بازدید 13161

ناخودآگاه آدمي ‌و رازهاي پيدا و پنهان هنري

گزارش نخستين هم انديشي نقد روان‌كاوانه هنر
کد خبر: ۸۹۶۳۶
تاریخ انتشار: ۱۹ اسفند ۱۳۸۸ - ۱۹:۴۴ 10 March 2010
نخستين هم انديشي نقد روان‌كاوانه هنر به منظور بهره‌گيري از نظريه‌هاي جديد هنر با تكيه بر مباني ملي و گسترش مباني نقد هنري در جامعه برگزار شد.

به گزارش روابط عمومي ‌فرهنگستان هنر، اين هم انديشي كه دبيري آن را دكتر «محمد صنعتي» برعهده داشت طي دو نشست با شش سخنراني توسط پژوهشگران حوزه هنر و روان‌كاوي برگزار شد.

در افتتاحيه اين هم انديشي ابتدا دكتر بهمن نامورمطلق، دبير فرهنگستان هنر، پيشينه نقد هنر در كشور را چندان طولاني ندانست؛ چرا كه هنرمندان ايراني از ديرباز كلاً علاقه‌اي به نقد آثارشان نشان نمي‌داده‌اند.

وي سپس به فعاليت‌هاي معاونت پژوهشي فرهنگستان هنر طي پنج سال گذشته در راستاي راه اندازي گروه‌هاي نشانه شناسي، نقد تخيلي، نقد روان‌كاوانه و حدود بيست گرايش نقد ديگر به منظور رشد و حمايت و دستيابي به نظريه‌هاي جديد اشاره كرد و گفت: «مهم‌ترين هدف ما اين است كه نقد را نه تنها در هنر؛ بلكه در عرصه فرهنگ و جامعه نيز گسترش دهيم.»

دبير فرهنگستان هنر قرن بيستم را تحت تأثير دو جريان كلي پديدار شناسي و روان شناسي دانست و يادآور شد: «برخلاف تصور عامه روان‌شناسي و روان‌كاوي اثر، تنها مربوط به مؤلف يا خالق آن اثر هنري نيست؛ بلكه گرايش‌هاي متفاوت پيسكو كرتيك وجود دارد كه نقد را تنها معطوف به متن مي‌كند.»

نامورمطلق در خاتمه، اثر هنري را نزديك‌ترين محصول به خود انسان دانست كه نياز به بررسي از ديدگاه‌هاي مختلف دارد.

پس از سخنان دبير فرهنگستان هنر، دكتر محمد صنعتي، دبيرعلمي ‌اين هم انديشي، ابتدا به شكل گيري روان‌كاوي در پايان قرن نوزدهم و تلاش‌هاي فرويد و شاگردانش و پس از آن يونگ، آدلر تا ژاك لكان اشاره كرد و گفت: «از آنجا كه روان‌كاوي براي ناخودآگاه انسان ارزش و اعتبار خاصي قائل بود، در برابر مدرنيته‌اي شكل گرفت كه اساس آن جهان بيني دكارتي بود.»

دكتر صنعتي اظهار داشت: «پذيرش ناخودآگاه انسان و تأثير آن در عرصه‌هاي مختلف، از همان ابتدا با ممانعت و يك جور ناباوري مواجه بوده است.»

وي در ادامه از كارل ياسپرس به عنوان يكي از مهم‌ترين پديده شناسان و فيلسوفان اگزيستانسياليست نام برد كه به اولين آسيب شناسي رواني رسيد؛ اما در برخورد با مسئله ناخودآگاه باز هم مقاومت كرد.

دكتر صنعتي در بخش ديگري از سخنانش گفت: «اگر تمدن چند قرن گذشته با فرضيه آگاهي دكارتي آغاز نمي‌شد و پيش نمي‌رفت، معلوم نبود كه ما امروز چگونه دنيايي داشتيم.»

وي ادامه داد: «اگر چنين نبود تمامي ‌علوم انساني تحت نفوذ اين فرضيه بود كه انسان به تمامي‌كارهاي خودش آگاهي دارد. پس براي پژوهشگران بسيار سخت بود كه با تمام علم و هوشمندي كه دارند، از معني انگيزه‌هاي رفتاري خودشان آگاه نباشند.»

دبير نخستين هم انديشي نقد روان‌كاوانه هنر شكل‌گيري اين‌گونه نقد را به نقدي كه فرويد بر رمان «برادران كارامازوف» نوشت نسبت داد و گفت: «با اين نقد بسياري فرويد را سرزنش كردند كه چرا با اثر نويسنده بزرگي مثل داستايوفسكي، چنين برخوردي كرده.»

