نگاه ما به فوتبال همصدا و همنوا با شاکله داوري فوتبال ايران نيست که پشت جملاتي مثل: «اشتباه داوري جزئي از داوري است» مخفي ميشوند و فرص پيشفت را از خود و از فوتبال ميگيرند، در نگاه ما به فوتبال، شرط اول براي پاکسازي فوتبال و رسيدن به فوتبالي مطلوب، زيبا و دوست داشتني، دانستن اين نکته مهم است که زشتي فوتبال جزئي از فوتبال نيست»، زشتي که با آگرانديسمان به فساد تعبير ميشود، وصله ناچسبي است که بر زيبايي فوتبال، نه سايه افکنده، که چسبيده است و راه گذار از اين ناپاکيها از شناخت آن ميگذرد، مثل پزشکي که براي درمان بيماري ابتدا بيماري و ميزان رشد آن را با ابزارهاي اطلاع رساني مثل آزمايش، راديلوژي، MRI و... تشخيص ميدهد و پس از آن نسخه را ميپيچد، براي درمان زشتيهاي فوتبال هم نياز به ابزارهاي اطلاع رساني احساس ميشود. يک برنامه نود صرف، جوابگويي درمان گران نيست و به همين دليل از ساخت و توليد برنامههايي مثل «شوک» بايد استقبال کرد و استقبال ميکنيم.
به نوشته خبر ورزشی؛ اما در زشتي نمايي فوتبال يک نکته ظريف و حساس وجود دارد که با يک مثال آن را تشريح ميکنيم، در هر جاي دنيا و مطابق تمام قوانين جزايي، مشت زدن به صورت ديگران منکر است که جرم محسوب شده و به تناسب آن برايش حکم صادر ميشود؛ اما اگر اين مشت زني در قالب يک ورزش به نام بوکس باشد، هر چه محکمتر و دقيقتر به صورت طرف مقابل بنشيند، مستوجب پاداش امتياز بالاتري است. در تعريف ناهنجاريها و زشتيهاي ورزش، بايد شرايط و اقتضاي آن هم به عنوان فاکتوري براي ارزيابي مد نظر باشد. براي تعيين ناهنجاري ابتدا بايد با نگاهي آميخته به ورزش، هنجارها و ارزشها در ورزش را تعريف و آنگاه مرز ميان پاکي و ناپاکي، هنجار و ناهنجار، زيبايي و زشتي را تبيين کرد.
مثال ميزنيم، اماکن ورزشي به ذات محلي است که براي تخليه و خرج کردن هيجان تراکم يافته نزد تماشاگران، فرقي ندارد کجاي دنيا، در همه جاي دنيا، انگليس، ايتاليا، مالزي، و ايران و... تماشاگران، ورزشگاه را جايي ميبينند و ميدانند براي فرياد زدن، به آسمان پريدن، اعتراض کردن و... تماشاگر فوتبال، بيننده ارکستر فيلارمونيک نيست که از ابتدا تا انتها ساکت و آرام دل به نواي موسيقي بدهد، ورزش هيجان ميآفريند و اين هيجان تماشاگران را به جنبش در ميآورد.
اينکه تماشاگر استرس دارد، خشمگين ميشود، خوشحال ميشود نه تنها بد نيست که اصلا جزئي لاينفک از تماشاگر فوتبال بودن است، بايد مرزها را مشخص کرد، تماشاگر براي ابراز نارضايتي خود حق دارد، اما اين حق مرزي دارد. فرهنگ سازي دقيقا تعريف اين مرزها و تلاش براي تعميم اين تعريف است. تماشاگر حق اعتراض دارد اما حق اهانت ندارد، حق تخريب ندارد، بپذيريم که تماشاگران هنوز به هوليگانيسم و ونداليسم ورزشي نرسيدهاند، اين را بررسي تطبيقي ميان رفتار تماشاگران ايراني و تماشاگران به فرض اروپايي ميگويد.
مثال دوم مرز ميان هنجار و ناهنجار در رفتار، پوشش و گفتار بازيکن فوتبال است. نميخواهيم بحث قديمي مرحوم سهراب سپهري را در نامه معروفش به روزنامه کيهان ورزشي را طرح کنيم، که «مرد فوتبال الزاما مرد اخلاق نيست». بحث ما اين است که فوتباليستي مثل علي کريمي که بازي در بالاترين سطح فوتبال يعني تيم بايرن مونيخ را تجربه کرده، اگر سوار بي.ام.و آخرين مدل ميشود، نه جرمي مرتکب شده و نه ناهنجاري ورزشي رخ داده که به بزرگ نمايي بپردازيم؛ اگر کريم باقري فوتباليستي که نه شهرت و نه ثروت نتوانسته بر ظاهرش، رفتارش و گفتارش تأثير بگذارد و نزديک به بيست سال همان است که بوده، ثروتمند است، خردهاي بر او وارد نيست؛ اگر جواد نکونام که نام ايران عزيز را با گل زدن به رئال مادريد در لاليگا مطرح ميکند، سوار ماشين کروک ميشود و با آن عکس ميگيرد، مشکلي نيست که اتفاقا مثال مطلوبي براي آن است که با تلاش و زحمت ميتوان موفق شد و موفق ماند. مجتبي جباري با هيچ عکس و اتومبيلي تبديل به عروسک نميشود.
ناهنجاري گفتاري، پوششي و رفتاري نمونههاي بهتري ميخواهد، مصداق ناهنجاري، اينها نيستند، غورههاي مويز نشدهاي هستند که نه فوتبال بلد هستند و نه رفتار حرفهاي آن.
کريمي شدن، باقري شدن، نکونام شدن، جباري شدن، آسان نيست، اينها براي رسيدن به اين سطح سختيهاي بي شماري را کشيدهاند و محروميتهاي فراواني را متحمل شدهاند و امروز از موهبت آن برخوردارند، مرز ناهنجار و هنجار همين است که نمونه و مصداق بايد کساني باشند که نه مثل اينها فوتبال بازي ميکنند و بدتر از اينها رفتار....
مثال سوم «حاشيه» است، ما تعريف درستي از حاشيه در فوتبال نداريم، در بسياري از موارد ديدهايم فوتباليست، داور، مربي، مدير و... درج خبري که درست است اما به نفعش نيست را حاشيه ميداند، ما بايد مرزبندي کنيم حاشيه را تعريف کنيم، حاشيه مثبت و حاشيه منفي را بشناسيم آنگاه به جنگ و دفع حاشيه نامطلوب برويم، چوب زدن به جذابيتهاي فوتبال به نام حاشيه زدايي، نه منطقي است، نه شوخي و نه حتي مطلوب؛ فوتبال زدگي و تنش از فوتبال به نفع هيچ کدام از ما نيست، هيچ کدام از ما! فساد بايد از فوتبال جدا شود، بايد، بايد، بايد و تا ابد بايد اما جنبش مقابله با فساد نبايد به نفرت از فوتبال منتهي شود. فوتبال زيباست، فوتبال زشت نيست، گاهي زشتي به آن ميچسبد که با فراست ميتوان به دفع آن پرداخت.