بزرگترين دليل جذابيت مصاحبههاي ناصر حجازي در اين است که اسطوره بزرگ آبيها به صراحت و راحتي صحبت ميکند و به قول خودش آتويي دست کسي ندارد تا بخواهد با ملاحظه کاري حرف بزند.
مدير فني باشگاه دياسترادا که با توجه به تعطيلي يک هفتهاي مسابقات ليگ برتر اسلواکي به تهران آمده، قبل از آبگوشت پارتي روز جمعه به گل آمد تا پس از مدتها در گفتوگويي اختصاصي و مفصل در روزنامه گل شرکت کند.
در دياسترادا عملكرد قابل توجهي داشتيد. شكستناپذيري دياسترادا پس از حضور ناصر حجازي اتفاق بزرگي بود كه توسط شما رقم خورد.
خدا را شكر كه تا امروز همهچيز خوب پيش رفته و انشاءا... طوري شود كه اين شكستناپذيري تا پايان بازيها ادامه داشته باشد. آن اوايل كه به اسلواكي رفتم فقط نظارهگر بودم. تمرينات مربيان دياسترادا چندان برايم جالب نبود. جلسهاي توسط محسني برگزار شد و ايشان به عنوان مالك و رييس باشگاه اعلام كرد كه ناصر حجازي مسوول فني باشگاه است و همهچيز بايد زيرنظر ايشان انجام شود. پس از اين بود كه خودم وارد گود شدم. البته مربي دياسترادا مربي خوبي است و با من هماهنگ است. به همين دليل بود كه ما موفق شديم و توانستيم شوك خوبي به تيم بدهيم. دياسترادا باشگاه، زمين، امكانات و حتي هتل دارد كه اين امكانات را هيچ باشگاهي در فوتبال ايران ندارد.
دياسترادا در جامحذفي هم عملكرد خوبي داشته و حالا تيم شما در مرحله يكچهارم نهايي قرار دارد.
با چند پيروزي كه داشتيم به اين مرحله رسيديم. ما بايد روي جامحذفي تمركز كافي داشته باشيم و بتوانيم با جذب چند بازيكن خوب و قوي با قدرت بيشتري در اين مسابقات شركت كنيم و انشاءا... به فينال برسيم.
بازتاب حضور شما در اروپا براي ايرانيان ساكن آنجا چطور بود؟
اسلواكي كه ايراني ندارد و تعداد ايرانيان ساكن در اسلواكي خيلي كم است ولي اتريش خيلي ايراني دارد و تقابل آنها با حضور من و محسني در فوتبال اروپا خيلي خوب بوده. حتي ايرانيان مقيم كشورهاي ديگر بعضي وقتها در استاديوم ميآيند و بازيهاي ما را از نزديك تماشا ميكنند. ما هم تا جايي كه بتوانيم از آنها پذيرايي ميكنيم و حتي تلاش ميكنيم تا ايرانيها بتوانند از VIP ورزشگاه بازيهاي ما را تماشا كنند.
نكته جالب اين است كه بازتاب فعاليتهاي ما در فوتبال اروپا در ايران كمتر است. يعني فقط بعضي از روزنامهها هستند كه خبرهاي ما را چاپ ميكنند و كار ما را تعقيب ميكنند ولي صداوسيما و برنامههاي ورزشي تلويزيون هرگز چنين كاري نميكنند.به طور مثال اخبار نود وقتي يك بازيكن از دسته دو به دسته يك ميرود را پخش ميكند و اعلام ميكند اما وقتي يك مربي ايراني در اروپا كار ميكند، هيچ خبري پخش نميشود و كسي به آن نميپردازد.
فكر ميكنيد دليل اين موضوع چيست؟
نميدانم شايد ناراحت هستند. شايد از من دلخورند و يا چيز ديگري است كه من از آن بيخبرم. البته چندبار مرا به برنامهشان دعوت كردند و خواستند با من مصاحبه كنند ولي من چنين كاري نكردم.من دوست ندارم با دوربين يك برنامه مصاحبه كنم و هرچه را كه خواستند پخش كنند من وقتي مصاحبه ميكنم كه مرا به برنامهشان دعوت كنند و بتوانم زنده صحبت كنم. اينطوري خيلي بهتر است آنها ميپرسند و من جواب ميدهم. نه سانسوري در كار است و نه چيز ديگري. البته كمتر كسي اين كار را ميكند چون من جايي ميروم كه بتوانم حرفم را بزنم.
