آیا میتوان در ایران طرحی مثل افزایش مالیات بر نوشابههای قندی را اجرا کرد و چه مشکلاتی پیش رو این طرح وجود دارد؟ مثلا میتوان درآمد حاصل از این طرح را صرف توزیع نان غنی شده با روی و شیر غنی شده با ویتامین دی در مدارس کرد؟
خشایار قدیری نژاد: در زمینه مالیات بر نوشابههای قندی چند پیش فرض وجود دارد:
۱. مصرفه نوشابه قندی در ایران خیلی از متوسط جهانی بیشتر است.
۲. درصد بسیار زیاد نوشابه در داخل کشور تولید میشود و بازاری رقابتی است.
اما مشکلات عبارتند از:
۱.نوشابههای قندی باعث پوسیدگی دندان ، چاقی و اضافه وزن میشوند.
۲. بیماری قلبی ناشی از چاقی و دیابت روی دست نظام سلامت خرج زیادی میگذارد.
در این مورد راهحل پیشنهادی که در گروه کارشناسی اقتصادنیوز در تلگرام مطرح شده، افزایش مالیات بر نوشابههای قندی است. موضوعی که از سال گذشته در انگلیس هم برای جلوگیری از چاقی کودکان اجرایی شده است.
اما آیا کارشناسان با اجرای این سیاست در ایران موافق هستند و چه مشکلاتی پیش رو این طرح وجود دارد؟ مثلا میتوان درآمد حاصل از این طرح را صرف توزیع نان غنی شده با روی و شیر غنی شده با ویتامین دی در مدارس کرد؟
سمیه مردانه، کارشناس اقتصادی و رئیس واحد مطالعات دنیای اقتصادی؛ حامد قدوسی، استادیار اقتصاد مالی (فاینانس) در مدرسه مدیریت فناوری Howe انستیتو فناوری استیونس و سپیده کاوه، پژوهشگر اقتصادی و دانشجوی دکترای اقتصاد دانشگاه تربیت مدرس در این بحث گروه کارشناسی اقتصادنیوز مشارکت کردند که متن آن را در زیر میخوانید:
آیا با اجرای سیاست در نظرگرفتن مالیات برای مصرف نوشابههای قندی در ایران موافق هستید و چه مشکلاتی پیش رو این طرح وجود دارد؟ مثلا میتوان درآمد حاصل از این طرح را صرف توزیع نان غنی شده با روی و شیر غنی شده با ویتامین دی در مدارس کرد؟
سمیه مردانه: طرح مساله و پیش فرض شما اساسا مشکل دارد. دلیل بالاتر بودن مصرف نوشابه قندی در ایران در مقایسه با متوسط جهانی این هست که در همه کشورها انواع نوشیدنیهای الکلی به صورت آزاد در دسترس هست و طرفداران بیشتری نسبت به نوشابه قندی دارند. بنابراین این قیاس منطقی نیست. مگر اینکه متوسط مصرف انواع نوشیدنی در ایران از متوسط جهانی بالاتر باشد. ضمنا هرگونه ممنوعیت و قدغن کردن اولا باعث مخدوش شدن اصل آزادی انتخاب میشود و ثانیا ناهنجاریهای فرهنگی و اجتماعی و مسایلی همچون قاچاق یا فروش مخفیانه رو به وجود میآورد. بنابراین تنها راه افزایش آگاهی مصرف کننده است تا بتونه انتخابی سالمتر و بهتر داشته باشد.
