بازدید 23601

اقتصاد سیاسی بحران اوکراین و نقش قدرتهای بزرگ

فاطمه نکولعل آزاد*
کد خبر: ۵۰۱۹۲۰
تاریخ انتشار: ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۱۵:۵۷ 20 May 2015
در این نوشتار تلاش شده است تا بحران اوکراین را با توجه به مولفه های اقتصاد سیاسی بین الملل و اهمیت آن برای قدرتهای بزرگ را مورد بررسی قرار داده و به این سوال پاسخ داده شود که چگونه بحران اوکراین وجهه بین المللی پیدا کرده است. با توجه به رقابت های قدرتهای غربی و حساسیت های تاریخی و ژئوپلتیکی این کشور برای روسیه، نگارنده معتقد است که این بحران دارای ابعادی اقتصادی، سیاسی در چارچوب تعارض منافع روسیه با اتحادیه اروپا و آمریکا است .

اهمیت ژئوپلتیک و ژئواستراتژیک اوکراین

کشور اوکراین به لحاظ ژئوپلتیک بخاطر واقع شدن در حلقه ابتدایی مهمترین کریدورهای اروپا- آسیایی در نقطه ثقل اوراسیا، دارای اهمیت بسیاری می باشد. اوکراین برای روسیه، علاوه بر رقابت ژئوپلیتیک، در حوزه ژئواستراتژیک نیز مطلوبیت راهبردی دارد. این کشور 45 میلیونی در سواحل شرقی و غربی دریای سیاه، مهمترین کشور اروپای شرقی برای روسیه از نظر سیاسی و اقتصادی بشمار می آید. اهمیت این کشور به قدری است که برژینسکی از آن به عنوان "ترن سیاست منطقه ای پس از گسترش اتحادیه اروپا "یاد می‌کند. به لحاظ اقتصادی نیز اتحادیه اروپا بزرگترین شریک تجاری اوکراین به شمار می‌آید . این کشور محل ترانزیت 80 درصد گاز طبیعی و 75 درصد نفت خام وارداتی اتحادیه اروپا از روسیه است. ویژگی هایی از این دست، اوکراین را به کشوری ذاتاً بین‌المللی تبدیل کرده است. از همین رو، اوکراین را باید محل تلاقی منافع قدرت های بزرگ منطقه ای و فرامنطقه ای نظیر روسیه، اتحادیة اروپا و ایالات متحده آمریکا نامید.

اقتصاد اوکراین بیشتر به بخش صنعت متکی است. از نظر توزیع جغرافیایی صنعت؛ در غرب اوکراین؛ معادن، مصالح ساختمانی، صنایع تبدیلی و مراتع و جنگلداری، صنایع متالوژی، شیمیایی، کشتی سازی، ماشین سازی، و غیره تمرکز یافته اند. توانایی های فنی کارخانجات اوکراین، این امکان را فراهم آورده است تا تقریباً تمامی انواع محصولات صنعتی در این کشور تولید شوند. بخش کشاورزی اوکراین نیز با اتکا به زمینهای بسیار حاصلخیز این کشور، از اهمیت بسزایی برخوردار است. بطوریکه اوکراین از نظر وسعت اراضی قابل کشت، با داشتن 21 درصد خاک سیاه، دومین کشور بزرگ اروپا به شمار آمده و از دیرباز به عنوان «انبار غله اروپا» مشهور بوده است.

اقتصاد سیاسی بین الملل

اقتصاد سیاسی بین الملل بر این نکته تاکید دارد که تحولات سیاسی را از مناسبات اقتصادی و منافع اقتصادی را از مناسبات سیاسی نمی توان جداکرد.لذا برای فهم بهتر از تحولات جهان سیاست، بررسی و شناخت ریشه ها و عوامل اقتصادی از اهمیت زیادی برخوردار است.

نظریه­پردازان اقتصاد سیاسی بین­الملل، اغلب اعتقاد به درهم تنیده بودن جنبه­های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی روابط بین­الملل دارند. دیدگاه های اقتصاد سیاسی بین الملل را لیبرالیسم اقتصادی ، مارکسیسم و رئالیسم (مرکانتلیسم) شامل می شود. با توجه به محوری بودن مفاهیم دولت، انگیزه، منافع، عقلانیت و تعامل اقتصاد و سیاست برای تبیینی بهتر از نقش منافع اقتصادی کشورهای بزرگ در این بحران از الگوی رئالیستی اقتصاد سیاسی بین الملل و نظریات نئورئالیستی رابرت گیلپین بهر برده ایم.