مگر شما ميخواهيد چه بگوييد كه راجع به آن اينقدر وسواس داريد؟
اگر برنامه زنده باشد من جواب سوالهايشان را ميدهم اما اين دوستان نميخواهند من مستقيم صحبت كنم. اينها دنبال مصاحبه ضبط شده هستند تا هرچه دلشان خواست را پخش كنند.
راستي ناصرخان... ماجراي مقايسه شما با ماگات چه بود؟ مثل اينكه ديگر بيخيال كاپلو شدهايد!
(خنده) واقعيت اين بود كه من ديدم تمرينات كم است و بازيكنان 90 دقيقهاي نيستند. با اخراج كمكمربي اتريشي بود كه خودم لخت شدم و كار را در دست گرفتم. سرمربي تيم هم كنار ايستاد. يك هفته تمرين بدنسازي دادم و تمرينات جديدي دادم كه به بچهها فشار آمد. بعد از اين بود كه بچهها تيم مرا با ماگات مقايسه كردند و البته نكته جالب اين بود كه خودشان از تمرينات راضي بودند و حالا از لحاظ كار تيمي وضعيت دياسترادا خيلي بهتر شده.
با توجه به اينكه مديرعامل و مديرفني باشگاه دياسترادا ايراني هستند. آيا اين احتمال وجود دارد كه شما از بازيكنان ايراني در تيمتان استفاده كنيد؟
اصلا... چون اكثر بازيكنان ايراني دنبال پول هستند. كسي دنبال اين نيست كه در اروپا توپ بزندو رشد كند. ما از اين پولها نميدهيم. ما ايرانيها را دوست داريم ولي فقط در فوتبال ايران است كه به بعضي از بازيكنان 400 ميليون پول ميدهند.
فكر ميكنيد چرا در ايران چنين پولهايي به بعضي از بازيكنان پرداخت ميشود. اصلا چطور ميشود كه بعضي از باشگاههاي ما بيشتر از باشگاههاي اروپايي پول به بازيكن ميدهند؟
براي من هم عجيب است. بعضي از بازيكنان ما حتي بازي نكردهاند و اين پولها را ميگيرند. اصلا سطح اكثر اين بازيكنان را نميشود با هم مقايسه كرد اما در آنجا يك فوتباليست خوب در باشگاه دياسترادا مثلا ماهي چهار، پنج هزار يورو ميگيرد ولي اينجا طرف 400 ميليون ميگيرد تا روي نيمكت بنشيند و يا پايش را راست كند. تفاوت فوتبال ايران با اسلواكي زمين تا آسمان است. اسلواكي مستقيم به جامجهاني رفته ولي هنوز تيمهاي بزرگي مثل پرتغال، فرانسه، لهستان، چك و... نتوانستهاند به جامجهاني بروند. مگر ميشود سطح فوتبال اسلواكي از ايران پايينتر باشد؟ مگر ميشود تفاوت مبلغ پرداختي به بازيكنان تا اين حد فرق داشته باشد؟
حاضر هستيد با تيمهاي ايراني مثل پرسپوليس، استقلال و... بازي كنيد؟
با هر تيمي بازي كنيم، تيم ما برنده است. با هر تيمي حاضر هستيم بازي كنيم و اين آرزوي ماست. ايران در گروهش از بين پنج تيم صعود نميكند ولي اسلواكي از بين آن همه تيم قلدر اروپايي به جامجهاني صعود ميكند.
فكر ميكنيد چرا سطح پرداختيها و مبلغ بازيكنان ايراني در بعضي از باشگاهها تا اين حد زياد است؟
چون بعضيها اين وسط سود ميبرند! مثلا توي مديريت و جاهاي ديگر از اين اتفاقها سود ميبرند. هرچه پول بازيكن بيشتر باشد، سود اينها هم بيشتر ميشود.وقتي بازيكن 50 ميليوني را با 300 ميليون ميگيرند، اين 250 ميليون كجا ميرود؟ يكسريها از اين قضيه استفاده ميكنند. پس طبيعي است كه هر روز اين قيمتها بيشتر ميشود تا پول بيشتري نصيب دلال و x و y شود. بازيكنان ما ماهي چهار، پنج هزار يورو ميگيرند. آنوقت در ايران فلان فوتباليست بدون اينكه كاري كرده باشد 400 ميليون ميگيرد. اگر اينطوري باشد بازيكنان حاضر در اروپا بايد براي بازي كردن در ليگ ايران سالي يك ميليارد بگيرند.
