اهمیت این نهاد مردم پایه در مقایسه با دیگر برنامههای اصلاحی آقای خاتمی زمانی بیشتر مشخص می شود که به ظرفیت فوق العاده آن برای توسعه دموکراتیک مردمسالاری توجه شود. تلاشی برای بازتعریف رابطه مردم- دولت برای تغییر نگرش مردم نسبت به نقش خود در اداره جامعه که در واقع فلسفه وجودی شوراهاست. همانگونه که سعید حجاریان در دوره اول به درستی با مرزبندی بین دو حوزه سیاسی و جامعه مدنی مجلس و دولت را متعلق به حوزه سیاسی دانست که باید به امور ملی بپردازند و شوراها و شهرداریها را در حوزه جامعه مدنی قرار داد که باید به موضوع مدیریت شهری بپردازند و با این تعریف نقش اصلی در اداره شهر را متوجه جامعه مدنی و نه دولت دانست، شوراها باید به گونهای سامان یابند که فرآیندهای تصمیمگیری متاثر از خواستههای مردم و مطالعات میدانی با عبور از فیلترهای تخصصی و مدیریتی اعضای شورا در نهایت تبلور اداره شهر از پایین به بالا و یا همان اداره شهر به دست مردم باشد. اگر این اتمسفر شکل بگیرد چه بسا علاوه بر حرکت صحیح در مسیر بنیانگذاران این نهاد، رفته رفته دلگرمی و اعتماد بیشتر مردم به شهرداری به عنوان یک سازمان مردمی و نه سیاسی خدمتگزار مردم و نه محلی برای رسیدن به پستهای بالاتر فزونی مییابد.
نمونه جعل شده از باور اداره شهر توسط مردم را میتوان به صورت تاکتیک شهرداری در تهیه و الحاق پیوستهای اجتماعی قراردادهای پروژه های ساخت و ساز شهر دید. پروسهای که در اکثر موارد به صورت فرمالیته و تنها برای تکمیل فرآیند پروژه انجام میشود در حالیکه در نمونه های موفق دیگر کشورها این برآوردهای اجتماعی است که به صورت خواستههای مردم به عنوان ذینفعان اصلی در تعریف پروژه ها و بودجهریزی و توسعه شهرها مبنای اقدامات قرار می گیرد.
سخن آخر اینکه اگر مردم از تعریف جایگاه خود در اداره شهر مأیوس و دلزده شوند و اگر ارزیابی کنند که شورا نماینده شهرداری است به جای نماینده شهروندان به راحتی همه چیز از دست خواهد رفت و این محل مأمنی خواهد بود برای فرصتطلبان و ایجاد رانت و فساد. تمامی اصلاح طلبان و دوستداران اصلاحات باید تلاش کنند تا شوراها این رکن جامعه مدنی و یکی از دستاورد آقای خاتمی دچار جعل فلسفه وجود و مرگ تدریجی نشود.