صنعتي دليل اين امر را عدم باور اين مهم دانست كه آن‌ها نمي‌خواستند باور كنند كه ما احساس‌هايي داريم كه به آن‌ها عمل مي‌كنيم و خود به خود در اثر ادبي يا هنري ما جلوه مي‌كند.
وي در خاتمه گفت: «اما به مرور با پذيرش و آگاهي از اين مسئله، بسياري از نويسندگان مثل «توماس مان» و «هرمان هسه» آثاري در خور توجه خلق كردند.»

اولين سخنران اين هم انديشي دكتر گوهر همايون پور، روان كاو و محقق بود كه مقاله خود با عنوان «نقد روان‌كاوانه بر «بار هستي» نوشته ميلان كوندرا» را ارائه كرد.

اين محقق در آغاز سخنانش گفت: «اقليم نقد روان‌كاوانه ادبيات و هنر، فضايي دور از نگرش باليني كاذب و البته تحليل كاربردي سلطه جويانه است.»

وي يكي از محدوديت‌هاي رايج در مطالعه روان‌كاوانه هنر و ادبيات را تأكيد صرف بر محتوا و بي‌توجهي به شكل و فرم اثر عنوان كرد و ادامه داد: «اگر مي‌خواهيم از تحليل كاربردي فاصله بگيريم و به سمت كار ميان رشته‌اي برويم، بايد به فرم و شكل توجه خاص داشته باشيم.»

همايون پور سخنان خود را با توضيح درباره ميلان كوندرا و سپس جايگاه رمان «بار هستي» در ادبيات پست مدرن ادامه داد و گفت: «كوندرا به مرور و در طول شكل‌گيري داستان، شخصيت‌هايي را به ما معرفي مي‌كند كه آشنايي ما با آن‌ها به جهت تلاش در جهت توازن بين سبكي و سنگيني زندگي است، تلاشي مذبوحانه براي رسيدن به اين معني.»

گوهر همايون پور مقاله خود را با معرفي شخصيت‌هاي اين رمان،‌ ويژگي‌هاي آن‌ها، تعبيرشان از زندگي، نمادهايي كه هر كدام با خود دارند، رابطه‌ها و حتي آشنايي ما با هر كدام، ادامه داد و در خاتمه گفت: «در يك نگاه ساده و توجيه رفتارهاي اين شخصيت‌ها مي‌توان به اين نتيجه رسيد كه آن‌ها براي شناخت بيشتر تلاش كرده‌اند و زندگي و اعمالشان در راستاي اين شناخت بيشتر از دنيا، زندگي و آدم‌هاست كه معنا و مفهوم مي‌يابد.»

دكتر محمد صنعتي، استاد دانشگاه علوم پزشكي تهران، دومين سخنران اين هم انديشي بود كه درباره «پدركشي، برادركشي و پسركشي در اسطوره‌هاي شاهنامه» سخن گفت. دكتر صنعتي محور سخنان خود را بر شخصيت كيخسرو گذاشت و از او به عنوان شگفت انگيزترين قهرمان شاهنامه نام برد كه اگرچه به اندازه داستان سياوش؛ بيژن و منيژه، رستم و سهراب و... مورد توجه خوانندگان قرار نگرفته؛ اما فاجعه زندگي او و تراژدي پيچيده‌اش، نظر تحليل‌گران مدرن شاهنامه را به خود جلب كرده است.

صنعتي در اشاره به اهميت اين شخصيت و روان‌كاوي آن گفت: «آنچه در گام نخست جلوه مي‌كند، اين است كه چرا پيروزمندترين، كامرواترين و تراژيك‌ترين قهرمان فردوسي –كيخسرو فرهمند- آن‌گاه كه بر همه دشمنان دودمان كياني و در طولاني‌ترين جنگ‌هاي كين خواهانه شاهنامه چيره مي‌شود و فرمانروايي‌اش را همه شهرياران و سپهسالاران جهان مي‌پذيرند‌ و به تمامي‌آرزوهاي خود مي‌رسد، پس از جشن و سروري با شكوه، به ناگاه در به روي خود مي‌بندد، و اندوهگين و دل‌زده از همه چيز اين جهان، چون راهبي بودايي يا جوكي‌اي هندو و يا سالكي زندگي گزير، در خلوت تنهايي خويش بار سفر از اين جهان مي‌بندد.»

دبير هم انديشي نقد روان‌كاوانه هنر در بخش ديگري از سخنانش به برخي نظريات منتقدان ادبي جهان درباره اين داستان اشاره و گفت: «برخي كيخسرو را الگوي نخستين هملت دانسته بودند، با همان آرزوي پنهان پدركشي و محرم آميزي، كه احساس گناهش او را به دام افسردگي و ميل به مرگ مي‌كشاند؛ اما مشكل كيخسرو فراتر از اديپ و هملت است.»