در صحبتهايتان به صعود مستقيم تيمملي اسلواكي به جامجهاني اشاره كرديد. فكر ميكنيد چرا تيمملي ايران با توجه به آن سوابق درخشان از بين پنج تيم آسيايي نميتواند به جامجهاني صعود كند؟
مديريت غلط... من فكر ميكنم مديريت ما غلط است. اگر مديريت ورزشي و آگاه داشته باشيم و بتوانيم دست دلالها را كوتاه كنيم، ميتوانيم موفق باشيم. الان دلالها حرف اول را ميزنند! حتي خود روزنامهها حرف اول را ميزنند. ميتوانند عقايدشان را ديكته بكنند به فدراسيون و باشگاهها. من فكر ميكنم اين سير نزولي كه شاهد هستيم با اين قضايا بيارتباط نيست.
پس نقش كادرفني، بازيكنان و بقيه عوامل چه ميشود؟
اگر كادرفني به كارش اعتقاد داشته باشد ديگر اين بحثها پيش نميآيد. مشكل اين است كه كادرفني مساله دارد. تيمهاي ما در ايران خيلي راحت قهرمان ميشوند. استقلال پارسال قهرمان شد... سپاهان، پرسپوليس و بقيه تيمها توي ايران به راحتي قهرمان ميشوند ولي در مسابقات آسيايي و خارجي چنين اتفاقي نميافتد. وقتي در بازيهاي آسيايي و بينالمللي شركت ميكنيم، همهچيز عوض ميشود.در ايران بايد كارهاي حاشيهاي را بلد باشيد. بايد بدانيد كه با داور، بازيكنان خودتان و حريف، آدمهاي پشت پرده و بقيه چطور رفتار كنيد و چطور ارتباط برقرار كنيد. در آسيا همهچيز فرق ميكند. ديگر نميشود داور، مدير، بازيكنان و بقيه را ديد و كاري از پيش برد. آنجا مسايل فني و كادرفني حرف اول را ميزند. به نظر من وقتي كادرفني و سرمربي دنبال چنين مسايلي ميروند كه بار فني ندارند و ميخواهند به زور همين چيزها خودشان را حفظ كنند.
شما تا به حال با چنين مسايلي در فوتبال ايران روبهرو شدهايد؟
كسي جراتش را ندارد كه بخواهد چنين كاري بكند. من در فوتبال از اين باجها نميدهم. كسي نميتواند به من بگويد فلان بازيكن را بگير و فلان كار را بكن. تا حالا با هيچ داوري حرف نزدهام و ارتباط نداشتهام. من كار فني ميكنم و حقم را ميگيرم. يا موفق ميشوم، يا نه!خودم فكر ميكنم تا امروز در فوتبال موفق بودهام و كارنامه خوبي داشتهام. با استقلال قهرمان شدم و به نايب قهرماني آسيا رسيدم. حدود 30 تا بازي را بدون شكست پشتسر گذاشتم و خدا را شكر كه مردم راضي بودند. كار فني اينجا مشخص ميشود.
شما ميگوييد كه به كسي باج ندادهايد. كارنامه حجازي هم طبق صحبتهايتان قابل قبول بوده. از سوي ديگر از قدرت دلالها و دستهاي پشت پرده صحبت ميكنيد. با وجود تمام اين مسايل، شما فكر ميكنيد دليل بيرون ماندن ناصر حجازي چه بوده و چرا به حجازي فرصتي داده نشد؟
من يكسري عقايد براي خودم دارم. من كار خودم را ميكنم. مثلا من معتقدم كه مدير نبايد در كار تيم دخالت كند. نبايد بگويد اين را بگذار و آن را نگذار. وقتي حجازي حرف هيات مديره را گوش نكند، تخريب ميشود. در استقلال همين اتفاقها براي من افتاد. هيات مديره اصلا فوتبالي نبود. در عمرشان ورزش هم نكرده بودند ولي براي من تصميمگيري ميكردند و دوست داشتند من حرفشان را بخوانم.البته من هم اگر با اينها رفيق ميشدم، ناهار ميخوردم، پشت در اتاقشان ميايستادم و پشتسرشان بودم، اينطوري نميشد.اگر بخواهيم ورود اين افراد، يعني ورود افراد غيرورزشي به ورزش را ارزيابي كنيم خيلي زود به جواب ميرسيم. جواب مشخص است. همين سير نزولي كه طي ميكنيم بيانگر كار آقايان است. اگر خوب بودند، در نتايج همهچيز مشخص ميشد و الان ما در آسيا نماينده داشتيم و تيممان از حضور در جامجهاني محروم نميشد.مديران غيرفوتبالي به فوتبال ايران ضرر زدند. اگر منفعت داشتند الان جامجهاني بوديم. تيمملي ايران با ايسلند بازي ميكند و فقط 500 نفر به استاديوم ميروند. اين يعني فاجعه. كي در فوتبال ما اين اتفاقها افتاده. مردم خسته شدهاند. وقتي جامجهاني نميرويم، مردم دنبال چه باشند؟ چه چيزي را نگاه كنند؟ مردم خسته شدهاند. ميفهمند كه چه زد و بندهايي در فوتبال است و به همين دليل ديگر دنبال فوتبال نميآيند.
