در این روزها، دو واقعه دردناک برای هموطنانمان رخ داده که دل هر انسانی را به درد می آورد. روز پنجشنبه هفته گذشته در انفجاری وحشتناک، ده ها ایرانی در حله عراق توسط داعشی ها به خاک و خون کشیده شدند، در فردای آن نیز با برخورد دو قطار مسافربري راه آهن جمهوري اسلامي ايران به يكديگر ـ كه در محدوده هفت خوان اميرآباد استان سمنان اتفاق داد ـ بار ديگر شمار زيادي از خانواده هاي ايراني عزادار شدند.
به گزارش «تابناک»، بعد از این حادثه، انبوه انتقادات بحق از مسئولان امر به گوش رسید. از اینکه چرا مسئولان به سرعت واکنش نشان نداده اند، یا اینکه چرا با مسببان امر برخورد لازم نمی شود و یا اینکه چرا هیچ مقامی از کار برکنار نمی گردد. حتی برخی نیز از اینکه چرا دولت در مواجهه با موضوعات غیر مهم مانند لغو یک سخنرانی به سرعت و شدت واکنش نشان می دهد؛ اما در این موارد واکنش جدی انجام نمی دهد، نیز انتقادات شدیدی را به دولت کردند.
البته انتقادها فقط به عملکرد دولت ختم نشد، بلکه انتقادات درستی نیز به عملکرد صدا و سیما نیز مطرح شد. از جمله انتقادات این بود که چرا صدا و سیما دو موضوع انفجار در حله عراق و شهادت دهها نفر از هموطنانمان و همينطور حادثه برخورد دو قطار مسافربري در سمنان و كشته شدن نزديك به ٤٠ نفر ديگر را به صورت ویژه به آن نپرداخته و صدا و سیما را به سیاسی کاری متهم کردند.
این انتقادات در جای خود می تواند درست باشد و باید مسئولان دولتی و صدا و سیما نسبت به نوع واکنش و همچنین بازتاب این رویداد مهم پاسخگوی افکار عمومی باشند که چرا به وظایف خود به طور کامل عمل نکرده اند و در برخی موارد برخی اهمال کاری ها را انجام داده اند.
اما پرسش اصلی این است که آیا مردم ما نیز به سهم خودشان به صورت کامل وظایف خود را انجام داده اند. آیا واکنش مردم نمی توانست مسئولان و صدا و سیما را به واکنش جدی تر ترغیب کند؟ یا اینکه آیا بهتر نبود مردم نسبت به کشته شدن چند ده تن از هموطنانشان بیشتر از خودشان حساسیت نشان می دادند؟
پاسخ به این سؤالات هنگامی با علامت تعجب جدی روبه رو می شود که نوع برخورد و واکنش مردم را نسبت به رویدادهایی از این قبیل در سایر کشورها را مقایسه کنیم.
برای مثال در سال گذشته، در همین روزها پاریس توسط داعش آماج حمله تروریستی قرار گرفت و تعدادی کُشته و زخمی شدند. در آن رویداد، مردم ایران از قافله عقب نماندند و چندی پس از این رخداد نسبت به آن واکنش نشان دادند. فیسبوک، اینستاگرام، بخش نظرات سایتها و خبرگزاریها و دیگر فضاهای مجازی پر از واکنش متفاوت ایرانیها بود و صدها ایرانی در صفحات شخصی شان با مردم پاریس ابراز همدردی کردهاند. به عنوان مثال بخش زیادی از شبکه اینستاگرام در ایران تصاویر و پوسترهایی مربوط به حادثه را نشان میداد. "پاریس شهر بیدفاع"، "برای پاریس دعا کنید"، "لعنت به حامیان داعش"، "پاریس به صلیب کشیده شد" و ... جملاتی بودند که زیر این تصاویر درج می شد. در این میان حتی برخی ایرانی ها در کنار سفارت فرانس شمع روشن کردند.
پرسش این است که چرا باید این همه همدردی و واکنش نسبت به مردم پاریس از سوی ایرانی ها ابراز شود، در حالی که هر روز در کشورهای خاورمیانه، شمار بسیاری از مردم بیگناه کُشته میشوند و حتی در مورد اخیر، تعداد زیادی از ایرانی های بی گناه در عراق کشته شدند؛ اما خبری از این واکنش ها و احساس همدری ها اصلا نبود؟!
اینکه در نگاه ایرانی ها، خارجی ها به ویژ] اروپایی ها جایگاه ویژه ای برخوردار هستند، جای بحث های فروان دارد؛ اما اینکه چرا خون شهروندان ایرانی برای برخی از ما ایرانی ها ارزش خون اروپایی ها را هم ندارد، نکته ای است که باید برای آن چاره ای اندیشید. در واقع هنگامی که ما خود برای واکنش به این گونه حوادث تلخ عزمی راسخ نداریم، چگونه می توانیم از صدا و سیما و دولتمردان عملکرد بهتری را انتظار داشته باشیم؟!