منظور ما هم ممنوعیت نیست بلکه افزایش مالیات مدنظر است، آن هم به اندازهای که انتخاب کودکان در مدرسه نوشابه نباشد.جامعه هدف هم کودکان و نوجوانان هستند. وقتی یک بطری نوشابه چهار هزار تومان شود ولی یک پاکت شیر، آبمیوه، دوغ و بستنی هزار تومان شود، بودجه دانش آموزی که از خانواده پول میگیرد تحت تاثیر قرار میگیرد، ممکن نیست به تدریج رفتارش تغییر کند؟
سمیه مردانه : این هم به نوعی محدودیت آزادی انتخاب هست، فرقی ندارد و اثری هم ندارد، به محض برداشته شدن محدودیت یا طریقی که محدودیت رو کمتر کند عادت مصرفی به شکل قبل برمیگردد. فرهنگ رفتاری مصرفکننده باید اصلاح شود. در انگلیس این سیاست باعث شده تا افراد از مغازههای یک پوندی یا مغازههای اورینتال که قیمت پایینتری دارند خرید کنند. ضمن اینکه فروشگاهها برای حفظ مشتری مالیات را زیاد کردند اما تخفیف نوشابهها را هم زیاد کردند و عملا بر مصرف اثری نداشته است.
حامد قدوسی :از زاويه نظريه ماليات بهينه، اگر از كالاي با كشش قيمت كم ماليات گرفته شود كمترين اختلال در تخصيص مصرف ايجاد ميشود، برخي كالاها كه گفتيد شايد مشمول آن اصل شود. ولي وراي آن ميشود نظر شخصي دولت و مداخله در تصميم مصرفكننده. مرز اين مداخله كجا است؟ چه كسي تصميم ميگيرد چه چيزي مضر است؟ ضمنا اكثر اين مواد مضر اكسترناليتي منفي ندارد و توجيهي براي مداخله ندارند. البته مثال غذای كودكان كمی متفاوت است.
در مصرف سیگار یا فرآوردههای غذایی مضر اگر بخش اعظم هزینه درمان توسط دولت پرداخت شود، آیا میتوان آن را به عنوان اثرات خارجی منفی در نظر گرفت و مالیات گرفت؟ مثل بحثهایی که درباره مالیات چاقی میشود.
حامد قدوسی: احتمالا منطقا بلی! ولی کمیکردن این اثرات (به اسم اکسترنالیتی روی نظام بهداشت و درمان) و تفکیک آن از بقیه عوامل پیچیده است.
سپیده کاوه : اين نوع ماليات را به ديد سياستگذاري بايد نگاه كرد و نه مداخله اين نوع سياستگذاريها. در مورد موارد مرتبط با سلامت در كشورهاي توسعهيافته انجام ميشود؛ مثلا افزايش ماليات بر سيگار و تخصيص درآمد حاصله براي درمان. اتفاقا ماليات اضافه بر توليد مواد غذايي مضر كه واردات روي آنها نداريم، سبب كاهش مصرف و موفق شدن سياست مربوطه خواهد شد. ولي در مواردي مثل سيگار، خير.
حامد قدوسی : بخشي از مشاهده شما ممكن است خلط قاعده ماليات بهينه با موضوعي است كه به آن سياستگذاري ميگوييد. اشاره كردم كه چون بين «مضر بودن» و پايين بودن كشش تقاضا همبستگي هست ممكن است باعث خطا در نتيجهگيري شود. ولي از آن گذشته باب اين نوع مداخله را به اسم «سياستگذاري» باز كردن خطرناك است و دست دولت را باز ميكند كه به هر موردی اسم مضر بگذارد و ماليات ببندد. ماليات بايد مبناي عيني و اقتصادي داشته باشد.
سپیده کاوه : در مقالهاي (با عنوان فرار از مالیات سیگار در فرانسه) خواهيد ديد كه اين من نيستم كه به اين كار نام «سياستگذاري» تخصيص دادم. در ادبيات اقتصاد سلامت به كارهاي اين گونهاي مداخله دولت گفته نميشود. مابقي موارد را همگرا هستيم.