بدون رو در بايستي بعضيها معتقدند كه ناصر حجازي كارنامه قابل قبولي ندارد و بيشتر به دنبال انتقاد است. خودتان چه نظري داريد و چطور از اين موضوع دفاع ميكنيد؟
كارنامه من در بعضي از روزنامهها چاپ شده و خبرنگاران ميدانند. من نميدانم اينها به چه ميگويند موفق. ولي من موفق بودهام. شهرداري كرمان بودم و در آن شرايط سخت كه كرمان اصلا فوتبالي نداشت من با يكسري بازيكن بومي تيم را آوردم ليگبرتر. ماشينسازي و فوتبالي كه بازي ميكرد را كه يادتان هست. ذوبآهن دسته دومي را گرفتم و كردم بهترين تيم شهرستاني. سپاهان را گرفتم، ششم جدول شد. نه اين سپاهان پرامكانات، سپاهاني كه در پارك تمرين ميكرد. اين سپاهان 10 ميليارد خرج كرده ولي سپاهان من 150 - 100 ميليون هزينهاش بود. تمام بازيكنان من بومي بودند. نه عمادرضا و توره در كار بودند و نه يك لشكر بازيكن مليپوش. استقلال هم با من قهرمان ليگ شد، دوم آسيا شد و اين در شرايطي بود كه مسوولان باشگاه پول نداشتند بعد از تمرين به بازيكنان يك موز بدهند. من اين تيمها را داشتهام. بازيكن دو، سه ميليوني به اسم علي چيني و آتيلا حجازي داشتم. فرد ملكيان، كاظم محمودي، حسين كعبيان و يكسري بازيكن در اين سطح داشتم و نتيجه گرفتم.من فقط در استقلال رشت خوب نبودم. سال اول شش تا شش تا از هر تيمي خورد. به من گفتند تيم را نگهدار. من هم نگهداشتم. اشتباهم اين بود كه سال دوم در اين تيم ماندم. يكسري بازيكنان را فروختند و هيچكسي را نگرفتند و متاسفانه تيم رفت دسته دوم.پنج سال محمدان بنگلادش بودم، سه سال قهرمان شد و دوباره آمد جزو هشت تا تيم آسيا و حتي پرسپوليس و نماينده كرهشمالي را حذف كرد.
مثل اينكه شما در خارج از ايران كارنامه بهتري داريد؟
شرايط آنجا فرق ميكند. كسي كاري به كارت ندارد و در كارت دخالت نميشود. در اينجا اگر هيات مديره و مديرعامل تو را دوست نداشته باشد، حتي ميروند داور را ميبينند تا به ضرر تيمشان سوت بزند. حتي داور را ميبينند كه تيمشان ببازد تا مثلا حجازي برود! مسلم بود كه داور را ميديدند تا مثلا حجازي فحش بخورد. من در اين فوتبال اين چيزها را ديدهام، اما خوشبختانه مردم ما مردمي نبودند كه اسير اين مسايل شوند و بعد از بازي با پيكان بود كه خودم رفتم كنار و اين هم در شرايطي بود كه تيمم برده بود.