اصول زیر را می توان از ویژگی های نظریه رئالیستی در اقتصاد سیاسی بین الملل بر شمرد:

1-ارتباط بین اقتصاد و سیاست تعیین کننده است و دولت­ها عوامل مسلط در عرصه­ی اقتصاد سیاسی بین­المللی، و واحد مناسبی برای تحلیل می­باشند.

2- بازیگران اصلی دولت ها هستند که در پی به حداکثر رساندن قدرت خود هستند.

3- ماهیت روابط اقتصادی تضاد آمیز، با حاصل جمع صفر می باشد.

4- کشورها بازیگران عقلایی هستند که محاسبات هزینه – فایده را انجام می­دهند و آن بدیلی را که بیشترین ارزش را به دست آورده و قدرت آنها را حداکثر می­سازد، انتخاب می­کنند.

در واقع رویکرد رئالیستی با در نظر گرفتن دولت به عنوان بازیگر اصلی، آن را کنش گری هدفمند و عاقل معرفی می کند که به تبع می تواند صاحب انگیزه نیز باشد. بنا به تاثیر متقابلی که دو حوزه سیاست و اقتصاد بر یکدیگر دارند ، انگیزه بازیگران نیز تنها سیاسی یا اقتصادی نیست بلکه دولتها می توانند هم زمان انگیزهای سیاسی و اقتصادی داشته باشند، به این معنا که گاهی ابزارهای اقتصادی برای برآوردن هدف های سیاسی به کار گرفته می شوند و گاهی ابزارهای سیاسی به تحقق منافع اقتصادی کمک می کنند . بر پایه این مفاهیم نظریات رابرت گیلپین را برای درک بهتر این بحران مورد توجه قرار دادیم. بحران اوکراین در سال 2014 میلادی روابط قدرتهای بزرگ از جمله روسیه و آمریکا و اتحادیه اروپا را به چالش کشاند، تا جایی که برخی این رویکرد را حتی به جنگ سرد جدید میان روسیه و غرب به رهبری آمریکا تشبیه کردند.

اهداف و انگیزه های قدرت های بزرگ در این بحران

هرچند عوامل داخلی از جمله فقر و بیکاری ، فساد مالی و اداری ، شکاف جمعیتی ، که در این مقال فرصت پرداختن به آن نیست، در فراهم نمودن زمینه های ناآرامی در این کشور نقش زیادی ایفا کرده اند، اما بدون تردید با توجه به اهمیت استراتژیک و ژئوپلتیک اوکراین در اقتصاد سیاسی روسیه و غرب که در مقدمه به آن پرداخته شد ، مداخله قدرته ای بیرونی موتور محرکه تحولات اخیر در این کشور بوده است .

روسیه

با فروپاشی اتحاد شوروی در سال 1991، اوکراین نیز در شمار کشورهایی بود که استقلال خود را بازیافت و تبدیل به بازیگری مستقل درعرصه بین المللی شد.کشور اوکراین طی 4 قرن گذشته، نقش حائل اروپا و روسیه را ایفا نموده و پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی نیز مرز اتحادیه اروپا با روسیه محسوب می شود. اوکراین برای روسیه، علاوه بر رقابت ژئوپلیتیک، در حوزه ژئواستراتژیک هم مطلوبیت راهبردی دارد. این کشور 45 میلیونی در سواحل شرقی و غربی دریای سیاه، مهمترین کشور اروپای شرقی برای روسیه از نظر اقتصادی بشمار می آید.

همانطور که گفته شد از نظر اقتصادی حدود 80 درصد گاز طبیعی و 75 درصد نفت خام روسیه بوسیله اوکراین به اتحادیه اروپا صادر می شود. گاز صادراتی روسیه به اروپا از طریق 12 خط لوله گازی منتقل می شود که از این میزان 5 خط لوله، از خاک اوکراین می گذرند. از سوی دیگر روس ها درصددند تا اوکراین را به عنوان بخشی از پروژه اتحادیه گمرکی سی .آی.اس در کنار خود نگاه دارند.

