در جریان سفر رئیس جمهور کره جنوبی به ایران، در کنار سایر قراردادها، قرارداد اجرای مگا پروژه تونل انتقال آب «بهشت آباد» با هدف انتقال سالانه یک میلیارد و صد میلیون متر مکعب آب از حوضه آبریز کارون به حوضه آبریز زاینده رود نیز بسته میشود. این تصمیم سیاسی ـ مدیریتی در حالی با جدیت پیگیری و به مرحله اجرا نزدیک میشود که هشدارهای زیست محیطی سازمانهای مرتبط و بررسیهای کارشناسی نگرانیهای زیست محیطی، سیاسی، اجتماعی و... را ایجاد کرده است.
به گزارش «تابناک» عصر یکشنبه همراه با سفر رئیس جمهور کره جنوبی به ایران، برخی رسانههای محلی و شبکههای اجتماعی، موجی اعتراضی را به منظور جلوگیری از عملیاتی شدن همکاری بین شرکت «دیلیم» کره جنوبی و شرکتهای ایرانی برای اجرای طرح انتقال آب «بهشت آباد» در استان چهارمحال بختیاری آغاز کردند؛ تلاشهایی که حتی ایمیل سفیر کره جنوبی در ایران نیز از آن بینصیب نماند و خیل عظیمی از دوستداران طبیعت در پیامهای جداگانه از این مقام کرهای خواهش کردند، مقامات سیاسی کشورش را متقاعد کند تا در طرح انتقال آب «بهشت آباد» با مسئولان ایرانی همراهی نکنند.
چرایی آغاز حساسیتها و نگرانیها در رابطه با سفر رئیس جمهور کره جنوبی به ایران از آنجایی آغاز شد که مهر ماه ۹۴ یک شرکت آب ایرانی با شرکت «دیلیم کره» تفاهم نامه همکاری در مگاپروژه انتقال آب «بهشت آباد» را امضا کرد. اخیراً نیز «کیم سئونگ-هو» سفیر جمهوری کره در ایران در مصاحبه با خبرگزاری «تسنیم» اعلام کرد که سفر رئیس جمهور این کشور به ایران در راستای انعقاد برخی همکاریهای اقتصادی تجاری و اجرای پروژههای ویژه در حوزه انرژی است.
بر اساس اخبار رسیده، در حالی شورای عالی آب تحت تأثیر فشارهای سیاسی گامهای آخر خود را برای انعقاد نهایی اجرای پروژه انتقال آب «بهشت آباد» از حوضه آبریز کارون به حوضه آبریز زاینده رود آغاز میکند که بررسی شواهد نشان میدهد، پیشتر مرکز پژوهشهای مجلس، سازمان حفاظت از محیط زیست و سازمان مدیریت منابع آب ایران با اجرایی شدن این طرح مخالفت خود را اعلام کردند و این طرح را فاقد مطالعات دقیق کارشناسی و زیست محیطی دانستند.
با شرایط فوق در اینجا پرسشی که مطرح میشود آنکه با وجود تجربههایی نظیر طرحهای انتقال آب کوهرنگ، قم رود و چشمه لنگان، احداث اتوبان بر سر دریاچه ارومیه، احداث سدهای نظیر سد گتوند که پیامدهای مخرب زیست محیطی فراوانی به همراه داشتند، علت اصرار مقامات سیاسی اجرایی کشور بر اجرایی کردن طرحی عظیم و مشابه که البته مخالفتهای کارشناسی فراوانی هم با خود همراه دارد، چیست؟
پاسخهای احتمالی به این پرسش، متنوع و فراوان است. با این حال آنها را میتوان در سه بخش مجزا دسته بندی و بررسی کرد؛
الف) جبران عدم تناسب میان عرضه و تقاضای آب در فلات مرکزیدر این رابطه باید گفت که در دهههای اخیر توزیع ناهمگون مکانی و زمانی بارش، کمبود ریزشهای جوی در فلات مرکزی، عدم تعادل میان عرضه و تقاضای آب در فلات مرکزی، کاهش تدریجی منابع آب به ویژه بر اثر تغییرات آب و هوایی، رشد بالای جمعیت بویژه در فلات مرکزی از یک سو و حجم بالای آب در حاشیه رشته کوه زاگرس که البته به رغم توانمندیهای بالا حجم جمعیت و صنایع کم تری را در خود جای داده است، از سوی دیگر مقامات سیاسی کشور را به این فکر انداخت که آب مناطق غربی را با استفاده از تکنولوژیهای پیشرفته امروزی به فلات مرکزی انتقال دهند. آنها با این اقدام به دنبال ایجاد تعادل میان عرضه و تقاضای آب هستند.