چرا ناصر حجازي به عنوان يك اسطوره هيچ وقت اين شانس را نداشته تا سرمربي تيمملي باشد؟
به من فرصتي نميدهند! در آينده هم به من فرصتي نخواهند داد. يك چيزهايي هست كه آنها دوست ندارند. حجازي يكسري ايده و عقيده دارد كه بقيه دوستش ندارند. حجازي چاپلوسي بلد نيست. بلد نيست پشت در اتاق رييس سازمان و رييس فدراسيون بنشيند و پاچهخواري كند. التماس نميكند كه كسي به او تيم بدهد. اگر مرا قبول داشته باشند به من تيم ميدهند و اگر هم قبول ندارند كه هيچ! من از اين كارها نميكنم و بلد نيستم. شايد اگر اين كارها را ميكردم موفق ميشدم ولي ترجيح ميدهم سرم زير بغل كسي نباشد. من ميخواهم با كار خودم موفق باشم. احتياج به لانسر شدن ندارم. 12 - 10 سال دروازهبان تيمملي ايران بودهام و جايگاه خودم را دارم. اين كار آدمهاي كوچك است كه با هزار ترفند دنبال شغل ميگردند. من هميشه اندازه خودم بودهام و با التماس و پشت در اتاق نشستن به جايي نرسيدهام. نه بالا بودهام و نه پايين، اندازه بقيه مردم بودهام. خيليها در فوتبال انگشت كوچك من هم نبودهاند ولي ببينيد چه تشكيلات و خانهاي دارند. هيچوقت حسرت نخوردهام چون اگر قرار بود من هم اين كارها را بكنم الان از اينها جلوتر بودم. من خلاف نكردهام. زد و بند نكردهام و به همين دليل ناصر حجازي شدهام و ميتوانم راحت حرف بزنم. اگر من هم مثل بعضيها مشكل داشتم تا حرف ميزدم، فلان آقا تهديدم ميكرد و مجبور ميشدم حرفم را بخورم.چون آتو دست كسي ندارم، زبانم دراز است. من مثل بقيه نيستم چون مشكل ندارم كسي جرات ندارد مرا تهديد كند و حرفي بزند. اين براي من افتخار است. الان توي 60 سالگي باغ 10 هزار متري به چه درد من ميخورد. همين كه زن و بچه خوب دارم، محتاج نيستم و سرم را بالا ميگيرم از هر چيزي بهتر است و خدا را شكر ميكنم. هرچي دارم برايم كافي است. الان بروم تا 70 سالگي پول جمع كنم كه چه بشود. ميافتم و ميميرم و تمام!همين الان من يك ماشين سوناتاي ليزينگي گرفتهام. افتخار هم ميكنم. اينطوري بهتر است. من هم مثل بقيه مردم... مگر چه فرقي من با بقيه ميكنم.البته من هم ميتوانستم همهچيز به دست بياورم ولي اهل دو رنگي و خلاف نبودم. در اين سالهايي كه مربي بودم، سعيد خودمان (سعيد رمضاني) هميشه به تيم من گلزده. هميشه ميگفتم تو داماد مني ولي بايد جلوي من بهترين بازيات را بكني. سعيد هم دنبال پول حلال بود و هميشه به تيم من گل ميزد. الان وضعيت فرق ميكند. داماد چيه؟ طرف ميرود بازيكن حريف را قُر ميزند تا جلوي تيمش بازي نكند. وعده و وعيده ميدهند و حتي ميگويند سال ديگر بيا تيم خودمان! بازي سپاهان - استقلالاهواز بود كه سعيد به تيم من گل زد. خانمم كه بازي را ميديد حالش بد شد و رفت بيمارستان. دو ميليون خرج بيمارستان و قلب خانمم شد و اين دردسر و بيماري تا الان هم همراه او است. بعد از بازي با سعيد آمديم تهران و يك راست رفتيم بيمارستان. ما اينطوري زندگي ميكنيم.
اما سهم شما به عنوان يك اسطوره حداقل از لحاظ معنوي بيشتر از اينهاست.
من اميدم به خداست. همين حالا در دياسترادا موفق هستم و اين ميتواند جواب خيليها را بدهد.اينها ميدانند كه اگر ناصر حجازي مثلا سرمربي تيمملي شود و نتيجه بگيرد، ديگر نميشود دلكش كرد. اينها ميگويند اگر خداي نكرده حجازي قهرمان شود، ديگر نميشود او را تكانش داد.اصلا ميخواهم اين را از شما بپرسم كه مگر بقيه چكار كردهاند. طرف آمده تيمملي را حذف كرده. حداقل كاري كه حجازي و بقيه هم ميتوانند انجام دهند اين است كه بروند و از نقطه A به نقطه A برسند! يعني هيچ اتفاقي نيفتد و هيچچيز تغيير نكند. مگر بقيه چه گلي به سر تيمملي زدهاند كه حجازي نميتواند اين كار را بكند. حداقلش اين است كه من مال اين فوتبال هستم و از آن سهمي دارم. ايكاش حداقل يك فرصتي به من ميدادند و تكليف روشن ميشد. همه در دنيا الگو درست ميكنند و بكن باوئر و كرويف درست ميشود ولي اينجا ميخواهند طرف را از ريشه بزنند.