حامد قدوسی : خانم دکتر کاوه گرامی٬ مقالهای که ارسال کردید «پوزیتیو» است و شبیه آن هزاران هزار مقاله در مورد کالاهای مختلف در اقتصاد است. مقاله توجیه مالیات بر سیگار را «برونزا» گرفته و فقط میپرسد اگر مالیات زیاد شود چه اتفاقی روی مصرف میافتد.ولی مقاله «نرماتیو» نیست یعنی نمیگوید اثرات رفاهی این مالیات چه بوده است . بحث ما به این جنبه موضوع مربوط است که مبنای توجیه مالیات چیست و لذا این نوع مقالات توجیهکننده خود مالیات نیستند٬ فقط اثر آن را میسنجند. به طور خاص وقتی در مورد دولت در ایران صحبت میکنیم باید در مورد باز کردن در مداخله خیلی محتاط باشیم. پزشکان و وزارت بهداشت هم در ایران خیلی علاقهمند هست که راجع مصرف مردم نسخه بپیچند. اگر اسم این را «سیاستگذاری» بگذاریم از فردا انواع و اقسام مالیاتها روی هر ماده غذایی پیدا میشود (مضر بودن محدود به نوشابه نیست٬ ترشی هم مضر است٬ کنسرو هم هست٬ نان سفید هم هست٬ گوشت قرمز هم هست، نمک هم هست و ...) و نظام مالیاتی را هم خیلی پیچده میکند.
سپیده کاوه : البته مقاله بر ضد افزايش ماليات بود و نشان داد كه اجراي سياست افزايش ماليات در جهت كاهش مصرف موفق نبوده و همچنين ميزان زيان رفاهي ناشي از اين سياستگذاري غلط را هم محاسبه كرده، مقاله برعكس برداشت شما مخالف با سياستگذاري روي ماليات سيگار با هدف كاهش مصرف است.
حامد قدوسی : وقتی اثر رفاهی میگوییم یعنی تغییر در مازاد کل مصرفکننده. تخمین زدن اثر رفاهی کار خیلی سختتری است، چون باید تابع ترجیحات و تقاضا را تخمین بزند (کارهای دیتون که نوبل امسال را گرفت به این حوزه مربوط است). چیزی که این مقاله گزارش کرده «زیان مالی» دولت است که با اثرات رفاهی فرق دارد.
حامد قدوسی : من هم البته کمی موضع رادیکال گرفتهام وگرنه با مداخله در موارد محدود موافقم. منتهی در این مداخله باید کیفیت بوروکراسی و گروههای ذینفع را هم در نظر گرفت و با احتیاط پیش رفت.
سپیده کاوه : بحث شاخه شاخه شد جهت جمع بندي و تكرار موضوع بحث حضورتان عرض كنم كه نهايتا سياست افزايش ماليات روي مواد غذاييِ بيفايده و مضر مثل چيپس و پفك و نوشابه و تخصيص درآمد آن به محلهاي مناسب پيشنهادي خوب است و اجراي همين سياست در مورد سيگار بينتيجه است .
حامد قدوسی : با جمعبندیتان موافق نیستم.نقد اولم به جمعبندیتان این که اقتصاددانان باید از تحلیلهایی بر مبنای عبارتهای سابجکتیو مثل «مضر و بیفایده» بپرهیزند. مصرفکننده چیپس و نوشابه خودش بهتر میداند فایده اینها چیست. فایده فقط ارزش غذایی نیست بلکه مطلوبیت روانی ناشی از مصرف هم هست (خصوصا وقتی بر خلاف روانگردانها اکسرنالیتی مشهود ندارد). ثانیا مطمئن نیستم فرقی باید این مواد و سیگار باشد. اتفاقا اگر مالیات روی چیپس باعث افت شدید روی مصرف چیپس شود ممکن است روی مازاد مصرفکننده تاثیر منفی داشته باشد. ضمن اینکه بین «افت مصرف» و «فاینانس نظام بهداشت» رابطه منفی هست و نمیشود همزمان هر دو را محقق کرد. احتمالا روی پاسخ من حرف دارید ولی اجازه بدهید من همینجا توقف کنم و ادامه ندهم که بحثهای دیگر مطرح شود.
حامد قدوسی : ماليات كالا بايد مبناي عيني داشته باشد (مثلا اكسترناليتي محيط زيستي)، صرف اين كه ما فكر ميكنيم نوشابه براي مصرفكننده آن مضر است و بايد با ماليات مصرف آن را صفر كرد منطق كافي نيست. اين «ما» ميتواند حتي جامعه پزشكي يا وزارت بهداشت باشد.