صنعتي در تحليل شخصيت كيخسرو توضيح داد: «كيخسرو با نياي ديگر خود، كيكاوس همسان سازي مي‌كند و آرزوي كين خواهي او را برآورده مي‌سازد. كيكاوس كه خود ميلي ناخودآگاه به پسركشي داشت؛ اما كيخسرو از اين مي‌ترسد كه مانند جمشيد و كيكاوس به جنگ يزدان، پدر مينوي ‌رود! اما...»

«سينما و روان‌كاوي؛ نگاهي به فيلم «درباره الي» از ديدگاه رابطه با ابژه» عنوان سخنراني دكتر سامان توكلي، عضو هيئت علمي‌دانشكده علوم پزشكي دانشگاه شهيد بهشتي بود.

توكلي گفت: «سينما به انسان اجازه داد تا روياها، هراس‌ها و آرزوهاي خود را به تصوير بكشد و در معرض ديد قرار دهد و روان‌كاوي كه مبناي خود را بر وجود ناخودآگاه قرار داده بود، بر اين باور بود كه انسان براي شناختن خود با محدوديت مواجه است و به دنبال اين سر نخ‌ها بود.»

توكلي به نقل از نورمن‌هالند (منتقد ادبي 2007) گفت: «در نقد روان‌كاوانه، با سه جزء ذهن مؤلف، ذهن مخاطب اثر و ذهن يكي از كاراكترهاي اثر، سر و كار داريم.»

وي يادآور شد: «روان‌كاوي فرويدي و لكاني بيش از همه در تحليل و نقد آثار سينمايي به كار گرفته شده‌اند؛ اما يكي از پركاربردترين مكاتب روان‌كاوي، يعني مكتب رابطه با ابژه كمتر مورد استفاده بوده است.»

اين مدرس دانشگاه در تعريف اين مكتب گفت: «مكتب رابطه با ابژه مي‌كوشد تا با تكيه بر شناخت روابط اوليه انسان، به صورت بندي خاص خود از ذهن و زندگي رواني انسان برسد و در مقايسه با نظريه‌هاي اوليه روان‌كاوي فرويدي كه سائق محور بودند، اين مكتب تأكيد خود را بر هدف سائق‌ها يعني ابژه‌ها قرار مي‌دهد، توكلي با پخش نخستين تصاوير آغاز فيلم «درباره الي» توضيح نمادها و اضطرابي كه لازمه داستان است، چگونگي انتقال آن به مخاطب و فضاسازي شاد و متضاد شروع فيلم به نقد روان‌كاوانه آن پرداخت.

او همچنين در توضيح نمادهاي زن، مادر، تولد، دريا،‌اطاق و غيره انتخاب آن‌ها را در شكل‌گيري فضاي پارانوئيد فيلم، هوشمندانه و از طرفي ثمره ناخودآگاه كارگردان دانست.‌

نخستين هم انديشي نقد روان‌كاوانه هنر در بخش دوم با سخنراني دكتر حسين پاينده، استاد دانشگاه علامه طباطبايي با عنوان «عجز از بيان؛ قرائتي روان‌كاوانه از داستان سه قطره خون» ادامه پيدا كرد.

پاينده «سه قطره خون» را نمونه تمام عيار داستان‌هاي صادق هدايت دانست كه مضمون آن در ديگر آثارش چون «زنده به گور» و «بوف كور» هم آمده است.

وي گفت: «راوي اين داستان يك شخصيت روان‌پريش در تيمارستان است كه اهميت اين انتخاب همراه با معرفي شخصيت و مكان، به زيبايي در سطرهاي اول داستان به مخاطب گفته مي‌شود و او را با روايتي نامنظم و نامنسجم مواجه مي‌كند.»

پاينده تصريح كرد:‌ «فقدان انتظام منطقي در روايت، حكايت از تعارض بين دو ساحت آگاه و ناخودآگاه در روان گسيخته و نامنتظم شخصيت اصلي دارد.»

اين سخنران مفاهيمي‌چون مقاومت، جابه‌جايي، نمادپردازي، رانه، كنش پريشي، هم هويتي، ضايعه رواني، وسواس و... را از جمله مهم‌ترين عناصري دانست كه در تحليل روان‌كاوانه اين اثر نقش دارند.

او همچنين مهم‌ترين ويژگي بارز راوي «سه قطره خون» را تنش دائمي‌بين گفتن و نگفتن، يا بيان و سكوت دانست و گفت: «از مهم‌ترين كشف‌هاي فرويد پيرامون ساز و كارهاي ذهن بشر اين بود كه امر سركوب شده به انحاء مختلف باز مي‌گردد و به شكل وسواسي مزمن ذهن آدمي ‌را به خود مشغول مي‌دارد.»

