اگر آرام از کنار انتصاب رییس فدراسیون والیبال به معاونت قهرمانی وزارت ورزش بگذریم؛ پر سرو و صدا اینکه والیبال با ایگور کولاکویچ مربی مونتنگرویی سال ۹۵ را تمام میکند و امیدوار است دوره آرمانی حضور خولیو ولاسکو اینبار با یک صرب تکرار شود. صربی که نمونهای متفاوت از مربیان شرق اروپاست.
والییبال ایران با پدیدهای جدید از مربیان شرق اروپا مواجه شده. چرا متفاوت و جدید؟ چون خبری از آن مربیان زمخت و اخموی اروپای شرقی نیست. قیافههای سختگیر و خشنی مثل یوتسا ستکویچ و حتی زوران گاییچ. کولاکویچ سرمربی تیم ملی مردان و همکارش مایدا چیچیچ سرمربی تیمهای زنان ایران نمونههایی مهم از تغییر چهرهی مربیان اروپای شرقی و بالکان هستند.
هنوز مهر حضور مربی مونتنگرویی خوش نشده، پستی در فیس بوک منتشر کرد که تصویری از والیبال با کمترین امکانات در مناطق محروم ایران را نشان میدهد.کولاکویچ همراه همسرش که مربی هندبال است سر تمرینات تیم ملی هندبال زنان ایران حاضر میشود و همراه امیر خوشخبر سرپرست دائمی تیم ملی، سفر میکند و با کبابهای ارومیه عکس منتشر میکند.
چیچیچ سرمربی تیم زنان ایران هم دست کمی از کولاکویچ ندارد. به خوبی حجاب بر سر میگذارد. در شبکههای اجتماعی از دوست داشتنیهای ایران مینویسد و لبخند از لبش نمیافتاد.
چهره مربیان شرق اروپا عوض شده است. آنها استفاده از شبکههای اجتماعی را میدانند، از نظر روانی با علاقهمندیهای مردم شرق آشنا هستند و نقاط احساسی مردمان ما را دریافتهاند. اما آیا آنان چون ولاسکو، آناستازی، رزنده، یا حتی چون آنتیگا مربیان خوبی هم هستند؟
تماشاگران ارومیهای در بازی پیکان و شهرداری ارومیه در تهران به سرمربی جدید تیم ملی خوش آمد گفتند. زمانی که کولاکویچ به ارومیه سفر کرد با هدایایی از او تقدیر کردند و تلاش کردند به گرمی از او پذیرایی کنند. اما پیداست که هنوز چیزی از این مربی صرب به والیبال ایران ننشسته است.
در مقابل پدیده و چهرهای جدید از ویچها آیا ظرفیت و برخورد والیبال ایران با آنها تغییر کرده است؟ پاسخ به این سوال ساده نیست. والیبال ایران در سه سال اخیر سه مربی عوض کرده است. رییس فدراسیون معاون وزیر شده و ساختار کمیته داوران و کمیته مسابقات فدراسیون به شدت نیازمند تغییرات گسترده است.
محمدرضا داورزنی سرپرست فدراسیون والیبال و معاون وزیر ورزش در گفت وگویی با نگارنده مطلب در تابستانی گرم عنوان میکرد «وقتی والیبال ایران را تحویل گرفتم تیم ملی ششم آسیا شده بود.» همینطور هم بود. ایران در بازیهای ۲۰۰۶ قطر ناکام مانده بود و استراتژیهای سیاسی دولت وقت برای ورزش، ناکارمدی کادری که یزدانیخرم در والیبال ایجاده کرد و استفاده از مربی صرب به نام کیاچ کار را به نقطهی سقوط رسانده بود.
ویچها عوض شدهاند. فدراسیون والیبال هم فدراسیون کند و کهنسال قبل نیست. اما استراتژیهای احساسی شاید فصل مشترک امسال و همان سالهای ایران است. استرتژیهایی که وقتی کواچ و لوزانو سرمربی ایران شدند آنها را بهترین گزینههای موجود خواندند در حالی که آنها بی نتیجه رفتند و دیگران ماندند.