از نظر نظامی و امنیتی نیز جدا از نقش اوکراین به عنوان سنگرگاه روسیه در برابر ناتو و همچنین دیوار دفاعی شرقی روسیه علیه اروپا، باید گفت ناوگان جنگی مهم روسیه در منطقه دریای سیاه، در بندر «سواستوپل» اوکراین مستقر است. این امر نشان از اهمیت ژئواستراتژیک این کشور برای روسیه دارد.با وجود سهم چشمگیر عوامل ژئوپلتیکی در سیاستهای روسیه نسبت به اوکراین، سیاست عملی روسیه در قبال آن کشور نشان می دهد که عواملی ژئوپلتیکی و انگیزه های اقتصادی روسیه در اوکراین به هم گره خورده است. لازم ذکر است روسیه از طریق شبه جزیره کریمه به مرزهای دریای سیاه متصل می شود.

اتحادیه اروپا

اتحادیه اروپا به عنوان یکی دیگر از بازیگران فعال در بحران اوکراین، شناخته می شود . این اتحادیه برای تامین منافع خود در عرصه بین المللی علاوه بر تاکید بر ابعاد هنجاری و ارزشی وحدت اروپا بر قدرت خود در زمینه اقتصادی نیز پافشاری می کند. درواقع این اتحادیه بزرگترین مصرف کننده و وارد کننده نفت و گاز طبیعی در سطح بین المللی محسوب می شود. اتحادیه اروپا 15/2 درصد گاز طبیعی جهان و 19/3 درصد نفت خام جهان را مصرف می نماید.در این میان روسیه و اوکراین جایگاه ویژه ای در سیاستهای انرژی اتحادیه اروپایی دارند. زیرا روسیه بزرگترین صادر کننده انرژی خصوصا در بخش گاز به اتحادیه اروپا به شمار می آید و اوکراین نیز مهمترین کشور ترانزیت این انرژی با انتقال بیش از 80 درصد گاز وارداتی بروکسل از مسکو محسوب می شود. لذا با توجه به اهمیت اوکراین این کشور نقش مهی در اقتصاد اروپا می تواند داشته باشد. سهم این کشور از گاز وارداتی از روسیه و انتقال به اروپا از سال 2010 تا 2013 بر حسب میلیارد متر مکعب در جدول زیر نشان داده شده است.

سال

2010

2011

2012

2013

واردات گاز از روسیه

5/144

6/156

0/148

2/167

انتقال از راه اوکراین

9/93

1/99

9/78

3/82


اتحادیه اروپا بر پایه خط مشی همیشگی خود برای تقویت ارزشهای اروپایی و بستن پیمانهای محکم با اوکراین از ابزار انعقاد موافقتنامه همکاری استفاده کرده است. بر این مبنی موافقتنامه ای با عنوان "موافقتنامه تجارت آزاد جامع و عمیق" طراحی و بر پایه آن پیشنهادهایی برای اصلاحات و مدرنیزاسیون روابط بازرگانی اوکراین و نیز توسعه اقتصادی آن ارایه شده است. بر همین اساس اولویتهای همکاری میان اتحادیه اروپا و اوکراین که برای سال 2011 تا 2012 توسط بخش روابط خارجی کمیسیون اروپا تهییه شده نشان می دهد که رئوس این برنامه عبارتند از : گفتگوهای سیاسی، همکاری در مسایل قضایی، آزادی و امنیت، همکاری اقتصادی و بازرگانی و همکاری در بخش انرژی تاکید شده است.

از انگیزه های دیگر اتحادیه اروپا این است که به دلیل نیازهای مادی ناشی از تبادلات اقتصادی به سادگی نمی تواند از بازار مصرف بزرگی چون اوکراین با جمعیت تقریبا 45 میلیون نفری بگذرد. برای مثال در زمینه فرآورده های کشاورزی اتحادیه اروپا بزگترین شریک اوکراین است و روسیه در رتبه دوم قرار دارد. همچنین در مورد سرمایه گذاری مستقیم خارجی در اوکراین البته بدون شبه جزیره کریمه و بندر سو استاپول، طبق آمار منتشر شده در ژوئیه 2014 رتبه اول با قبرس(4/31درصد)، رتبه دوم با آلمان (9/11 درصد) و رتبه سوم با هلند (7/10 درصد است و روسیه (1/6 درصد) در رده چهارم قرار دارد. در رتبه های بعدی نیز اتریش، بریتانیا، جزایر ویرجین بریتانیا، فرانسه، سوئیس، ایتالیا و آمریکا قرار گرفته اند.

