ ارديبهشت ۱۳۸۹ - ۱۵:۲۷ 10 May 2010

«تابناک» ـ سلام سردار! همین چند لحظه پیش بود که پیامک جدیدی از علیرضا الهام به دستم رسید؛ بازگشت پیکر شهید علی ‌هاشمی به میهن مبارک باد.

پیام بسیار کوتاه و بلند بود. چقدر با خواندن این خبر گریه کردم، از شدت شوق و حزن، پیاده از خانه تا حرم حضرت معصومه(س) قدم زنان رفتم و برای آمدن تو دریا دریا اشک ریختم. چه آمدنی؟ آخر حالا چه وقت آمدن بود؟ اصلاً آمدن الان تو و ایام شهادت حضرت فاطمه یعنی چه؟ اصلاً رابطه تو و مفقود الاثر مدینه یعنی چه؟‌ به هر که دستم رسید، تلفنی خبر را دادم و همه از تعجب تا لحظاتی گیج و منگ بودند و یک صدا می‌گفتند علی ‌هاشمی برگشت. سردار؟!

از دو سال پیش تاکنون، مشغول نوشتن تاریخ قرارگاه نصرت شدم، هرچه از قرارگاه می‌نوشتم، تو گویی از علی ‌هاشمی می‌نوشتم. با هر که درباره قرارگاه جلسه می‌گذاشتم، وقتی هنوز در اوایل حرف‌هایمان بودیم ناگهان غم غربت و غریبی تو گل می‌کرد و بحث از دستمان خارج می‌شد. یادم است وقتی که با احمد غلامپور، فرماندهی قرارگاه کربلا درباره تو بحثی را آغاز کردم، او قدری از قرارگاه گفت ولی در کنار همه حرفهایش تندتند می‌گفت علی را کسی نشناخت. علی خودش از مشهور شدن فراری بود، او از قصه تشکیل قرارگاه و انتخاب تو توسط آقا محسن برای فرماندهی قرارگاه نصرت می‌گفت.

راز بردن تو پیش آقا محسن و جلسات سری تو و محسن، از بردن محسن به عمق هور و تا لب سیل بند عراقی‌ها. چقدر من از شنیدن این حرف‌ها احساس غرور می‌کردم، او با متانت خاصی ‌می‌گفت حاضرم قسم بخورم که سردار هور احدی، غیر از علی ‌هاشمی نیست. چقدر با تعجب و اراده این حرف‌ها را می‌زد.

با سردار شهبازی وقتی از حالات تو حرف می‌زدم، می‌گفت دکتر! علی ‌هاشمی بزرگترین حادثه تاریخی جنگ بود، او وقتی از لحظات آخر تو و گرجی در قرارگاه نصرت در جزیره می‌گفت، عرق می‌کرد و می‌کوشید من متوجه بغض پنهان او نشوم. سردار بهنام وقتی می‌خواست شخصیت تو را توصیف کند، شمرده شمرده و با تأنی می‌گفت هر چند روزگار پر از همهمه و خالی از غیرت مردانگی است، ولی وقتی در هور از علی جدا شدم و دیگر تا امروز از او خبری ندارم، باورم شد در تاریکترین فصل عمرم، باید تا آخر دنیا چشم انتظار آمدن او باشم و از خدا می‌خواهم این آرزو را به گور نبرم.

سردار گرجی که تازه از لبنان برگشته بود، ساعت 12 شب برای از تو گفتن با او قرار گذاشتم نیمه شب، خستگی من و سکوت ستاره‌ها بهترین بهانه بود برای حرف‌های ناگفته گرجی از تو. او گاه می‌گفت ضبط را خاموش کن تا حرفی از دلم درباره علی بگویم. او می‌گفت و من در حالی که سرم را پایین گرفته بودم، از آن همه قدرت و عظمت احساس حقارت می‌کردم. او ادامه می‌داد، هیچ کس علی ‌هاشمی را بهتر از محسن رضایی نمی‌شناسد. سردار گرجی می‌گفت لحظات آخر در قرارگاه هرچه گفتم حاج علی خطر سقوط قرارگاه است باید برویم عقب، ‌این دستور آقا محسن است. تو با یک غرور خاصی می‌گفتی: برادر گرجی جزیره مجنون فرزند من است، بچه‌ها هنوز در خط خندق مشغول دفاع هستند. من چطور عقب بیایم؟