این پاسخ خود عامل طرح پرسش های دیگری است که شاید مهمترین آنها موارد زیر باشد؛۱- طرحهای انتقال آبی که تاکنون اجرایی شدهاند، چقدر توانستهاند به اهداف پیش بینی شده برسند؟
۲- آیا اجرای این طرحهای عظیم انتقال آب و تمرکز صنایع در فلات مرکزی خود باعث مهاجرت بیشتر انسانی و احداث صنایع آب بر جدید در فلات مرکزی و در نتیجه بر هم خوردن مجدد تعادل میان عرضه و تقاضا و نیازمندی به اجرای مگاپروژههای انتقال آب دیگر نخواهد شد؟
۳- اصولاً مسئولین با طرحهای انتقال آب از غرب کشور که شدت تبخیر در آن پایین است، به فلات مرکزی که شدت تبخیر در آن بالاست و در نتیجه انتقال آب به آسمان و نه فلات مرکزی به دنبال چه هستتند؟
۴- با توجه به خسارتهای فراوان زیست محیطی طرحهای انتقال آب پیشین و همچنین هشدارهای شدید سازمان محیط زیست در رابطه با خسارتهای زیست محیطی این طرح، اساساً دغدغههای محیط زیستی در اجرای این پروژه چرا مورد توجه نیستند؟
۵- آیا نمیتوان به جای صرف هزینه هنگفت از بیت المال و اجرای چنین پروژههای عظیمی که جدا از پیامدهای زیست محیطی بر اساس تجربه اثرات مثبت چندانی هم ندارند، به آمایش صحیح سرزمین و باز توزیع فضایی جمعیت و صنایع در کشور پرداخت؟
بنا بر شرایط فوق؛ هرچند به نظر میرسد نیت مقامات سیاسی تأثیرگذار بر اجرایی شدن اینگونه طرحها خیر است و آنها به دنبال حل یکی از مشکلات ساختاری کشور هستند، اقدام آنها بر اساس منطق، تاریخ و تجربه حرکت در یک مسیر بیراهه است و نه تنها تعادل میان عرضه و نقاضا را ایجاد نمیکند بلکه توزیع فضایی جمعیت، صنعت و کشاورزی را بیش از پیش دستخوش تغییرات نامطلوب در ابعاد مختلف خواهد کرد.
ب) دستیابی به قدرت و توسعه اقتصاد بخشیدر اینجا باید گفت با جهانی شدن اقتصاد و انتقال قدرت از مفاهیم نظامی به اقتصادی امروزه دستیابی به منابع طبیعی نظیر آب یکی از عوامل قدرت زا و ثروت زا معرفی میشود. از آنجا که توسعه اقتصادی، پیشرفت صنعتی و افزایش قدرت سیاسی نیازمند دسترسی به منابع طبیعی به ویژه آب است، لذا مقامات سیاسی فلات مرکزی کشور تمام تلاش خود را انجام میدهند تا با تأمین منابع آب بیشتر به نوعی قدرت سیاسی، توسعه اقتصادی و پیشرفت صنعتی خود و محیط سیاسی وابسته به خود را تضمین کنند.
در این شرایط دیده میشود که اگرچه هدف یک هدف توسعه طلبانه و رفاه گستر است این هدف بر اساس اصول محلی برنامه ریزی و در آن منافع بخشی بر منافع ملی ترجیح داده شده است.
پ) منافع مادی کلان اجرای پروژههای آبی نظیر سد و تونل این پاسخ احتمالی بر اساس یک اصل و نیاز طبیعی انسانی طرح میشود. توضیح بیشتر آنکه این امری بدیهی است که فرد یا گروهی که دارای توانایی و تخصص ویژهای هستند، تلاش کنند تا متناسب با آن تخصص و توان خود پروژهای را تعریف کرده و از آن طریق برای خود درآمدزایی کنند. این موضوع در کوچکترین نمونهها نظیر تلاش یک کارگر ساختمانی برای گرفتن سفارش تا مگا پروژههایی نظیر ساخت تونل انتقال آب و احداث سد دیده میشود.
در این رابطه میتوان گفت مجریان توانمندی که البته در حال حاضر به دلیل اجرای پروژههای تونل و سد فراوان از تجربه و توان بالایی نیز برخوردار هستند، علاقه فراوانی برای اجرای نه تنها یک تونل بلکه صدها تونل و سد دیگر را دارند؛ بنابراین، میتوان مدعی شد که اساساً برای مجریان اینگونه طرحها محتوا و جان پروژه که همان انتقال آب است مهم نیست. آنها به دنبال اجرای نفس پروژه هستند و اگر به آنها گفته شود که در رشته کوه زاگرس تونلهایی بیهدف دیگری را نیز اجرا کنید، آنها اعلام آمادگی خواهند کرد.
بنا بر آنچه آمد میتوان نتیجه گرفت که اجرای طرح انتقال آب «بهشت آباد» که با سفر رئیس جمهور کره جنوبی به ایران و طرح دیدگاههای برخی مقامات سیاسی نظیر استاندار یزد ابعاد جدی تری به خود گرفت، بر اساس هر کدام از احتمالهای بالا که قرار باشد اجرا شود، دچار خطای محاسباتی است. مضاف بر آنچه آمد دو پیامد کلی نیز برای اجرای این طرح انتقال آب میتوان یاد آور شد؛
۱-پیامدهای زیست محیطی و تخریب محیط زیستهمان طور که آمد سازمان مدیریت منابع آب ایران، مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی و سازمان حفاظت از محیط زیست هر یک جداگانه و رسمی مخالفت خود را با اجرای این طرح اعلام کردهاند و آن را عاملی در جهت تخریب مخیط زیست دانستهاند. ناگفته پیداست که مطالعات کارشناسی سازمانهای مذکور در کنار تجربیات گذشته دست اندازی به طبیعت و تخریب محیط زیست نشان میدهد که این طرح با چه عواقب خطرناکی در آینده روبه رو خواهد بود.
۲-پیامدهای، اقتصادی، اجتماعی سیاسی و امنیتی در این رابطه نیز میتوان گفت: انتقال آب حوضه به حوضه آب قطعاً در گام اول باعث کاهش حجم آب حوضه مبدأ و در گام دوم باعث زیانهای اقتصادی (کاهش درآمد و فرصت شغلی)، اجتماعی (مهاجرت) خواهد شد و البته اینها همه مقدمهای برای شکل گیری احساس تبعیض، اعتراض و در نتیجه آسیب دیدن امنیت در بعد داخلی خواهد شد.
باید منتظر ماند و دید مسئولان این بار میخواهند به نصایح دلسوزان گوش دهند یا کار خود را میکنند و ویرانی آن را برای مردم و دولتهای بعد میگذارند و میروند!