لذا با توجه به این آمار اتحادیه اروپا در جایگاه نخست سرمایه گذاری مستقیم خارجی در این کشور قرار دارد که این عامل نیز در زمره اهداف و انگیزه های اقتصادی اتحادیه اروپا در بحران اوکراین می باشد.

آمریکا

علی رغم آنکه «باراک اوباما» در روز نخستِ به قدرت رسیدن مخالفان اوکراینی، اعلام کرد که «اوکراین صفحه بازی شطرنج سیاسی دوران جنگ سرد نیست» و «لزومی ندارد که روسیه خود را بازنده این مبارزه تصورکند» اما بدنبال تسخیر شبه جزیره کریمه از سوی روسیه، اوباما هشدار داد؛ «مداخله نظامی این کشور در اوکراین "هزینه‌هایی" به همراه خواهد داشت. درواقع درطول دو دهه اخیر سیاستهای امریکا به گونه ای طراحی شده است که تا حد ممکن قدرت مانور روسیه در جهان را کاهش دهد. این دکترین که بر اساس اصل گسترش به شرق ناتو، هویت یافت. حوزه فعالیت های روسیه در شرق اروپا را کاملا محو کرد و کشورهای این منطقه را جزء مجموعه نظامی امنیتی غرب کرد.گسترش به شرق، عمق استراتژیک تاریخ روسیه را به شدت کاهش داد.

بر اساس چنین نگرشی اوباما نیز با در نظر داشتن جایگاه متمایز بین المللی آمریکا در حوزه های نظامی و تکنولوژیک به دنبال تقویت هژمون خود و تضعیف روسیه برای سقوط کامل نظام دوقطبی است. بر این مبنی در راستای منافع خود در اوکراین و کوتاه کردن دست روسیه از کیف با متحدان اروپایی خود، اقدام به تحریم برخی مقامات ارشد روس، اعزام کشتی جنگی به دریای سیاه، افزودن 12 جنگنده اف 16 به باند های هوایی خود در لهستان، قطع رابطه نظامی با روسیه در غالب ناتو و تحریم غیر رسمی روسیه از جی 8 و... زد و نشان داد هنوز هم به عنوان چتر محافظتی برای اروپا عمل می کند و بدنبال تضعیف قدرت سیاسی و اقتصادی روسیه در سطح بین الملل می باشد. دلیل این امر را می توان در سیاست اجماع سازی اوباما در برخورد با مخاطرات نظم جهانی مورد نظر واشنگتن مشاهده کرد.

نتیجه گیری

با توجه به نظریه نئورئالیسم اقتصادی رابرت گیلپین ، بنا به تاثیر متقابلی که دو حوزه سیاست و اقتصاد بر یکدیگر دارند، انگیزه های بازیگران نیز تنها سیاسی یا صرفا اقتصادی نیست، بلکه دولتها می توانند همزمان انگیزه های سیاسی و اقتصادی داشته باشند. ضمن اینکه در بیشتر موارد انگیزه های سیاسی و اقتصادی بازیگران با یکدیگر تعامل دارد. به این معنا که گاهی ابزارهای اقتصادی برای برآوردن هدفهای سیاسی به کار گرفته می شود و گاهی ابزارهای سیاسی به تحقق منافع اقتصادی یاری می رساند.

اوکراین از لحاظ اقتصادی و جغرافیای سیاسی دارای اهمیت زیادی است و این امر باعث شده است تا این کشور در محل تلاقی منافع قدرتهای بزرگ قرار بگیرد. در واقع انگیزه و اهداف قدرتهای بزرگ خصوصا روسیه، اتحادیه اروپا و آمریکا نشان می دهد که روند مناسبات اقتصادی و سیاسی در مورد اوکراین غالبا بر اساس الگوی تضاد و رقابت بوده است. لذا با توجه به ضرورت های اقتصاد سیاسی جهانی ، بحران اوکراین با توجه به رقابت های قدرت های بزرگ اروپایی و آمریکا و حساسیت های تاریخی و ژئوپلتیکی این کشور برای روسیه، اجتناب ناپذیر شده است.

   * دانشجوی دکتری روابط بین الملل می باشد
تور تابستان ۱۴۰۳
آموزشگاه آرایشگری مردانه
چیلر
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
برچسب منتخب
# اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل # کنکور # حماس # تعطیلی پنجشنبه ها # توماج صالحی