عاقبت سردار گرجی تو را راضی کرد عقب بیایی، ولی به محض سوار شدن در ماشین، بالگردهای عراقی سر راهتان نشستند و شما را به رگبار بستند. سردار گرجی می‌گوید تو فریاد زدی همه به نیزارها پناه ببرید. گرجی از آن لحظه ای که از تو جدا شد تا امروز تنها می‌گوید نمی‌دانم در یک لحظه من و علی چطور از هم جدا شدیم من اسیر عراق شدم و تمام فکرم پیش علی بود. علی جان! سردار گرجی می‌گوید گاهی در زندان الرشید عراق در بغداد یاد تو می‌کردم تا اینکه یک شب تو را در خواب دیدم که لباس احرام به تن همراه حمید رمضانی دارید و در مکه هستید. او می‌گوید صبح که بیدار شدم یقین کردم علی شهید شده است.

سردار سوداگر هم وقتی همراه او پیش علی شمخانی رفتیم تا درباره تو بحث کنیم، گفت دکتر! از شمخانی بخواه تنها از ناگفته‌های خودش درباره علی ‌هاشمی بگوید، وگرنه جلسه مفت گران است. من هم در آغاز جلسه، گفتم: امیر! اگر مایل هستی تنها از علی ‌هاشمی بگو. او زیرکانه از بحث عبور کرد و گفت: حکایت علی، حکایت خورشید است.
 
با آقا محسن رضایی سه جلسه درباره تو حرف زدم. او از تو و لحظات ناب هور حرف‌هایی زد که به عمرم نشنیده بودم، آقا محسن می‌گفت: علی در اوج گمنامی کار می‌کرد و راضی نبود احدی غیر از من از تلاش او اطلاع داشته باشد؛ علی تندیس ادب و اخلاق بود.

علی جان! محسن می‌گفت: علی وقتی من و رشید و صفوی و باقری را قبل عملیات خیبر به عمق هور الهویزه برد، همه وجودش چشم شده بود و من را می‌پایید و مدام می‌گفت: برادر محسن! دیگر بس است برگردیم. وقتی حرف این شد که آقا محسن به نظر شما الان علی کجاست، اسیر است، مفقود است، او با یک بغض و اندوهی گفت: به نظرم علی در نیزارهای تنهایی هور است.

چقدر من از این حرف آقا محسن گریه کردم. علی جان تمام حرف‌های من و آقا محسن در کتابی به نام مسافر هور آماده چاپ شده که تو از راه رسیدی. همین دیروز بود که مرتضی سرهنگی نسخه نهایی کتاب را جهت بازبینی نهایی برایم فرستاده بود. امشب وقتی خبر تو را به او دادم، مدام می‌گفت عجب، عجب، عجب.

بگذریم من ماندم روز دوشنبه که روز شهادت حضرت فاطمه است، در اهواز چگونه به دیدار تو بیایم؟
علی باور کن دوشنبه اهواز عاشورا می‌شود؟ می‌دانی از همین الان بچه‌های مسجد جزایری دارند برای تو علم و بیرق آماده می‌کنند؟ صادق آهنگران دارد برای تو از حبیب‌الله معلمی نوحه تهیه می‌کند؟ چه می‌شود؟

یادش بخیر در ایام عید همراه سردار گرجی در مراسم سالیانه قرارگاه نصرت در اهواز شرکت کردم. در آن مراسم همسرت و مادرت آمده بودند و تمام هوش و حواسشان به سخنرانان بود تا از تو بشنوند. عکس تمام قد تو در حالی که گوشی بی سیم را در دست داشتی، چقدر صحن آمفی تئائر را عوض کرده بود. وقتی گرجی شروع کرد از تو گفت من تنها گریه می‌کردم و پیش خود می‌گفتم: مادر علی با شنیدن حرف‌های گرجی چه حالی پیدا می‌کند!‌

علی جان! بهتر می‌دانی گاهی شهادت، همه غصه‌ها و رنج‌ها و مرارت‌ها را به دل خریدن است. شهادت در چرخش ‌نگاه یار است و هر از گاهی، برایشان با آن دل نازکش گریه می‌کند و عده ای را می‌شناسم که قبل از دیدار آنان بیمناک و ترسانند. به قول ارمغان به آنها که رفتند تاریخ شدند و آنها که ماندند باید خاطرات را جاودانه کنند، چراغی فراروی آیندگان و من امشب با آمدن تو تمام دلتنگی‌هایم را ساده و صمیمی هجی می‌کنم تا به آنانی که تو را ندیده‌اند بگویم، جنگ یعنی صداقتی که عاشقی‌ها را رقم زد و بی این عاشقی‌ها شاید جنگ و آثار آن فراموشمان می‌شد.