خيليها معتقدند كه اين اتفاق براي علي دايي هم افتاد و او هم به طرز بدي كنار گذاشته شد.
تقصر خودش بود. چون برايش زود بود كه سرمربي تيمملي شود. دايي بازيگري را كنار گذاشت و شد سرمربي تيمملي ايران! برايش زود بود. ايكاش ميرفت دنبال تجربه و مربيگري و بعد سرمربي تيمملي ميشد.قطبي هم از آناليزوري شروع كرد. در طول يك سال سرمربي پرسپوليس شد و بعد هم سرمربي تيمملي!هر كسي با تيم باشگاهي قهرمان شود، سرمربي تيمملي ميشود. مثل دايي، قلعهنويي، قطبي و...! فكر ميكنم اين قانون شده اما عجيب اين است كه چرا اين قانون در مورد حجازي انجام نميشود. مگر حجازي قهرمان نشده؟ تيمملي نبوده؟ من تيم را قهرمان كردم ولي فردايش بيرونم كردند. نقشه كشيدند و زيرآب مرا زدند. خيلي راحت زيرآب زدند و تيم را زدن زمين.
پس نقشه كارشناسي و حساب شدهاي بود!
روز بازي با سايپا اين كار را كردند. يكي، دو هفته نقشه داشتند و بالاخره ضربه نهايي را زدند. البته بعد از گذشت چند روز آمدند و حلاليت طلبيدند ولي چه فايده؟ ميگفتند قرار بوده كه ما در اين بازي ببازيم. در آن برهه همهاش ميگفتند كه حجازي به همه مشكوك است و دنبال خائن ميگردد ولي چند سال بعد وقتي همهچيز لو رفت و يكسري بازيكنها مثل ابوالقاسمپور آمدند و در نود حرف زدند، مشخص شد كه چرا حجازي آن حرفها را ميزده. من سال اول گفتم، كسي قبول نكرد و 10 سال بعد فهميدند.روز بازي با سايپا به اصغر حاجيلو گفتم به زرينچه بگو برود دفاع وسط و لازم نيست راست بازي كند ولي جواد گفت من نميروم دفاع آخر! جواد پير شده بود و هميشه ميخواست دفاع وسط باشد ولي در آن بازي نرفت! سه، چهار بازي را باختيم. به برومند گفتيم كه از فردا در تمرينات شركت نكند تا تكليفش روشن شود و برومند هم در جواب گفت: «به آقا بگو اول ببيند كه تا ساعت 10 سر كار هست و بعد بيايد مرا اخراج كند!» وقتي اينها را شنيدم به حاجيلو گفتم بزن بريم كه اينها از قبل نقشههايشان را كشيدهاند. البته همه پيشبيني من درست بود چون ساعت 10 گفتند بيا و استعفا بده! من هم گفتم استعفا نميدهم و بالاخره اخراج شدم.هواداران واقعي استقلال مرا دوست دارند ولي پولكيها كسي را دوست دارند كه پول ميدهد. حجازي پول بده نيست اما كساني آمدند كه ليدر درست كردند و فوتبال پولكي شد. زمان من فقط يك سهراب بوقي بود ولي الان افتضاح شده. تا پول ندي تشويق نميشوي. پول ميدهند و ميگويند فلاني فحش بخورد و اين اتفاق ميافتد. من با ليدر جلسه داشتهام و نه با كسي شام و ناهار خوردهام. اولين بازي من استقلال - پليس عراق صد هزار تا آمدند استاديوم ولي حالا چي؟ از بعد از آن بود كه با ليدرها جلسه گذاشتند و به آنها برنامه دادند.
