سيد حسين طاهري
پس از انتشار كتاب ضاله آيات شيطاني و نيز پس از يك دوره كوتاه فترت، باز شاهد موج جديدي عليه اسلام و نبي مكرم ـ صلوات الله عليه ـ در برخي از كشورهاي جهان هستيم.
هر چند ستيز با خدا و پيامبر، موضوع جديدي نيست و سايه شوم اين شجره خبيثه در ادوارگوناگون تاريخ ديده ميشود، اما آنچه امروز شاهد آن هستيم، نقشي است كه بسياري از جريانهاي فكري در داخل جهان اسلام، دانسته و ندانسته در كنار دشمنان قسم خورده دارند. خطاهايي كه عدهاي به نام دوست و پيرو راستين اسلام با اشاعه مطالب و عقايد خرافي در حق فرستاده خدا و شريعت او روا ميدارند، كمتر از اقدامات موهن دشمنان نيست، چراكه غير از نشر اكاذيب در بين مسلمين خوراك لازم و سوژه مناسب نيز براي معاندين فراهم ميسازند تا با دستمايه قرار دادن آن، به ساحت قدس پيامبر توهين كنند و غلطهاي زيادي خود را با شاهد آوردن از اعمال اين قبيل افراد مستند نمايند.
براي مثال، هنگامي كه كاريكاتوريست دانماركي، تصويري خشن از پيامبر ارايه ميدهد، از سيره و حتي صورت كساني چون ملاعمر و علماي وهابي و رهبران ديني القاعده الهام و الگو ميگيرد.
اتهام موهوم و سراسر وهنآميز تروريست بودن به رسول اكرم و ادعاي پوچ و توخالي حمايت اسلام از تروريسم، خشونت و آدمكشي و بيتوجهي به حقوق زن و زير پاي گذاشتن حقوق بشر، از مواردي است كه آشكارا در كارنامه عملكرد جريانهاي افراطي كه بر اعمال و رفتار خود مهر اسلامي ميزنند، مشاهده ميشود. حساب كنيد چند فيلم، گزارش، مقاله و كاريكاتور پس از شكل گرفتن جريانهاي مذهبي و سياسي طالبان و القاعده توسط نويسندگان، هنرمندان و فيلمسازان در غرب تهيه و منتشر شده است؟!
تمام اين آثار پس از پرداختن به رفتار ضد بشري اين گروهها، مستقيم و غير مستقيم موضوع را به اصل اسلام ربط داده و اين همه را برآمده از متن شريعت ميدانند! و پيامبر اكرم را آورنده و مسبب آن قلمداد ميكنند. بديهي است، به رغم غرض و مرضهايي كه در پشت صحنه اين شايعات هست، براي نويسنده سطحينگر اروپايي تفكيك بين اسلام با مسلماني، آن هم مسلماني كساني چون طالبان و القاعده و گروههاي افراطي و تندرو مانند وهابيها و سلفيها، كاري سخت و دور از ذهن است. طبيعي است وقتي جلوداران اين قبيل جريانهاي بنيادگرا و تندرو، در عين حال كه سر ميبرند و شكم ميدرند و دست قطع ميكنند، خود را مريد پيامبر و پيرو اسلام و مجري احكام قرآن معرفي ميكنند و بر گفتار و پندار و كردار خود صبغه كاملا ديني ميزنند. منتقدان آنها پاي مؤسس شريعت را به ميان كشيده و همه چيز را به حساب او و شريعتي كه آورده است بگذارند.
وقتي كساني چون ماركس و لنين ـ كه فيلسوفان روزگار خود بودند ـ بيخيالي و بيحالي و سكوت و سازش و تنبلي برخي از سران و رجال دين را به حساب اصل ديانت گذاشته و مذهب را افيون تودهها مينامند، از مشتي هنرمند ظاهربين چه توقع ميرود كه مو را از ماست كشيده و حساب اسلام را از كساني كه دزد عنوان ديانت هستند، جدا سازند؟!
آخرين نمونه از اين دست كارها را در فيلم فتنه و تأثيري كه خشونت گروههاي افراطي بر ساختار اين فيلم دارد، شاهديم.
... در صحنههايي از اين فيلم، قمه خوردن کودکان شيعه عراقي توسط مادرانشان در عاشورا و اعدام زني افغاني توسط طالبان در زمين فوتبالي در کابل نشان داده ميشود.
در بخش ديگر، فيلم بر حضور مسلمانان در هلند و اروپا متمرکز ميشود و تفاوت باورهاي ديني آنان را درباره زناکاران و جهاد و روابط همجنسگرايانه برجسته ميسازد و آنها را خطري براي جوامع اروپايي مطرح ميکند.
در اين فيلم کوتاه که «فتنه» نامگذاري شده، روايت کلامي وجود ندارد و فيلم صرفاً با کنار هم گذاشتن آيات و صحنههايي از فيلمهاي تلويزيوني گوناگون و يا بريده روزنامهها، روايت خود را پيش ميبرد.
در اين فيلم، صحنههايي از ويديوهاي سر بريدن غربيان توسط افراد گروه القاعده، سخنرانيهاي شديداللحن خطباي اسلامي از شبکه تلويزيوني اقرء عربستان سعودي و صحنههاي مربوط به کشته شدن کارگردان هلندي ضد اسلام، تئو فان خوخ (ون گوگ) به دست يک مراکشي مسلمان گنجانده شده است. در صحنههايي از فيلم نيز يهودکشي و يهودستيزي از زبان امامان مساجد و جمعه که به زبان عربي سخنراني ميکنند، برجسته ميشود.