حرفهایم تمام شد. این سخنان البته در حد قد و قواره من در تعریف از توست، وگرنه مگر می‌شود با قلم خاکی ـ اقیانوس عشق و عاطفه را تصویر نمود؟ مگر می‌شود با این قلم خاکی من پس از فاو و حلبچه و جزیره مجنون، غزل تو را سرود؟

مگر می‌شود تو را که جاری‌تر از دریا و روشن‌تر از خورشید و با صلابت‌تر از کوهی وصف نمود؟
در یک کلمه، سردار علی ‌هاشمی به خانه دل خوش آمدی؛ این بالاترین افتخار بر ماست که شاهد پرواز تو بر شانه‌های بلند آفتاب با غروبی عارفانه باشیم.

*حجت‌الاسلام دکتر محمدمهدی بهداروند

تور تابستان ۱۴۰۳
آموزشگاه آرایشگری مردانه
خرید چیلر
فریت بار
اشتراک گذاری
مطالب مرتبط
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۱
انتشار یافته: ۰
سلام.سلام بر محمد(ص)سلام بر شهدای اسلام از صدر ظهور اسلام تا لحظات حاضر سلام بر روح جوانانی که بر ای اعتلای اسلام وبرای حفظ خاک ایران جان خود را فدای اعتقاداتشان نمودند.باز روحی بزرگ باز شهیدی بر خاک وطن باز گشت باز زخکهایمان تازه شدند باز داریم خون گریه میکنیم.کجائید ای شهیدان؟کجائید تا ببینیند وطن در سایه رشادتهای شما سر بلند کرده و انشالله تا ابد سر بلند خواهد بود .سلام بر روح بزرگ علی و علی ها سلام بر روح باکریها و شفیع زاده ها و همتها و یاغچیانها.راستی دوستان و برادران دوره جبهه ها هیچ فکر کرده اید که چرا ما نرفتیم؟من خودم را می گویم لیاقتش را نداشتم و لایقش نبوده ام و از این بی لیاقتی خودم همیشه خون گریه میکنم ایکاش خدا مرا نیز لایق این درجه مینمود خدایا هر چند لیاقت شهدات را نداشته ام ولی خود دانی که در آرزویش بوده ام تو را قسم به روح شهیدان لایقمان بگردان
خداوند به برکت این اسطوره های عشق و شهادت ما را در مسیر بندگی یاری فرماید. انشالله
محمد از هلند
یا خانم فاطمه زهرا(س")
همت متوسلیان کاظمی چمران صیاد خرازی هاشمی باکری زین الدین بابایی زجاجی کریمی و و و و تا ابد ...
خانم شما را به بقیع قسم ما را هم فراموش نفرمایید دیگر خسته ایم خسته از همیشه خسته تر خانم سر سفره اهل بیت و میزبانی سادات و میهمانانی چون این عزیزان چه ضیافتی است این فقط خدا داند وبس راستی رمز عملیات چه بود؟ اها یا زهرا یا زهرا یازهرا
درود بر علی هاشمی و درود بر دکتر بهداروند که با این مقاله ما را تا جزیره مجنون و تا انتهای خوبیها مهمان کرد
هيچ ادبياتي را نمي توان در وصف شهدا بكار برد و هيچ خاطره اي را باز نمي توان از انها بيان كرد فقط بايد گفت انها كاري را كردند كه ما جرات انجام ان كار را در جبهه ها نداشتيم و به شهادت حسيني نائل امدند پس بخاطر كاري كه انها كردند جند دقيقه اي خموش بلشيم و به فكر كارهاي گذشته بيفتيم
سلام بر سردار سرافراز اسلام و سلام بر فرمانده پرآوازه قرارگاه نصرت، و سلام بر شهيد علي هاشمي، خدا روحش را شاد نماید و او را در بهشت ابدی با معصومین و صالحان محشور نماید
بنام خدا
واقعا" اگر نبود همت و جانفشانی چنیین ستاره هایی نمی دانیم چه سرنوشتی در انتظار کشور ما بود . جای تاسف است یاد و خاطره این عزیزان سفر کرده بدرستی انجام نمی شود. نجبگان واقعی یک ملت اینها هستند که با کمترین توقع از جان و مال و خوشی های جوانی خود گذشتند تا ما در امنیت و آسایش زندگی کنیم و تاسف اینکه با اشاعه دروغ و تزویر در جامعه خون آنها را پایمال می کنیم
احساس گناه می کنم ، انگار مدعی شهروندی کشوری هستم که دیگران براش زحمت کشیدن
خوش بحال شهداي مظلوم انقلاب وجنگ تحميلي كه باسرافرازي دنيا رادو طلاقه كردندو رفتند -واي بحال بچه هاي وامانده كه بايد........
خواب از چشمانم بردی
بازگشت. غريبانه و قهرمان
حاجی بهتر که شهید شدی حداقل خون دل خوردن امت حزب الله و ناراحتی رهبری و بی حجابی رو ندیدی.