در زمان فتحا...زاده بود كه اين اتفاقها افتاد؟
بله... ديگر با هم ارتباط خاصي نداريم. ماجراي ليدرپروري از همان زمان شروع شد. افتتاحيهاش هم بازي استقلال - سايپا بود. از آن به بعد بود كه اين چيزها در فوتبال درست شد. در استاديوم داد ميزنند مرفاوي دوستت داريم و آنطرفيها يك نفر ديگر را تشويق ميكنند. معلوم نيست از كي ميگيرند؟ چه كسي را تشويق ميكنند و چه كسي را فحش ميدهند!فتحا...زاده با من شد فتحا...زاده... اين را خودش هم ميداند كه ناصر حجازي او را فتحا...زاده كرد. با من قهرمان شد و به نايب قهرماني آسيا رسيد اما بعدها زورش زياد شد، معروف شد و من رفتم. بعد از بازي با شيرينفراز خواستم بروم ولي اصرار كرد و من هم اعتماد كردم و ماندم و اشتباه هم كردم.
شنيديم كه از چند باشگاه ليگبرتري ايران پيشنهاد داريد؟ برميگرديد؟
احتياجي نيست كه برگردم. عاشق ايران و مملكتم هستم ولي جو طوري است كه نميشود. با كسي كار ميكنم كه راحت باشم. در دوران فوتبالم دو تا مديرعامل بودند كه پشت من ايستادند. هم خودشان موفق شدند و هم من. يكي آقاي كريميان بود و ديگري تاج. كريميان مديرعامل بانك تجارت بود كه قهرمان شديم و تاج هم در سپاهان و ذوبآهن. در سپاهان آنقدر خوب بوديم كه وقتي تاج به تيم دسته دومي ذوبآهن رفت. دوباره سراغ من آمد و توانستيم يك كار موفق و بزرگ ديگر انجام دهيم. در ذوبآهن ما پانزدهم جدول بوديم. آمد در رختكن و گفت كه اگر تمام دور برگشت را هم ببازيم، حجازي سرمربي ماست. دور برگشت پنجم شديم و اگر قرار بود كه فقط نيمفصل دوم را حساب كنيم ما قهرمان ميشديم. اينها پشت من ايستادند و قهرمان شدند ولي فتحا...زاده پاي من نايستاد. به فتحا...زاده ميگويم چرا تو مثل كاشاني كه از قطبي حمايت كرد از من حمايت نكردي؟ ميگويد كاشاني از قطبي حمايت كرد چون تيمش اول جدول بود! وقتي تيم وسط جدول است بايد حمايت كرد. وقتي تيم اول است كه احتياجي به حمايت ندارد. نميدانم چه فكري ميكرد كه اين حرفها را ميزد. اگر آن زمان حمايت ميكرد وضعيت بهتر ميشد و باز هم خدا را شكر كه تيم قهرمان جامحذفي شد.به نظر من در طول اين مدت فقط واعظآشتياني بود كه خوب رفتار كرد. من اصلا واعظ را نميشناسم. تا حالا هم او را نديدهام. كسي كه عاشق تيمش باشد با پول نميرود تشويق كند. اينكه طرفدار نيست. طرفدار عشق دارد، ميآيد و تشويق ميكند. واعظ به خوبي اينها را كنار گذاشت و بحث ليدر و ليدربازي را جمع كرد. واعظ فقط در مورد بعضي از قراردادها اشتباه كرد كه البته اگر باتجربهتر بود مطمئنا همين يكي، دو اشتباه را در مورد بازيكنان مصدوم نميكرد. به نظر من او ميتواند مدير موفق و خوبي باشد و استقلال را نجات دهد. من فكر كنم بعد از انقلاب او تنها مديري بود كه جلوي بينظميها و باجگيرها ايستاد. بايد برويم سمت استقلال 15 سال پيش كه هر كسي عاشق است بيايد جلو.
در مورد استقلال نميخواهيد صحبت كنيد؟
آرزو دارم كه استقلال نتيجه بگيرد. اين تيم، تيم مردم است. اميدوارم كه استقلال از شر اين باندبازيها و گروهها خلاص شود. استقلال تيم مردم است و همه بايد اول به استقلال و موفقيت اين تيم فكر كنند. هميشه گفتهام و باز هم ميگويم كه هر كسي طرفدار حجازي است، برود و استقلال را تشويق كند. اين خيلي بد است كه از هر گوشه ورزشگاه صداي تشويق يك نفر به گوش ميرسد و از گوشهاي ديگر يك نفر ديگر فحش ميخورد.