پس از آن تصاويري از رهبران ايران، از جمله محمود احمدينژاد پخش ميشود که وعده ميدهد اسلام تمام جهان را فتح خواهد کرد. همچنين تهديدهاي گوناگون نسبت به سياستمداران ضداسلامي هلند از ديگر تصاوير اين فيلم هستند و ... .
آنچه ميبينيم و بسيار جاي تأسف دارد، اين كه تار و پود اين فيلم فتنه برانگيز را رفتار كساني ميسازد كه خود را مسلمان دو آتشه و پيرو پيامبر اكرم (ص) و انسان طراز قرآن معرفي ميكنند و با اين گونه اعمال سوژه و سناريو براي فيلمسازاني كه حتي اگر هدايت شده توسط دشمنان هم نباشند، به چنين كاري ترغيب ميشوند، فراهم ميآورند.
از ماست كه بر ماست؛ حتي اگر به دقت در قلمرو تشيع كه ما خود را پيرو راستين آن ميدانيم، بنگريم، كساني را ميبينيم كه به نام شيعه علي، ندانسته چگونه مشتي خرافات را به زلف ديانت گره ميزنند و بر قامت رعناي آن پيرايهها به ناحق ميبندند، غافل از اين كه خود به دست خود، ريشه اسلام و تشيع را ميسوزانند و طرفه آن كه وقتي در يك گوشه از عالم، شخصي فتنهگر به حريم اسلام توهين ميكند، صداي وا اسلامايشان، گوش فلك را كر ميكند، غافل از اين كه اين آسياب دارد با آبي كه آنها خود ندانسته ريختهاند، ميچرخد.
آيا اين افراد هيچگاه نينديشيدهاند آنچه به نام تعزيه و سوگواري و در اصل براي بزرگداشت ياد سرور آزادگان جهان بر پا ميدارند و در آن صحنههايي را گزارش ميكنند كه از شنيدن آن موي بر تن هر شنونده آگاه كه درد دين دارد راست ميشود و بجاست از اين همه بيحرمتي جاهلانه در حق مقتداي شهيد شيعه، خون بگريد؛ كاري به مراتب بدتر و هتك حرمتي به مراتب بيشتر از فلان كاريكاتوريست نامسلمان دارند مرتكب ميشوند؟!
اگر فردا روزي، يك نقاش و رسام غربي، صحنه اي را كه امام از لشكر نفاق و جور براي بچههاي خود و پيامبر التماس آب ميكند و يا زينب كبرا، اين شيرزن دشت كربلا، مويهكنان ضجه ميزند و طلب رحم از بيرحمان ميكند، به صورت كارتن درآورد، همين حضرات چه خواهند گفت؟! در حالي كه خود باعث و باني آنند!
آيا پيش از آن كاريكاتوريست و نويسنده و فيلمساز دانماركي و هلندي و يا هر جاي ديگر، اين خود ما نيستيم كه بايد مؤآخذه شويم و پاسخ دهيم كه به چه حقي ساحت قدس ديانتي كه براي نجات بشريت آمده است را با اين قبيل اراجيف من درآوردي ذليلانه آلوده ميسازيم؟
وقتي ما خود رعايت نميكنيم و از رسول اعظم ـ صلوات الله عليه ـ و ائمه اطهار چهرههايي غير حقيقي ميسازيم و براي اثبات ادعاي خود نيز دهها سند درست ميكنيم، از ديگراني كه هيچ عقد قلبي با اسلام و هيچ صيغه برادري با مسلمانان نخواندهاند، چه توقع داريم؟!
بيشتر مردم به ياد دارند در سالهاي پيش از انقلاب، در بسياري از شهرها، مراسم عمركشان به پا ميشد و ... آيا اين موارد و دهها مورد ديگر كه جز وهن اسلام، چيزي در بر نداشت، زمينهساز هتاكيهاي امروز بيگانه در حق اسلام نشده است؟!
و آيا خرافاتي كه اكنون شاهد اشاعه آن در جامعه خود هستيم، بهترين دستمايه و خوراك براي تبليغات ضداسلامي در اختيار بيگانه مغرض قرار نميدهد؟!
به آنچه امروز شاهد آنيم بايد از دو ديد بنگريم:
نخست عناد و كينه كهنه دشمنان قسم خورده در حق پيامبر اكرم (ص) و اولياي خدا كه در تاريخ وجود داشته داشت و شيطان كه از منظرين و مهلت داده شدگان است، جلودار اين حركت بوده و خواهد بود.
و دوم سهمي كه مسلمانان جاهل و جريانها و نحلههاي اسلامي با اعمال و رفتار غير ديني خود دانسته و ندانسته در وقوع چنين رخدادهايي دارند و براي همين، پيش از بيگانه خوديها هستند كه بايد بدانند احترام امامزاده به متولي آن است.
بايد بدانند به نام اسلام سخن گفتن و پاي هر گفتار و رفتار خود، مهر اسلامي زدن، مسئوليتي بزرگ است كه چنانچه در آن رعايت حزم و دقت نشود، به نام دين تمام خواهد شد. بايد بدانند زير چتر اسلام پنهان شدن و براي گريز از مسئوليت و گسترش دامنه اختيارات خود، همه چيز را به نام دين ثبت كردن، خيانت بزرگي است به مراتب زشتتر و خسارتبارتر از هتك حرمتي كه اين روزها اردوگاه بيگانه نسبت به اسلام روا ميدارد.