دست ماروهم بگیر وردار ببر که خسته شدم از این مردم
*********************************
حرف دلم رو هم منتشر نمی کنی؟
بعد از 22 سال دوباره یاد مجنون و نی هایش و قرارگاه خاتم 4 و شب اخر آن 20تیر ماه و یاد حاج علی و حاج حمید رمضانی دیوانه ام کرد
ياد شهيد حميد رمضاني هم به خير
علی هاشمی مالک اشتر زمانه بود روحش شاد ویادش گرامی
من یکبار غیبتش را کردم ، امیدوارم حلالم کنه(فضای غبار آلود فتنه بی تقصیر نبود)
خداوندا ترا قسمت می دهم به عظمت خون این شهدا ما را به حال خود وا مگزار
بابت پاسداری از خاک ایران زمین ورشادتهایت ازتو سپاسگذارم
شهیدان زنده اند الله اکبر
خاک بر سر تابناک فتنه گر
خیلی از این فرماندهان گمنام و بی نام ونشان جنگ را اداره کردند تنها تعداد معدودی با رابطه تیمی مشخص به الاف الوف رسیدند
تابناک کثیف غلط می کنی از شهدا مایه می ذاری، منافق پست جیره خور موساد
گفته میشود که تنها سه نفر در کل کشور از تصمیمات عملیاتهای قرارگاه نصرت با خبر بودند آیت الله هاشمی بعنوان نماینده امام و قائم مقام فرماندهی کل قوا ،حاج محسن رضائی بعنوان فرمانده جنگ و شهید حاج علی هاشمی
سلام عليه يوم ولد و يوم استشهد و يوم يبعث حيا. من فقط يكبار شهيد هاشمي در قرارگاه نصرت دیدم ولی خیلی مجذوب ایشا ن شدم الان هم وقتی خبر برگشت پیکر پاکش دیدم هم خوشحال شدم (به خاطر اینکه پیکر ایشان سبب برکت برای این میهن عزیزمان میشود)و هم گریان و آن به خاط نیازی که جامعه ما به چنین افرادی مخلص البته هم باید گفت خوشا به حالشان که تبعید و زندانی همرزمان خودشان را ندیدند
آيا امروز آقا محسن ما در خط رزمندگان است يا راهنما نزده پيچيده است و بر اسب سركش هواهاي نفساني خود ميتازد و خنده مستانه سر ميدهد خدا همه ما را عاقبت بخير كند و شما تابناكيها را همجنين .
آنان که رفتند کاری حسینی کردند
و آنان که ماندند باید کاری زینبی کنند
وگرنه یزیدی اند .....
بدا به حال ما که شرمنده این خونها باشیم.
سلام علیکم -من سن و سال آت را ندارم که از سردار هاشمی خاطره ایی بگویم و شاید ان موقع که دنیا آمدم سردار شهید شده بود ولی نمیدانم چرا هروقت صحبتی از سردار میشد تمام بدنم یخ میکرد و بغض گلویم را میفشرد دیروز وقتی خبر برگشت سردار شنیدم مات و مبهوت اشک از چشمانم جاری شد .پدرم از همسنگران سردار بود و شاید به عشق آن سردار شهید نام ما شهید گذاشت .روحش شاد.....
چند لحظه ای از این دنیا دل کندیم و دلمان راهی کرببلا شد
اي علي بهتر كه رفتي به سرداران امروز نپيوستي. يادت گرامي باد
خدا را شکر که صبح را با یاد شهیدی از دیار خوبان و با چشمانی اشکبار آغاز کردم .
بعد از شهدا ما چه کردیم ........
تاكنون به اين اندازه ازته دل گريه نكرده بودم.اين شهداكجا ومن وماي بي خبر از... كجا؟!
شادی روح شهدا صلوات
بازگشت غرور آفرین سردار رشید اسلام شهید علی هاشمی را به میهن اسلامی گرامی میداریم روحش شاد و راهش پر رهرو باد