پاينده در تحليل رفتار راوي داستان و اشاره به خطوط درهمي‌كه مي‌كشد گفت: «فقدان خط روايي مشخص داستان، مثل همان خط‌هاي درهمي ‌است كه راوي روي كاغذ مي‌كشد و البته به سبك و سياق مدرنيستي هدايت نيز مربوط مي‌شود.»

او همچنين در توضيح مقاومت به عنوان يكي از مفاهيم روان‌كاوانه اين داستان و به نقل از فرويد گفت: «مقاومت ساز و كاري واكنشي و مرتبط با خود است. فكري به ذهن بيمار متبادر مي‌شود كه از قرار معلوم با آن ناسازگار است، در نتيجه نيروي دفع كننده‌اي را بر مي‌انگيزد. نيرويي كه وظيفه‌اش دفاع از خود در برابر اين فكر ناسازگار است.»

«تحليل روان‌كاوانه وضعيت راوي در زبان شعر» عنوان سخنراني دكتر پروين سلاجقه بود.
سلاجقه سخنان خود را با تكيه بر افكار «كريستوا» و اهميتي كه او براي زبان، توجه به متن و فرايند شكل‌گيري فاعليت و ذهنيت و همچنين تلاش او براي روشن شدن subjectivity و اينكه هنگام سخن گفتن، زبان چگونه عمل مي‌كند ارائه كرد.

وي گفت: «كريستوا » subjectivity و self (خود) را مقابل هم مي‌گذارد و زبان را براي انتقال انديشه به كار مي‌برد. از نظر او خود تابع كسي نيست و چيزي را مي‌گويد كه منظور اوست، اما subjectivity فرايندي پويا است كه هرگز كامل يا تمام نمي‌شود.

سلاجقه بخش عمده‌اي از سخنان خود را به شرح و تفسير استعاري كريستوايي «كورا» به مثابه آوند يا رأس هستي و همچنين محل رشد كودك قبل از تولد در بدن مادر - در يك بررسي روان‌كاوانه چگونگي فرايند رشد سوژه به مثابه موجود سخنگو و نشانه‌هاي آن در شعر اختصاص داد.

نخستين هم انديشي نقد روان‌كاوانه هنر با سخنراني دكتر فرزين رضاعي با عنوان «بررسي تحليل پذيري «گلستان» سعدي از ديدگاه روان پويشي بر اساس مدل‌هاي تفسيري آن» به پايان رسيد.

رضاعي درك درست مفاهيم «گلستان» به عنوان اثري اخلاقي-تربيتي را به عنوان نخستين گام براي بررسي تحليلي آن دانست و گفت: «چهار الگوي مستقيم يا خطي، الگوي انعكاس يا مبتني بر وجهه توصيفي گلستان و انعكاس واقعيت‌هاي اجتماعي در آن، مدل مخاطب محور و مدل تركيبي، راه كارهاي ورود به تحليل گلستان هستند.»

وي گفت: «طبق مدل خطي، گلستان آن است كه مي‌نمايد. سعدي در گلستان به بيان مسائل از ديدگاه خود پرداخته است و گلستان انعكاس مشاهدات، دريافت‌ها، ديدگاه‌ها و ويژگي‌هاي نويسنده آن است. در نتيجه چنين ديدگاهي، مي‌توان نكات و تناقض‌هايي از گلستان استخراج كرد كه احتمالاً بيانگر جنبه‌هاي مختلف و تعارض‌هاي نويسنده آن است. طبق الگوي انعكاسي، گلستان تنها منعكس كننده واقعيت‌هاي جامعه است و اصل تناقض‌ها را بايد در آنچه توسط گلستان انعكاس يافته است جست‌وجو كرد.»

رضاعي با تأكيد بر اينكه سعدي دنيا را آنچنان كه هست ارائه داده است، نه آن‌چنان كه خود قبول دارد،‌گفت: «طبق مدل مخاطب محور، آنچه طرز تدوين گلستان را متمايز مي‌كند توجه خاص به ديدگاه شخصي مخاطب‌هاي آن است.»

او همچنان با اشاره به بخش‌هاي مختلف گلستان و حق تناقض و ناسازگاري‌هاي برخي روايت‌هاي نويسنده گفت: «بر كسي پوشيده نيست كه حتي اگر اين تناقض‌ها ناشي از ناخودآگاه نگارنده بوده؛ اما سعدي در مواردي اهداف پنهاني خاصي را حكيمانه دنبال كرده است.»
اين هم انديشي با پرسش و پاسخ بين حاضران و استادان حاضر در جلسه به پايان رسيد.
تور تابستان ۱۴۰۳
آموزشگاه آرایشگری مردانه
چیلر
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
برچسب منتخب
# اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل # کنکور # حماس # تعطیلی پنجشنبه ها # توماج صالحی