سلام برشهدای جنگ تحمیلی که بقای خویش رابانثارجان خودتضمین نمودندوعزت رابه ذلت ترجیح دادندباشد تاپیروراهشان باشیم.
سلا خدا بر شهیدان راه حق
خمینی باغبان بهترین بود وبه گل ها عشق را اموخت ! سربازان خمینی هرگز نمیمیرن!
حیف ازا ن همه فداکاری که در جامعه مادی ما رو به فراموشی است خدایا او و همه شهدا راه حق وحقیقت را با مولا علی محشور فرما.
همه مدیون خون شهداییم
خداوند او را با اولياء اللّه محشور و به خانواده و بازماندگان محترم، صبور و بزرگوارش، صبر و اجر عنايت فرمايد. بر رسانه ملّي و ساير وسائل ارتباط جمعي است كه در معرفي اين بزرگواران و حقي كه بر گردن يكايك ملّت ايران دارند، سنگ تمام بگذارند.
خوش به حالت اما نه خوش به حال ما كه چونان تو قسم خورده ايم تا آخر قصه با ولايت بمانيم وميداني كه ما چقدر سختي ميكشيم
سردار براي ما دعا كن
بعنوان يك عرب خوزستاني ازوجود چنين سرداري در اين قوم افتخار ميكنم ولي از مظلوميتش بعداز 20 سال كه بدلايل امنيتي معرفي نشده دلم كباب شد.اينان اسوه هاي نسل جديد اين مرز وبوم هستند .روحش شاد
مختصری از سرگذشت شخصی شهید را بیان کنید..موقع شهادت چند سال داشت..کجا تحصیل می کرد.....؟
دوستان عزيز من را براي چند لحظه برديد به بيست و چند سال قبل ياد يك خاطره افتادم گفتم براي شما تعريف كنم ، عمليات كربلا6 در منطقه غرب - شهر سومار بود در آنجا يك ارتفاع كوچك و بسيار مهم دارد به نام تپه 402 مشرف به شهر سومار كه اگر اين ارتفاع در دست عراق بود مي بايست ايران نيروهايش را 30 كيلومتر عقب مي برد ولي خدا خواست اينطور نشد چرا براي اينكه نيروهاي ايران در روي 402 در محاصره كامل عراقي ها قرار داشتند يك نفر بر كه مي خواست مهمات و غذا به اين نيروها برساند هنگامي كه روي تپه رسيد هليكوپتر عراق از پشت ارتفاع بالا آمد و چنان با موشك هلي كوپتر از جلو اين نفر بر را زد كه سر راننده نفر بر جدا شد و همانجا نفربر منهدم شد ولي باز هم به شكر خدا اين ا رتفاع مهم در دست نيروهاي ايران باقي ماند . اين خاطره اي بود از عزيران لشكر 88 زرهي زاهدان و رزمندگان تيپ دو خاش روحش شاد به امير پايداري و جاودانگي هميشه ايران و اين را بدانيم كه عراق هميشه دشمن ايران بوده و خواهد بود
يا فاطمه
روحش شاد بایدراه شهداء راادامه دهیم وازکبر ،غرورو بخل پرهیز کنیم.
شهادت هنر مردان خداست .بازگشت پیگر شهید علی هاشمی رابه خانواده محترمشان تسلیت عرض میکتم
خداوند انشاءا... شهیدان را با آقایشان محشور کند .چه خوب شد شهیدان رفتند و نیستند ببینند چه خونهای که به دل فرزند زهرا (س) می کنند و بر سر میراث آن چه تهمتها به یکدیگر میزنند .
خداوند روحش را شاد و قرین رحمت واسعه خودش گرداند. خوشا به حالش که با سعادت رفت و نماند که مدعیان دروغین اسلام و انقلاب و جنگ را بر اریکه قدرت ببیند.
خداوند رحيم ورحمان ما را از حب دنيا نجات دهد وعاقبت بخير نمايد وايشان را در بهشت برين جاي دهد
محمد كاظم صادقي
روحت شاد
بدون شك گذشت و ايثار در اوج قله همه خوبي ها قرار مي گيره و حتي گذشتن از چيز هاي ناچيز هم واقعا ستودني است .گاهي اوقات شرايط و آدم هاي اطراف كمك ميكنند تا شما راحت تر از علايق و خواسته هات بگذري گاهي هم همه چيز تو رو از اين عمل بزرگ انساني باز ميداره !!!! اين وقتها چقدر مشكله كه آدم فداكاري كنه !!!!
درود خدا بر همه انسانهي بزرگي كه از عزيزترين چيزهاشون گذشتند
غلام همت آنم كه زير چرخ كبود
ز هر چه رنگ تعلق پذيرد آزاد است
سلام بر سردار بزرگ
براستی که شما تا ابد زنده اید برای تمام ایرانیان از هر کیش و مسلکی که باشند با شنیدن نام پهلوانای چون شما قلبها تندتر می تپد شما مرز میان افسانه ها و واقعیتهای این دنیای خاکی هستد شما سیاوشها و آرشهای زمانه هستید
یاد شهدای بی ادعای جنگ به خیر.امید است زحمات این شهید برزگوار بیشتر معرفی شود.
خواهش میکنم انعکاس دهید:
چه خوب است برسر سنگ مزار شهدای گمنام این بیت نوشته شود؛
"برسرسنگ مزار همه کس نام نویسند
من گم شده عشق توام نام ندارم"
خداوند روح این سردار بزرگ را با شهدای کربلا محشور کند. چه خوب است نسل جدید را با جانفشانیها و حماسه های این سرداران بزرگ آشنا کنید تا بدانند چه رحمتهایی کشیده شده و چه بزرگانی رفته اند تا این کشور و نظام پابرجا بماند.
یاد این عزیزان مرور زندگیشان موی برتنمان راست می کند .گرامی بادیاد و خاطره همه شهیدان دفاع مقدس
امیدوارم در عمل پیرو واقعی این شهیدان والامقام باشیم که هم رضای آنها و رضای معبود در آن است.
خداوند اورا وهمه دوستان شهيدمان رادر جوار رحمت خودش قراردهد. ازروح او وهمه شهدامي خواهيم تا براي مادعا كند تا از رنجي كه مي كشيم آزدمان كند ، خدايا! توشاهد باش چه فكر مي كرديم ! چه شد!!
چگونه فتنه گران داخلی فردا می خواد با علی هاشمی ها رو در رو شوند؟؟؟به راستی چطور آقایان "م"و"ک"و"خ" می خواهند در صورت علی هاشمی نگاه کنند؟
عليك منا سلام سردار....بغض گلويم بي ارزشم را فشرده است...
هور فراد يا علي داد ،شايد هم بي بي فاطمه جواب مادر علي داد.ياد سردار هور و تمامي سرداران هشت سال دفاع مقدس گرامي باد (علي جان در آن دنيا بگو كه چه كردند با انهايي كه براي دفاع از خاك وطن احياي دين رفتن و. پرپر شدند ،بگو كه چه جفا ها كه نكردند چه زخم زبانها كه نزدند ؟؟؟؟؟؟
سلام حاجی جان! از قضا اسم منم علی هاشمی هستش اما به قول شاعر این کجا و آن کجا!؟ حاجی نبودی!!! وای چه حالی داد این مدت! جات خالی، خیلی از همرزمات باز هم رفتن پشت خاکریز ها، اما این دفعه پشت خاکریزهای دشمن بودند!! آقا ما هم که یه مشت جوون، نه جنگی دیدیم نه چیزی! اولش ذوق می کردیم آخه فکر می کردیم بازیه یه بازی باحال! اما کم کم دیدیم همه خط قرمز ها قهوه ای شد!! راستش ما میدون ندیده بودیم خیلی ترسیدیم جوری که گاهی نفسمون بالا نمیومد! کم کم دل و جرات پیدا کردیم، خلاصه بگم کار به اونجا کشید که رهبرمون جان خودشو ناقابل دونست!!! راستش وقتی شنیدم خیلی خجالت کشیدم آخه خیلی جاها از ترس حرفمو نزده بودم و میدونو خالی کرده بودم. آقا اوضاعی بود! همه بودن! یه جاهای شبیه صفین بود یه جاهای شبیه نهروان و یه جاهای شبیه احزاب! اصلا انگار همه جنگهای 14 قرن پیش رو باهم ترتیب داده بودند. راستی تو بودی از رهبرمون دفاع می کردی؟! جدی می پرسم، آخه می دونی خیلی ها....
حاجی همین تابناکی ها که اینجوری برات اظهار ارادت و عشق میکنن وقتی شما ایران نبودی یه فتنه شد رهبری تنها موند و همین تابناکی ها تنهاش گذاشتن میدونستن حرفش چیه و نظرش کیه اما ترسیدن ازش حمایت کنند شاید خجالت کشیدند اما نمی دونم آیا حالا هم از بردن اسم شما خجالت می کشند یا نه؟! حاجی نبودی! رهبری داد می زد می گفت احمدی نژاااااااد! اینا برا احمدی نژاد سوتی می گرفتن آی کوبیدنش آی کوبیدنش! البته خیالت تخت حاجی جان! ما بودیم چنان بینی فتنه رو به خاک مالیدیم که رهبرمون اومد تو نماز عید فطر همه زخمای دلمون رو درمون کرد. البته حکایت هنوز باقیه اما وضعمون بهتره. راستی عکس امامت رو آتیش.....
(( به ناموس همین شهید چاپش کن، حتی اگه بعضی جاهشو هم سانسور کردی عیب نداره فقط آخرشو نکن))
خوشا به حال آنان كه با شهادت رفتند
شهید علی هاشمی دوباره یاد هور و شناسایی عملیات خیبر و بدر و بچه های اطلاعات عملیات یگانها و قرارگاه نصرت ، بغض را در گلو و اشک حسرت را به چشمانم آورد ... کجایند مردان بی ادعا
میشه ایشان رو بیشتر معرفی کنید تاریخ شهادت و....
هیچ ودلم پیچ ونگه واله ان پیچ ودولب درخم ان پیچ وتعقل زکفم رفت/بودوهمه عودودران لحظه موعودوبغل درکف ان رود ونفس ازقفسم رفت
هر از چندگاهی بازگشت پیکر این شهدا مارا از خواب غفلت بیدار کرده وآتش عشق به مجاهدت را در دل شعله ور ساخته وفریاد برخواهد آورد آیا امروز به یاد مردانگی دیروز هستیم
باشنیدن خبر بازکشت پیکر هر شهیدی حیفم میاد یک مطلبی را ازش راحت بگذرم من هم از ایثارگران دفاع مقدس هستم والان درخارج کشور بسر میبرم ومی خواهم همه بدخواهان نظام بدانند لحظه ای آقامون رهبری را تنها نمی گذاریم ومسیر این شهدا را برای ایرانی پاینده وقدرتمند ادامه خواهیم داد
با سلام ، من خودم تو جزيره بودم و جنگيدم ،اگر از اين وضعيت گله داريد بايد بگويم كه بابا دست برداريد اين حال و هوا رو خودمان بوجود آورديم ، بي حجابي ، بر احترامي ، غرور ، مصرف گرائي ، دنيا پرستي ، اين لجنزار كار خودمونه ، اگه راست ميگيد دروغ نگيد روراست باشيد و درست كار كنيد فكر كنيد آقا امام زمان آمده و ديگه نميشه خلاف كرد و دروغ گفت و تهمت زد و...اول خودتون رو سالم كنيد بعد خمه چيز درست ميشه اي منتظران دروغين !
اول تشکر ميکنم از شما که اشکامونو درآوردي دوم محمد از هلندکه از راه دور پيام فرستادند
برچسب منتخب
# حادثه سقوط بالگرد رییس جمهور # سید ابراهیم رئیسی # حسین امیر عبداللهیان # سیدمحمدعلی آل هاشم # مالک رحمتی
وب گردی